در گفت‌وگو با دکتر جلالی صورت گرفت؛

بررسی ابعاد ۲ رویکرد متضاد در مدیریت کشور

استاد حوزه علمیه قم گفت: از زمانی که انقلاب شده، همیشه دو دیدگاه و رویکرد وجود داشته. این دو رویکرد در بعضی جاها، مخصوصاً در انتخابات خیلی خوب خودش را نشان می‌دهد. یک رویکرد، رویکرد دنیامدارانه و دنیاگرایانه است و دیگری رویکرد دین‌مدارانه، دین‌دارانه و دین‌باورانه است.

به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسین جلالی، استاد حوزه علمیه قم در گفت‌وگویی که با رسانه رحا مدیا داشت به تبیین دو رویکرد متضاد در مدیریت کشور پرداخت و به هزینه‌دار بودن سازش با دشمن و مقایسه آن با هزینه مقاومت و قیام اشاره کرد.

مشروح این گفت‌وگو تقدیم مخاطبان محترم رحا می‌شود.

* بعد از تعدی که رژیم صهیونیستی در چند ماه قبل به ساختمان کنسولگری ما داشتند و یکی از سرداران ما به نام سردار رضی به شهادت رسید، جمهوری اسلامی تصمیم گرفت که پاسخ بدهد. پیامی که رهبری دادند این بود که ما یک پاسخ قاطع به رژیم صهیونیستی خواهیم داد و عملیات وعده صادق اجرا شد. اما اتفاقی که این وسط افتاد این است که ما بعد از انجام عملیات وعده صادق، در فضای مجازی، چه در خارج از کشور و چه در داخل، شاهد این هستیم که عده بسیاری از افراد به‌دنبال این هستند که این عملیات را کوچک نشان بدهند. روی این قضیه تأکید دارند که اسرائیل به‌نوعی یکی از بهترین فرماندهان شما و چند تا از همراهانش را به شهادت رسانده، به کنسولگری شما که بخشی از خاک شما در یک کشور بوده حمله کرده. شما در نهایت چند موشک زده‌اید که بخشی از آن در میانه راه رهگیری شده و بخشی هم به آنجا خورده. حال اینکه به کدام هدف خورده و چه اتفاقی افتاده، چیزی مشخصی نیست. به‌دنبال این هستند که این عملیات بزرگ را کوچک جلوه بدهند. نظر جناب‌عالی و پاسخ حضرتعالی به این افراد چه است؟

ما یک پاسخ کوتاه می‌دهیم، چون قبل از این سؤالات به یک بحث مبنایی و اساسی داریم. این دو تفکر که در کشور تقریباً در برابر هم صف آرایی می‌کنند چه مبانی‌ای دارند که این‌گونه تحلیل می‌کنند. ما باید ببینیم که هدف از انجام عملیات وعده صادق چه بوده و آن هدف چند درصد محقق شده. هدف ما در عملیات وعده صادق این بود که اسرائیلی که کاملاً حفاظت شده‌است، گنبد آهنین دارد و هیچ‌کس امکان دسترسی و ضربه‌زدن به اسرائیل را ندارد و دیوار امنیتی بلندی برای خودش کشیده و تمام کشورهای اروپایی و غیر اروپایی، چه در منطقه و چه در غرب، برای او ایجاد ضمانتی کرده‌اند و گفته‌اند از این سامانه‌ای که تعریف‌شده و ما سال‌ها روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌ایم، پرنده رد نمی‌شود. حرکت ما در وعده صادق حقیقاً نمادین بود. یک حرکت نمایشی بود برای اینکه بگوییم ما می‌توانیم در اسرائیل موشک بنشانیم. این هدف صد در صد محقق شد.

مهم نیست که چند تا آمده، چند تا رسیده و چند تا کجا رفته. ما اصلاً دنبال این نبودیم که زیر ساخت‌ها را از بین ببریم و مناطق مسکونی را بزنیم. این کار برای ما سهل بود. ما اصلاً در این صدد نبودیم. ما فقط دنبال این بودیم که قدرت خودمان را به رخ جهانیان، آمریکا و اسرائیل بنشانیم و بگوییم که می‌توانیم از این دیوار آهنین و گنبد آهنینی که ایجاد کرده‌اید، می‌توانیم عبور کنیم. 323 موشک و پهباد و کروز رفت. 65 درصد از اینها نشست و 35 درصد بین راه ناکام ماندند. تمام موشک‌های بالستیک ما به هدف خوردند. در این حرکت نمایشی و نمادین، ضربه پذیری اسرائیل مشخص شد و قدرت ما به دنیا نشان داده شد. درست است که 7، 8 یا 10 تا از دولت‌های غربی ناراحت شدند، اما بیش از 8 میلیارد از مردم جهان به جمهوری اسلامی افتخار کردند و گفتند که در دنیا یک مرد پیدا شد که بتواند قدرت خود را نشان داده و به اسرائیل ضربه وارد کند.

این حرکت نمادین ما امروز و در مرحله دوم عملیاتی‌تر می‌شود. در آنجا نمایشی و نمادین بود، این دفعه واقعی‌تر است. اولاً رژیم اسرائیل به‌عنوان یک رژیمی معروف است که با ترور خودش را نگه‌داشته. به نظرم 2700 نفر از شخصیت‌های سیاسی، نظامی، دانشمندان و افراد تأثیرگذار را در جهان اسلام ترور کرده‌اند. در کشور ما هم تقریباً 26 یا 27 نفر از دانشمندان و نظامیان ما را ترور کرده. یک کشوری است که از وقتی که 75 سال قبل تأسیس‌شده، بر بنیان ترور، خون، کشت و کشتار، جنایت، کودک‌کشی و کشتن زنان بوده. پایه‌های و بنیاد اسرائیل روی اینها است. اما با این سابقه جنایت، خون و خونریزی، چرا عده‌ای می‌آیند و طوری تحلیل می‌کنند که اسرائیل را قوی و دوست را کوچک نشان بدهند؟ این یک بحث روانشناسی دارد. افرادی که دچار حقارت هستند و احساس کهتری دارند، سعی می‌کنند یک احساس حقارت و کهتری را در تحلیل‌های خود به کشور دوست هم سرایت بدهند.

دلیل ایجاد شبهه در عملیات وعده صادق

منشأ این تحلیل‌ها چیست؟ از زمانی که انقلاب شده، حتی می‌توانیم بگوییم از زمان قابیل و هابیل، همیشه دو دیدگاه، دو تفکر و دو رویکرد وجود داشته. این دو رویکرد در بعضی جاها، مخصوصاً در انتخابات خیلی خوب خودش را نشان می‌دهد. یک رویکرد، رویکرد دنیامدارانه و دنیاگرایانه است، یک رویکرد هم، رویکرد دین‌مدارانه، دین‌دارانه و دین‌باورانه است. من نمی‌خواهم مانند غربی‌ها دین را در برابر دنیا قرار بدهم. آنها آمدند یکسری بحث‌هایی کردند و گفتند هر کسی که خواست دیندار بشود، پیشرفت ندارد، تعارض علم و دین را مطرح کرد، تعارض دین و دنیا را مطرح کردند و چیزهایی را ساخته‌اند. متأسفانه در کشور ما هم این موضوع جا افتاده. وقتی انتخاباتی است پیش می‌آید، کاندیداها دو دسته می‌شوند. یکسری شعارهای دنیایی می‌دهند و می‌گویند که اگر ما بیاییم سفره شما پررنگ می‌شود و جیبتان پر پول می‌شود. بعضی‌ها هم دغدغه دین دارند و می‌گویند چون صد آمد، نود هم پیش ما است. اگر دین بیاید، هم دنیا و هم آخرت شما را تأمین می‌کند. ولی تبلیغاتشان مبتنی بر امور دینی است.

اگر بیاییم حیا در جامعه بیشتر می‌شود، عفاف و حجاب خوب می‌شود، جوان‌ها خوب می‌شوند و مساجد آباد می‌شود. یکی آهنگ دنیایی سر می‌دهد و یکی هم رفتارها و حرکت‌های دینی را از خود بروز می‌دهد. شما در هر مسأله‌ای، حتی در ترور اسماعیل هنیئه، این دو دیدگاه را می‌بینید. آن کسی که می‌گوید باید پاسخ سخت و محکم به آمریکا و اسرائیل داد، نگاه «إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا» را دارد. استقامت کنید و بایستید. آن کسی هم که می‌گوید با مذاکره، دیپلماسی و رفتارهای مبتنی بر قوانین بین‌المللی بدهیم، نگاه سازش‌مدارانه و دنیا‌گرایانه‌ای دارد. تحلیل‌هایی که نگاه می‌کنیم به همین‌جا منتهی می‌شود.

پس وقتی به خمیر مایه این تحلیل‌ها نگاه می‌کنیم می‌بینیم که به دین و دنیا بر‌می‌گردد. دنیا‌طلبان چیز دگر گویند و خیلی دل‌خوشی از دست دین‌مداران و دین‌باوران ندارند. مردم هم معمولاً در چنین مسائل بعضاً به مسائل دنیایی گرایش پیدا می‌کنند. شما می‌بینید که وقتی اینها در انتخابات می‌آیند، مردم را از دین و نمادهای دین می‌ترسانند. می‌گویند که اگر اینها بیایند در پیاده‌روها دیوار می‌کشند، دختر و پسر جدا می‌شوند، کلاس‌ها تفکیک جنسیتی می‌شود، سلف دانشگاه جدا می‌شود، در اتوبوس‌ها زن و مرد جدا می‌شوند، زن نباید در اماکن عمومی باشد، نباید سر کار برود و نباید رانندگی کند. کارهایی که داعش کرده و در عربستان می‌گذشته را می‌گویند. اینها با همین شعارها رأی می‌آورند. البته اسمش شعارهای ضد دین است ولی شعارهای دنیایی سر می‌دهند.

معیار اصلی برای مبارزه و مقابله با دشمنان

ما در اینجا یک اصلی داریم. آن اصل این است. حضرت امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرمایند: «مردمی که بخواهند در خانه خود با دشمن بجنگند ذلیل می‌شوند.» جنگ در داخل خانه و در داخل کشور با دشمن ذلت آورد است. اصل دست ما است. ما اگر در جریان دفاع از حرم به‌سمت لبنان و سوریه نرفته بودیم، در خانه ذلیلانه سر زن و بچه ما را می‌بریدند. ما به دل دشمن رفتیم. الان آمریکا به خانه ما آمده و مهمان ما را کشته. بعد هم بیرون رفته و شاخ و شانه می‌کشد. می‌گوید که ایران حق ندارد جواب بدهد، نباید جواب بدهد، باید خویشتن‌داری نشان بدهد، باید از طریق دادگاه‌های بین‌المللی، لاحه، شورای‌امنیت، سازمان ملل و جامعه عمومی این کار را دنبال کند.

انتخاب اینکه اسماعیل هنیئه در این زمان و بعد از تحلیف ریاست‌جمهوری ترور شد یعنی چه؟ چطور شد یک مرتبه و در این زمان چنین اتفاق افتاد؟ چند روز قبل آقای نتانیاهو به آمریکا می‌رود و در کنگره آن شکلک را در می‌آورد و آنها هم او را تشویق می‌کنند. سفر او فقط برای این بود. تمام جلسات، مذاکرات، چه با ترامپ، چه با بایدن و چه در کنگره، این بود که مجوز ترور هنیئه را در ایران که مسأله مهمی بود بگیرد. کارشناسان نشستند و تحلیل کردند و گفتند که الان وقتش است، برو بزن، می‌توانی. چطور شد که کارشناسان در این زمان چنین دستوری را صادر کردند. آن زمان که کنسولگری ما را در سوریه زدند، در کشور سوریه بود. درست است که تجاوز به خاک کشور ما بود، ولی در یک کشور دیگری بود. در کشور ما مستقیم دستور ترور داده می‌شود، آن هم رئیس حماس. این مجوز ناشی از چه بود؟ اینکه این مجوز را به نتانیاهو دادند که می‌توانید این کار را بکنید. این کار با چراغ‌سبز آمریکا انجام شد. کاملاً حساب شده و برنامه ریزی شده بود. این برمی‌گردد به روی کار آمدن دولت جدید و تفکر جدید.

رویکرد دولت‌های بعد از انقلاب در برابر دشمن

آمریکا از اول انقلاب دل خوشی ندارد. از همان روزهای آغازین انقلاب دنبال براندازی بود. اما با اینکه دولت بازرگان آمریکایی بود. دولت نخست وزیری میرحسین موسوی، همسو بود. کارگزاران سازندگی هاشمی رفسنجانی 8 سال با آمریکا کنار آمدند. مثلاً از آمریکا خواستند که گروگان‌ها ما را در لبنان آزاد کنید که ما هم در ازای آن این کار را کنیم. آمریکا به هیچ‌کدام از وعده‌های خودش عمل نکرد ولی ما به همه خواسته‌های آمریکا تمکین می‌کردیم. بعد از دولت هاشمی، دولت خاتمی آمد که علنی با آمریکا همسو و هماهنگ بود. بعد دولت احمدی‌نژاد آمد. ابتدا کمی با آمریکا سر ناسازگاری برداشت ولی در آخر با آنها هماهنگ شد و دم از مکتب ایرانی زد و گفت آمریکایی‌ها برگردند و ما تحویل می‌گیریم. بعد هم دیگر دولت روحانی با ظریف برجام گونه همه‌چیز را انداختند. دیگر علنی آمریکایی‌ها می‌آمدند.

یک وقتی در سعدآباد که روحانی رئیس شورای امنیت‌ملی بود، آقای نخست‌وزیر انگلیس در آن زمان آمد آنجا و پایش را روی میز گذاشت. از آلمان بودند، از انگلیس آمده‌بودند، از فرانسته آمده‌بودند. او در جلسه شورای‌امنیت و جلوی روحانی و بقیه پایش را با کفش روی میز گذاشت و گفت: «آیا شما تأسیسات هسته‌ای خود را جمع می‌کنید یا حمله کنیم؟» آقای روحانی گفت: جمع می‌کنیم. در کشور ما، پا روی میز، با کفش، جلوی رئیس شورای امنیت‌ملی. حقارت و ذلت از این بالاتر؟ گفت: «اگر تا 10 روز دیگر به تأسیسات هسته‌ای خود قفل نزنید و پلمپ نکنید… .» همین نخست‌وزیر که اسمش جک استراف بود، در تعطیلات تابستانی برای تفریح می‌رفت. آقای روحانی تماس می‌گیرد که بگوید: «کمی صبر کنید و بعداً قفل کنید»، وقتی می‌بیند که شماره روحانی از ایران است که می‌خواهد با او صحبت کند، می‌گوید: «به او بگویید من در مستراح هستم و نمی‌توانم جواب بدهم.» حقارت را ببینید. این در کتاب‌هایشان است. خودشان نوشته‌اند.

تفاوت اصلی دولت شهید رئیسی با تمامی دولت‌های پیش از ایشان

بنابراین دولت‌ها معمولاً در جمهوری اسلامی از اول انقلاب، تا 42 سال بعد از انقلاب، یا همسو و سازگار با آمریکا بودند و یا با آن کنار آمدند و مدارا کردند. تا اینکه در سال 1399 ورق برگشت. مردی از تبار رسول الله و یکی از فرزندان حضرت زهرا (ص)، به نام سید ابراهیم رئیسی کاندیدا شد. وقتی که ایشان رئیس‌جمهور شد یک آب پاکی روی دست آمریکایی‌ها، اسرائیلی ها و غرب‌گرایان ایران ریخت. به‌حدی که اینها تقریباً ناامید شدند که به عرصه برگردند. مأیوس بودند و دچار یک افسردگی سالمندی شدند. به گوشه خانه خودشان رفته و عزلت اختیار کردند و گذران زندگی کهنسالی و سالمندی خودشان را می‌کردند. ولی آمریکایی‌ها لحظه شماری می‌کردند که آقای رئیسی چه زمانی حذف می‌شود. من تحلیلی از کیفیت شهادت آقای رئیسی چگونه بود، چون اطلاعی ندارم و نمی‌دانم چگونه بود. ولی می‌دانیم که اسرائیل و آمریکا برای حذف آقای رئیسی لحظه شماری می‌کردند.

همین که آقای رئیسی از دنیا رفت، آنها کلید زدند و گفتند که امید بازگشت. غربی‌ها که خودشان برنامه داشتند و خبر هم داشتند. آنها به این زودی ناامید نمی‌شوند. اما جریان غرب‌گدا که در ایران دچار افسردگی و ناامیدی سالمندی و کهنسالی شده بودن را امیدوار ساخت. ظرف 40 یا 50 روز آمدند و فضایی را ایجاد کردند. محور حرکت اینها شخصی به نام محمد‌جواد ظریف بود. می‌شود گفت ظریف حلقه واسط بین جریان غرب‌گرا، بین غربی‌ها و آمریکایی‌ها و غرب‌گرایان داخلی است. اولاً محمد جواد ظریف فردی است که تحصیل‌کرده آمریکا است. سال‌ها در آمریکا بوده و با آمریکایی‌ها بوده. می‌شود گفت که تقریباً شخصیت و هویت او با آنها شکل‌گرفته.

جاسوس کیست؟

وقتی صحبت از جاسوسی و نفوذ می‌شود، می‌گویند سند ارائه بدهید که فلانی در کجا جاسوس بوده. منظور از نفوذ و جاسوس فقط این نیست که فرد بیاید کد و گرا بدهد که کجا موشک بزنید و عکس، نقشه و سند در اختیار خارجی‌ها قرار بدهد. نه اینطور نیست. اینکه در حوزه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری به دشمن کمک می‌کند، بدترین خطر نفود و جاسوسی است. آقای ظریف آمدند و با یک جمعی از رهبری درخواست کردند و سؤال کردند که آیا ما اصلاح‌طلبان به صحنه انتخابات بیاییم؟ شما مخالفتی ندارید؟ آقا گفتند: «نه، هر کسی طبق قانون و ضوابط بیاید و ثبت نام کند و شورای نگهبان تأیید کند. در این صورت کسی مخالفت نمی‌کند.» اینها ورود کردند و شرایطی پیش آمد که این جریان با ریاست‌جمهوری آقای پزشکیان پیروز شد. از اینجا تصمیم غرب عملی می‌شود. چطور عملی می‌شود؟ غرب یک تحلیلی دارد و آن این است که آقای رئیسی آمریکا را به انزوا کشید، هیبت و هیمنه آمریکا شکست و وعده صادق اسرائیل را به خاک ذلت نشاند. آقای رئیسی صراحت در کلام داشت و مرد و مردانه در برابر اینها ایستاد. لذا آمریکایی‌ها امیدی به ترور و ورود در ایران و جنگ با ایران نداشتند.

ما در 42، 43 سال قبل، حتی دولت‌هایی که با آمریکا سر سازگاری داشتند هم جنگ شدید بود. آمریکا هواپیمای مسافربری ما را در آسمان زد و ما نتوانستیم چیزی به او بگوییم. کشتی‌های ما در دریا زده می‌شد. پول‌های ما بلوکه می‌شد. همه در زمان دولت‌هایی است که به آمریکا همکاری کردند. تنها دولتی که توانست سفت و سخت در برابر آمریکا بایستد، دولت آقای رئیسی بود. پیشروی شروع شد. هر چه ما پیش می‌رفتیم، آمریکایی‌ها عقب‌نشینی می‌کردند. چون می‌دانستند که آقای رئیسی مرد میدان است. مثل حاج قاسم. وقتی جریان جدید روی کار آمد، گرچه دکتر پزشکیان مثل دکتر روحانی نیست و تفکر او هم مثل او نیست، اما اطرافیان ایشان و حلقه‌ای که دور آقای پزشکیان قرار گرفتند، معاون راهبردی ایشان آقای ظریف، این تفکر را دارد که چرا ما باید به‌خاطر فلسطین هزینه بدهیم؟ چرا ما باید کاسه داغ‌تر از آش باشیم. چرا کشورهای عربی این کار را نمی‌کنند و ما باید اینکار را بکنیم. اصلاً متوجه مسأله نشده که حل مسأله را پیدا کند. همان گرایش دنیا‌مدارانه و دنیا‌گرایانه است.

شکی در این نداشته‌باشید که آقای ظریف به غرب و آمریکا تمایل دارد. شاید نتوانیم سندی از این بهتر پیدا کنیم مبنی بر نفوذی بودن دکتر ظریف. به آقای ظریف در جلسه شورای‌امنیت در خصوص برجام می‌گویند: «اگر شما تأسیسات هسته‌ای را تعطیل نکنید، ما تحت بند هفتم منشور سازمان ملل شورای‌امنیت می‌بریم. مجوز می‌گیریم و به ایران حمله می‌کنیم. پس یا جمع کنید یا حمله می‌کنیم.» همانجا نماینده روسیه به آقای ظریف می‌گوید: «هیچ‌کار نمی‌توانند بکنند. ما وتو می‌کنیم. از شما حمایت می‌کنیم و مانع حمله آمریکا به ایران می‌شویم.» وقتی آقای ظریف برمی‌گردد پیام آمریکا را به دولت ایران می‌رساند اما پیام روسیه را مخفی می‌کند. از پیام روسیه چیزی نمی‌گوید. وقتی پیام آمریکا می‌آید و دولت آقای روحانی هم که سر کار است. کور از خدا چه می‌خواهد؟ دو چشم بینا. خواسته آمریکا را محقق می‌کنند. آب سنگین اراک را تکه پاره می‌کنند، خرد می‌کنند و دهن آن را گل می‌گیرند. من رفتم دیدم که اینها را می‌گویم. از روی زمین پیچ و مهره‌ها را باز نکردند که اگر یک موقع بخواهیم، بتوانیم از آن سانتریفیوژها استفاده کنیم. با دستگاه برش از روی زمین هزاران سانتریفیوژ را بریده‌بودند و به انبار ریخته‌بودند. سانتریفیوژی که اگر با یک حرکت ارتعاشی تعادلش بهم بخورد دیگر نمی‌شود آنها را تنظیم کرد. اینها رفته‌بودند و با اره برقی اینها را بریده‌بودند. وقتی من با کمیسیون امنیت‌ملی به آنجا رفتیم، خدا می‌داند که اشکمان در آمد. با آقای کریمی قدوسی بودیم و گریه کردیم. سالن سانتریفیوژها را طوری بریده‌بودند که می‌شد در آن فوتسال بازی کرد. اینطور آن را صاف کرده‌بودند و شخم زده‌بودند. آب سنگین از بین رفت و سانتریفیوژها جمع شد. گفتند: «صدها و هزاران کیلو مواد اورانیوم و غنی شده زیر 5 درصد را کشور خارج کنید. 20 درصد و 22 درصد ها را تحویل بدهید. دیگر اورانیوم نداشته‌باشید. آبشارها را جمع کنید.» قفل حقارت و زنجیر اسارت به گردن تأسیسات هسته‌ای انداختیم. به این خاطر که آقای ظریف حرف روسیه را به ما منتقل نکرد. خوش‌بینانه این است که بگوییم یادش رفت. مگر می‌شود آدم مسأله به این مهمی را یادش برود. چه خسارتی به کشور وارد شد.

در پرتو یک خطایی که من نمی‌توانم آن را یک خطای سهوی بدانم، یک خطای عمدی بود. حرف آمریکا را بگوییم و حرف روسیه را نگوییم؟! امروز این آدم شده مشاور معاون راهبردی ریاست‌جمهوری. هر چه آقای پزشکیان بگوید که من دولت و فاق ملی هستم و می‌خواهم فراجناحی عمل کنم. ما قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟ الان در این شرایط آمریکا تصمیم گرفته هنیئه را ترور کند. چرا اینکار را می‌کند؟ می‌گوید این جریانی که روی کار آمده، جریان میدان نیست و وعده صادق از این جریان بیرون نمی‌آید.

* مدل رفتار و عملکرد آقای ظریف را در 8 سال دیدیم و در این چند ماه هم شاهد بودیم. برخی از تحلیل‌ها این است که اسرائیل و آمریکا تصمیم گرفتند این اقدام را روز بعد از تحلیف در ایران انجام بدهند، با اینکه می توانستد آقای دکتر هنیئه را در جاهای دیگر هم ترور کنند، ولی اینکار را در تهران کردند تا ببینند این دولتی که روی کار آمده آیا دولتی هست که بخواهد علیه اسرائیل و منافع آمریکا اقدام کند؟ این یک تحلیل است. نظر حضرتعالی در مورد اینکه آیا امکان دارد در اجرای، فرض کنیم عملیات وعده صادق 2 در هر زمانی که باشد، امکان دارد که آقای ظریف که به‌عنوان راهبردی دولت است بخواهد ورود کند و به‌شکل و شیوه‌ای، نه اینکه بگوید من نمی‌گذارم این کار را انجام بدهید، ولی از ترفندهای خاص خودشان استفاده‌کنند و به‌نوعی نگذارند که این عملیات به آن شکل خاص خودش انجام بشود؟ آیا از دست اینها بر می‌آید که چنین خباثت را به خرج بدهند؟

به نظرم می‌آید تحلیل قسمت دوم شما صادق‌تر است از اینکه مورد اول را بگوییم. اینکه می‌خواهند دولت را تست کنند که ما عملیات بکنیم یا نکنیم. آنها اینها را می‌شناسند و روانشناسی این دولت و این جماعت را دارند. از بیانیه‌ای که جریان اصلاح‌طلب صادر کرد معلوم می‌شود که مطلب دوم درست است. مطلب دوم این است که اینها دخالت کنند و نگذارند که عملیات وعده صادق 2 انجام بشود. بیانیه آنها این بود که ما این ترور را محکوم می‌کنیم و مهمان را نباید در کشور ما ترور می‌کردند ولی راه برای خون خواهی، وعده صادق، موشک باران و حمله به اسرائیل نیست. بلکه پاسخ راه‌های مذاکره و گفتمان از طریق قانون و مجامع بین‌المللی است. آمریکا این را فهمیده. اینکه ما با اسرائیل ترور می‌کنیم و ایران با مذاکره پیگیری می‌کند. این را فهمیده و این نقطه ضعف ما است. آنها جنایت کنند و ما مذاکره کنیم.

بنابراین آن چیزی که الان آقای ظریف و جریان دولت به‌دنبال آن است، این است که وعده صادق محقق نشود. البته آقای پزشکیان موافق نیست ولی حلقه‌ای که دور ایشان را گرفته پیگیر این است که وعده صادق محقق نشود و ما از طریق مذاکره و گفتمان پیش برویم. آن هم می‌داند که اگر مسأله ترور هنیئه و سایر ترورها در مسیر مذاکر بیفتد، در پیچ و خم مسیر دیپلماسی، کارهای مجامع بین‌المللی، سازمان و ملل و دادگاه لاهه، این مسأله گم و گور شده و به فراموشی سپرده می‌شود. بنابراین این یک نکته بسیار مهمی است. البته ممکن است بگویید که مگر دولت تصمیم می‌گیرد؟ تصمیم را حضرت آقا می‌گیرند و انجام می‌شود. درست است. ما یک مجموعه هستیم. اگر آقا هم تصمیم بگیرند از ابزارها و ساز و کارهای حاکمیت استفاده می‌کنند. این موضوع باید در شورای امنیت‌ملی تصمیم گرفته شود که رئیس‌جمهور رئیس آن است. باید کارهای دیپلماسی آن در وزارت خارجه انجام بشود که دولت آقای پزشکیان باید در آنجا پیگیری کند. بنابراین ما الان نمی‌توانیم مطمئن باشیم که آیا اخبارمان از این دولت، سرّی می‌ماند یا خیر. این یک نگرانی بزرگ است.

اینکه ما این مسأله را مدام عقب می‌اندازیم و ممکن است باز هم چند روز تأخیر داشته‌باشیم، به‌خاطر این است که باید انقدر ایمن‌سازی کنیم که از خودمان به آنطرف کد ندهیم. اینکه مسیر موشک‌های ما کجا هستند و چه می‌خواهیم بکنیم. ولی حقیقتاً این دفعه این وعده، وعده بسیار سخت و سنگینی بر سر دشمن خواهد بود. ممکن این مسأله پیامدهای سنگینی برای غرب و اسرائیل و آمریکا داشته‌باشد. حتی ممکن است به بستن تنگه هرمز و خلیج عدم ختم شود. تقریباً می‌شود گفت که شاهراه حیاتی اروپا و غرب در این دو تنگه هستند. چه در خلیج عدن و چه در تنگه هرمز و دریای عمان و خلیج‌فارس. اینها می‌تواند از پیامدها باشد. ولی آن چیزی که خیلی جالب است و همه دارند الان دنبال می‌کنند این است که اردنی‌ها آمده‌اند و وزیر خارجه مصر تماس گرفته این است که جلوی حمله ایران به اسرائیل را بگیرند. می‌خواهند مانع حمله بشوند. البته یک پیشنهادهایی هم در خصوص آتش بس دائمی و آزادی اسرا فلسطینی دارد به میان می‌آید. در قبال عدم حمله ایران که همان وعده صادق است. ایران هنوز در خصوص این مسأله تصمیمی نگرفته و پاسخی نداده. گزینه‌هایی که الان دارد مطرح می‌شود اینها است. مثلاً آمریکایی‌ها آمدند به دولت پیشنهاد دادند که اگر شما به اسرائیل حمله نکنید ما در میز مذاکره برجام مجدداً شرکت می‌کنیم.

* همین نشان می‌دهد وقتی وعده صادق 1 اتفاق افتاد آمریکا گفت کاری از دست ما نسبت به اسرائیل بر نمی‌آید و اینکار را نکنید. چون می‌دانستند دولتی که در رأس کار هست، دولتی نیست که بخواهد مماشات داشته‌باشد. اما الان که در خاک کشور ما چنین اتفاق‌افتاده و سیاستمداران آمریکایی می‌گویند اگر شما فلان کار را نکنید ما حاضر هستیم پای میز مذاکره بیاییم. همین نشان می‌دهد که اینها یک کورسوی امیدی را در این دولت می‌بینند.

احسنت. نتیجه‌گیری خوبی از این مسأله کردید. اینها امیدوار هستند که ما هر چه از اینها را ترور کنیم اینها می‌خواهند با مذاکره پیگیری کنند. سر میز مذاکره می‌نشینیم و آنقدر فرصت می‌کنیم و شما را خسته می‌کنیم و زمان می‌گیریم تا مسأله منتفی بشود. اینها مسئولین ما را این‌گونه تست کردند. می‌گویند ما ترور می‌کنیم و بعد به اینها می‌گوییم که بیایید سر میز مذاکره. مسئولین ما می‌گویند که ما به قوانین بین‌المللی احترام می‌گذاریم. وقتی آنها ترور می‌کنند، آدم می‌کشند و جنایت می‌کنند، ما از طریق قوانین بین‌المللی دنبال می‌کنیم. پدر آنها را در می‌آوریم و آنها را محکوم می‌کنیم. تلافی این نیست که شما محکوم کنید یا از طریق مذاکرات دنبال کنید. اینها می‌گویند ما دنبال این هستیم که کاپ اخلاق بگیریم. آنها بداخلاقی و جنایت می‌کنند، ما مذاکره می‌کنیم. آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها این را فهمیده‌اند. ولی غافل از اینکه این روحیه آقای ظریف و این روحیه اصلاح‌طلبان حلقه دور آقای پزشکیان دستگاه محاسباتی غرب را بهم ریخته. آمریکا دچار یک اشتباه محاسباتی شده. اینکه ما الان حمله می‌کنیم و وعده صادقی در کار نیست. در فضای مجازی، روزنامه و پیام اصلاح‌طلبانی این است که مذاکره می‌کنیم و حمله نمی‌کنیم. اینکه می‌گویند آنها بدی می‌کنند و خوبی می‌کنیم. آمریکا فکر می‌کند ما وعده صادق را انجام نمی‌دهند. خبر ندارد که دیگر نه آن ظریف، ظریف است و نه آن جایگاه و قدرت را دارد و نه آقای پزشکیان مثل دکتر روحانی است که اهل انفعال، کوتاه آدم و سازش باشد. دیگر آن شرایط گذشته. آن سبو به شکست و آن پیمانه ریخت. این دفعه دیگر وعده صادق 2 را می‌بینند. دولت چه یاغوت باشد و چه طاغوت اینکار را انجام می‌دهد.

بعضی از کارشناسان این حمله را به نابودی و اسرائیل و افول آمریکا تعبیر می‌کنند. این حمله یک حمله‌ای است که وقت تحقق آن باید بفهمند و ببینند که امروز صف‌های طولانی در فرودگاه‌های تلاویو برای فرار تشکیل‌شده. چندین شرکت پروازهای خارجی پروازهای خود را به اسرائیل تعطیل کرده. الان کارخانه‌ها و صنایع اسرائیل تعطیل‌شده. الان مدتی است که مردم غذای چند روز خود را برداشته‌اند و به پناهگاه‌ها رفته‌اند. الان چند روز است در منطقه اسرائیل و پایگاه‌های آمریکا همه روی ویبره هستند و دارند از ترس و لرز می‌لرزند که چه موقع این وعده می‌خواهد محقق بشود. بنابراین ایران ممکن است دیرگیر باشد ولی سخت‌گیر است. ممکن است این مسأله دیر انجام شود، ولی این حرکت سخت خواهد بود. به نظرم می‌آید خون هنیئه همانطور که یک وفاق بزرگ در جهان اسلام ایجاد کرده، یک انتفاضه و یک انقلاب بزرگ خواهد بود که پرچم‌دار آن با محور مقاومت، با جمهوری اسلامی خواهد بود.

* ما در 8 سال دولت تدبیر و امید شاهد این بودیم که مذاکرات نه تحریم‌ها را لغو کرد، نه مشکلات اقتصادی را حل کرد و نه سفره مردم را بزرگ‌تر کرد. حتی بسیاری از عموم مردم این را متوجه شده‌اند که هزینه سازش بسیار فراتر از هزینه مقاومت است. با اینکه بسیاری از مردم این را درک کرده‌اند، ولی تصور می‌شود برخی از خواص و روحانیون هنوز متوجه این قضیه نشده‌اند. به‌عنوان نمونه، آقای فاضل میبدی بعد از ترور دکتر اسماعیل هنیئه چندین توئیت زدند و مطلبی را در فضای مجازی از صفحه خودشان منتشر کردند. مبنی بر اینکه خیلی لزومی ندارد که جمهوری اسلامی بخواهد انتقام این اتفاق را بگیرد. ایشان نوشته‌اند: «اگر جمهوری اسلامی بخواهد انتقام بگیرد، این پوست موزی است زیر پای دولت آقای پزشکیان است.» یعنی اگر این اتفاق بیفتد راه مذاکرات بسته خواهد شد. سفره مردم کوچک‌تر خواهد شد و نمی‌توانیم تحریم‌ها را لغو کنیم. به نظر حضرت‌عالی چه اتفاقی افتاده که حتی مردم عادی و بسیاری از کسانی که به دولت آقای روحانی و به شخص آقای روحانی رأی داده‌بودند بعد از 8 سال رویگردان شدند و متوجه شدند که این مسیر آن مسیر درست نیست و قرار است که ما با مسیر سازش تلفات بیشتری بدهیم، سفره ما بزرگ‌تر نخواهد شد و مشکلات اقتصادی ما نخواهد شد. تنها از راه مقاومت است که ما می‌توانیم مسیر هموار را رد کنیم. چه اتفاق می‌افتد که خواص و یک فرد روحانی چنین صحبتی را بکند؟

اصلاح‌طلبان پایگاه‌هایی دارند که برای هر کدام از اینها در پایگاه‌ها یک وظایفی تعریف‌ شده‌است. تئوریسین و نظریه‌پرداز جریان اصلاح‌طلب و غرب‌گدا مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه است. آقای فاضل میبدی و ایادی و دار و دسته ایشان برای دفاع از اینکه حمله نکنید و وعده صادق نباشد قلم می‌زنند. اینها همان تز اسلام رحمانی را برابر اسلام ناب محمدی دارند. اینکه ما باید اخلاقی برخورد کنیم. اگر مشتی به‌صورت تو می‌زنند، یک مشت دیگر را هم بخور. همه‌چیز گل و بلبل باشد. نباید جهاد، خشونت و خون و خونریزی باشد. اینها در این فضا سیر می‌کنند. اینها حتی بلد نیستند قرآن بخوانند. در قرآن 700 آیه راجع به دشمن‌شناسی داریم. اینهمه آیه راجع به دشمن‌شناسی داریم. روزی چند مرتبه در نماز خود می‌گویید: «غَیرِ المغضوُبِ عَلیهِم وَلَضالین» آیا اینها دشمن‌شناسی نیست. اینکه همراه اینها نروید و با اینها نباشید. شما این را نمی‌فهمید؟

امروز حشرات در بیابان و ماهی‌ها در دریاها که هوش و شعوری ندارند فهمیده‌اند که اسرائیل خون‌ریز جنایت‌کار نمی‌تواند خودش را جز با خون نگه دارد. هر روز کودک می‌کشد. تا الان چند هزار کودک کشته‌شده؟ طفل شیرخوار کشته‌شده. چند هزار زن کشته‌شده. آمریکا هم تمام‌قد پشت‌سر اینها ایستاده از اینها حمایت می‌کند و موشک، بمب، پهباد و… به اینها می‌دهد. همه دنیا به خیابان ریخته‌اند و به زبان ایرانی و فارسی می‌گویند مرگ بر اسرائیل. همه دارند داد می‌زنند و می‌گویند جلوی این گرگ درنده‌ قلاده پاره شده و رها شده را بگیرید. بعد یک آخوند با یک عمامه در حوزه علمیه این‌گونه بگوید. صد رحمت به شریح قاضی، صد رحمت به ابوموسی اشعری. آنها آمدن یک فتوایی را نسبت به شهادت امام‌حسین (ع) صادر کردند. اینها در روز اول هم در مورد طوفان الاقصی گفتند که این کار خود اسرائیل است. همین آقای فاضل میبدی و دوستان ایشان مقاله نوشتند و گفتند: «این یک دام برای جمهوری اسلامی است. اسرائیل طوفان الاقصی را درست کرد که پای ما را به جنگ بکشد.» همین آقایان در زمان حمله آمریکا به عراق گفتند: «جمهوری اسلامی باید برود و کنار صدام بایستد.» وقتی انسان مبنا و درک درستی از شرایط نداشته‌باشد، می‌آید و یک قلم به‌دست مزدور برای آمریکا می‌شود.

اینها معتقدند که هزینه نشستن کمتر از هزینه قیام است. قیام هزینه دارد. اینها می‌گویند هزینه سازش کم است ولی خبر ندارند که آمریکا سگ درنده‌ای است که هر چه فرار کنید بیشتر پشت سرتان می‌دود. بایستی، می‌ایستد و اگر به طرفش حمله کنی فرار می‌کند. اینها این را نمی‌فهمند که امروز هزینه قیام به‌مراتب کمتر از هزینه قعود و نشستن است. هزینه ایستادگی و مقاومت به‌مراتب کمتر از هزینه سازش است. سازش ذلت است. در خانه نشستن و سر بریدن است. ولی ایستادگی مرد میدان و وسط میدان بودن است. این پیروزی آفرین است. حوزه علمیه باید خودش را از این لکه‌های لجن و کثیف که به ظاهر روحانی هستند و در باطن نفوذی و جاسوس غربی هستند پاک کند. نباید بگذارند که اینطور جامعه را بدنام کنند. خودشان را هم مجتهد و صاحب‌نظر می‌دانند. متأسفانه چهره اندیشمند، دانشمند می‌گیرند و فکر می‌کنند در مجامع بین‌المللی از طرف کشور ما جای پایی دارند. اینها را در خانه خود هم قبول ندارند. بچه‌هایشان پشت سرشان نماز نمی‌خوانند و آنها را عادل نمی‌دانند. خارجی‌ها فکر می‌کنند اینها چه کسی هستند که سرشان به عرش و دمشان به فرش می‌خورد. اینها مالی نیستند و نباید روی تحلیل‌های اینها حساب باز کنند.

* دو سؤال دیگر هست که از محضر شما بپرسم. بنده شخصاً به‌خاطر ندارم برهه‌ای باشد که عموم اهل تسنن برای گرفتن انتقام، نگاهشان به شیعیان باشد. من احساس می‌کنم در این قضیه و بعد از ترور جناب هنیئه، اتفاقی که افتاده این است که نگاه همه عالم اهل تسنن و شیعیان دنیا به جمهوری اسلامی و فرمان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است. تا این اتفاق بیفتد و کمی تسلایی باشد برای دل رنج‌دیده این افراد. چه اتفاقی افتاده که بعد از 1400 سال، جمهوری اسلامی چنین جایگاهی را پیدا کرده که نه‌تنها شیعیان، بلکه اهل تسنن هم چنین نگاهی را نسبت به جمهوری اسلامی دارند؟

ما در همان اوایل جمهوری اسلامی هفته وحدت بین شیعه و سنی را اعلام کردیم. 12 ربیع الاول تا 17 ربیع الاول هفته وحدت است. از این عناوینی که به‌ظاهر عناوین خوبی است و به‌جای اینکه وارد محتواها بشویم و این وحدت واقعی شکل بگیرد، متأسفانه کارهای تشریفاتی، ظاهری و نشست‌ها شدیم. مثلاً می‌گویند: «اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها» اسلامی‌سازی دانشگاه، بحث علوم است، تدوین است، متون است، تربیت استاد است، کتاب است، ولی می‌آییم این بحث را در نماز جماعت، حسینیه ساختن، هیأت عزاداری ساختن و انجمن اسلامی درست کردن تقلیل می‌دهیم. می‌خواهم بگویم خیلی از شعارهای مهمی که در کشور ما مطرح می‌شود به‌وسیله سطحی نگری و ظاهرسازی ذبح می‌شود. ما سال‌ها بحث وحدت شیعه و سنی را مطرح می‌کردیم. در این هفته هم جلسات و نشست‌هایی بین اهل تسنن و اهل تشیع بود، ولی آیا شما هیچ‌وقت فکر می‌کردید که وحدت شیعه و سنی این‌گونه عملی در جهان محقق بشود؟ اینکه یک نفر از سران حماس که اهل تسنن است را در ایران ترور کنند و اینهمه مردم برای تشییع جنازه او جمع شوند و ولی امر مسلمین جهان بر پیکر یکی از اهل تسنن نماز بخواند و بعد همه اهل تسنن جهان بگویند: «ما منتظر فرمان ولی امر مسلمین ایران هستیم. کی شب حمله فرا می‌رسد.» نگاه‌ها به آسمان دوخته شده که ببینند از ایران شیعه‌ امیرالمؤمنین چه موقع موشک‌ها بلند می‌شوند تا دل اهل تسنن شاد شود. این برای دشمن خیلی نگران‌کننده است. چه می‌خواستند و چه شد؟ آنها می‌خواستند بین ما تفرقه و اختلاف بیفتد و روز به‌روز شیعه کشی و مسلمان کشی بیشتر شود. کارهایی که داعش راه می‌انداخت. امروز همه مسلمانان جهان در مالزی، در اندوزی، در پاکستان، در افغانستان، بخشی از عراق، لبنان، سوریه، در قطر و… می‌گویند: «ما منتظر فرمان سید علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران هستیم.» این مبارکت است. وقتی مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «امروز پرچم اسلام دست فرماندهان، مردم مقاوم غزه و دست حماس است»، آنها هم می‌گویند: «فرمانده مقاومت در امروز جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری است.» دیگر مرزها بهم ریخته. صف‌بندی‌ها تمام شد و خط‌کشی‌های شیعه و سنی بهم ریخت. امروز شده جهان اسلام به رهبری فرزند حضرت زهرا (ص). اهل تسنن هم می‌گویند که ما همه با هم برادر هستیم. همه دست به‌دست هم بدهیم و دشمن مشترکی مثل صهیونیست و نتانیاهو را از بین ببریم.

* به‌عنوان جمع بندی بحث و سؤال آخر، تحلیل حضرت‌عالی در رابطه با عملیات وعده صادق 2؛ تحلیل ما این است که وعده صادق 2 خواهد بود. حال اینکه اسم این عملیات چه می‌شود در آینده مشخص خواهد شد. این عملیات به چه شکل خواهد بود و به نظر شما در چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟ برخی می‌گویند که قرار نیست همان چیزی که در وعده صادق 1 اتفاق‌افتاده، باز هم اتفاق بیفتد. احساس می‌شود در فضای جامعه، عموم مردم می‌گویند که اگر از ما سرداری را به شهادت رساندند، ما هم باید از آنطرف یکی از ژنرال‌های آنها را حذف کنیم تا این موضوع برابر شود. آیا به نظر شما چنین چیزی شکل خواهد گرفت یا نه، ما مراکز حساس آنها را می‌زنیم یا به‌شکل دیگری است؟

من خیلی تخصص نظامی ندارم که بتوانم تحلیل کنم که این دفعه حمله ما به چه صورت خواهد بود، اما آنچه که مسلم است این است که حمله ما از نوع حمله سابق و تکرار وعده صادق 1 نخواهد بود. آن حمله نمادین و نمایشی بود. این حمله، حمله میدانی، اثرگذار و گسترده‌است. آنچه که به ذهن من می‌آید این است که وعده صادق 2 بسترساز و زمینه‌ساز ظهور امام زمان است و اینکار ظهور را خیلی نزدیک‌تر می‌کند. آن چیزی که خیلی قطعی‌تر و مشخص‌تر است این است که وعده صادق آبروی اصلاح طلبان و حلقه اول اطراف دکتر پزشکیان را خواهد برد و اینها در نزد مردم بی‌آبرو خواهند شد. وعده صادق 2 این را دنبال خواهد داشت. حال اینکه چطور و چگونه است، باید منتظر بمانیم که روزهای آینده اینها چطور بی‌آبرو می‌شوند.

این دو نتیجه از پیامدهای این مسأله خواهد بود. اما به نظرم می‌آید که رایزنی‌ها دارد شدت می‌کند که ایران مصلحت بزرگ تری را در نظر بگیرد. اگر این ادامه پیدا کنند و پیگیری کنند که دارند دنبال می‌کنند، اسرائیل هم دارد به این خواسته تسلیم می‌شود که اگر ایران به ما حمله‌ای نکند، ما آتش بس دائمی و آزادی اسرا را می‌پذیریم. این مسأله برای جان مردم غزه و نجات مردم غزه می‌تواند یک وعده صادق 2 و پیروزی بزرگی باشد. ولی چقدر می‌شود به این حرف اسرائیلی‌ها اعتماد کرد و چقدر اینها می‌توانند پایبند باشند؟ وقتی ایران می‌تواند چنین چیزی را بپذیرد که از آنها اطمینان و ضمانت بالایی را دریافت کند. ممکن است این مسأله به اینجا منجر شود. این هم ممکن است که شاهراه حیاتی غرب بسته شود. این ممکن است برای بعضی از کشورها آسیب به بار بیاورد. چون 70 یا 80 درصد انرژی دنیا در منطقه خاور میانه از این کانال رد می‌شود. اگر بنا باشد که این شاهرگ حیاتی آنها بسته بشود، یک ضربه بزرگ سیاسی و اقتصادی به غرب وارد می‌شود. ما نمی‌توانیم هنوز بفهمیم چه می‌شود، ولی می‌توانیم این را بفهمیم که وعده صادق 2 هر چه باشد به این منجر می‌شود که اصلاح طلبان بی‌آبرو بشوند و ظهور نزدیک‌تر خواهد شد.

صفحه گفت‌وگوی با نخبگان و فرهیختگان حوزه در رسانه رحا

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها