گفتاری از آیت الله عابدی؛

شواهدی واقعی و جالب از بلندهمتی اهل علم

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم گفت: درباره یکی از علما می‌گویند هشتاد ساله بود که با دست راست می‌نوشت، دستش فلج شد و در هشتاد سالگی شروع کرد با دست چپ تمرین کند و همین‌طور می‌نوشت.

به گزارش رحا مدیا، آیت‌الله احمد عابدی در ادامه درس اخلاق خود که درباره بلند همتی بود، بیاناتی را در این باره داشت که تقدیم مخاطبان می‌شود.

بلندهمتی در کهنسالی

نویسنده کتاب «آداب المتعلمین»، «برهان الدین زرنوجی» است. زرنوجی هم یعنی افغانی؛ یکی از علمای سنی برای افغانستان است. اصل این کتاب هم «تعلیم الم تعلم طریق التعلم» است.

این آقای زرنوجی در این کتاب چند مطلب درباره بلند همتی دارد. می‌گوید که حسن بن زیاد 80 ساله بود که تازه درس خواندن را شروع کرد، بعد هم یکی از مجتهدان و علمای بزرگ شد. 40 سال بعد هم هیچ شبی در رختخواب نخوابید و دائم مطالعه می‌کرد.

درباره یکی از علما می‌گویند هشتاد ساله بود که با دست راست می‌نوشت، دستش فلج شد و در هشتاد سالگی شروع کرد با دست چپ تمرین کند و همین‌طور می‌نوشت.

آقای «محمد تقی دانش‌پژوه» تقریباً در 90 سالگی تازه شروع کرده بود زبان آلمانی یاد بگیرد. این‌ها نشان‌می‌دهد که بعضی‌ها چه همت بلندی دارند.

این موارد خیلی زیاد است که تا موقع مرگ مشغول مطالعه و یا نوشتن بودند. این‌قدر کتاب هست که نیمه کاره مانده است که اینجا مؤلف رسید و وسط بحث بود و مرد و نرسید کتاب را تمام کند.

به یک کسی گفتند که آدم باید همیشه این‌طوری باشد که بقیه دواتش را که استفاده نکرده در قبرش بگذارند؛ یعنی تا لحظه مرگ باید از این دوات استفاده کند که مقدار باقیمانده را در قبر بگذارند.

درباره «ابوالفرج ابن جوزی» گفتند 80 سالش بود که شروع به درس قرائت قرآن نزد ابن باقلانی کرد. چیزی که معمولاً درباره سکاکی می‌گفتند که چهل ساله بود.

حکایت قفال شاشی

قُفال شاشی (شاش، اسم یکی از شهرهای شمال شرق خراسان است) خیلی کتاب‌های عالمانه‌ای دارد. چهل سالش بود که شک و تردید داشت که در 40 سالگی شروع به درس خواند بکند یا نه؛ قفال ساقیه‌ای (ساقیه یعنی اینکه با حیوان آب می‌آوردند و می‌فروختند) را دید که از یک چاهی ٱب می‌کشد و روی شتر می‌ریزد، بعد آب را می‌فروشد. لب چاه سنگی بود که این طناب که در چاه می‌انداخت، این‌قدر روی سنگ رفته‌بود، دید که این سنگ مثل یک جوی، شیاری پیدا کرده است. این هم پیش خودش گفت نه دل من از این سنگ سخت‌تر است و نه علم لطیف‌تر از طناب است. اگر طناب این‌گونه اثر گذاشته، من هم می‌توانم درس بخوانم.

طبری و علامه طباطبایی

درباره کتاب طبری می‌گویند اجماع داریم که در عالم اسلام تفسیری بهتر از تفسیر طبری نوشته نشده است. البته این حرف سنی‌هاست. بدون شک تفسیر ائمه علیهم‌السلام روی سر همه‌جا دارد و روشن است. در بین تفاسیر غیر معصومین، تفسیر علامه طباطبایی واقعاً تفسیر خیلی ارزشمندی است. آدم روی حق پا نگذارد، هیچ کتابی در دنیای اسلام به‌اندازه این تفسیر تأثیرگذار نبوده است.

الان در حوزه و دانشگاه و ایران و خارج، رشته قرآن، تفسیر قرآن، علوم قرآن همه به برکت المیزان است. آن موقع که این المیزان نوشته نشده بود، در هیچ دانشگاهی رشته قرآن نبود و درس قرآن هم نبود. علامه طباطبایی بود که قرآن را این‌طوری جا انداخت که یک رشته بشود.

مراد این بود که سنی‌ها می‌گویند تفسیر طبری مهم است. به‌قول علامه عسکری رضوان الله علیه و اله طبری دروغ‌گوترین آدمی است که خدا آفریده‌است؛ ولی با این حال وقتی طبری در شرف مرگ بود، کسی گفت از امام صادق علیه‌السلام دعایی نقل‌شده، با اینکه آدم فلانی است و واقعاً هم با اهل بیت خوب نیست و مقداری تفکر ضد اهل بیت دارد، همین که دعای امام را شنید گفت قلم و کاغذ بیاورید که بنویسم. یکی گفت در این حال می‌خواهی دعا بنویسی؟! گفت آدم تا موقع مرگ باید بنویسد بعد گفت دوات تا سر قبر باید همراه آدم باشد.

جایگاه خوب در پیری

در نهج البلاغه هم می‌فرماید: «عند الصَّباح یُحمَدُ القومُ السُّری؛ صبح معلوم می‌شود چه کسی دیشب زحمت‌کشیده». کسی که مثلاً دانشگاه است معلوم می‌شود شب کنکور نخوابیده است. کسی جای خوبی نشسته، قبلاً زحمت‌کشیده. می‌گوید اگر می‌خواهی در پیری جایی بنشینی که دوست داری، در جوانی جایی بنشین که دوست نداری. اگر بخواهی صبح بخوابی و شب گعده بروی و فیلم تلویزیون نگاه کنی، بدان که در پیری جایی می‌نشینی که دوست نداری!

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بلند‌همتی در کهنسالی

لینک کوتاه: