یادداشت؛

مدرس، تجسم اسلام سیاسی

سکولاریزم و دین‌ستیزی برای تربیت جامعه‌ای دین‌گریز، همان عنصری است که می‌تواند مردم مسلمان یک کشور را در قبال زیاده‌خواهی اجانب و بیگانگان بی‌تفاوت سازد. بنابراین شهید مدرّس صرفاً در برابر یک فرد مستبدی چون رضاشاه قرار نگرفت؛ بلکه باید او را یک مبارز در میدان جنگ میان اندیشه‌ی خودباختگی با تفکر استقلال‌طلبانه دانست.

رحا مدیا | علی عسگری، پژوهشگر علوم اجتماعی

«اگر شاه بود، اوضاع خوب بود!»

نمی‌دانم چند نفر از شما که این یادداشت را مطالعه می‌کنید، گزاره‌ی بالا را از زبان برخی از مردم شنیده‌اید؛ اما به جرأت می‌توانم بگویم که هر زمان مشکلی اقتصادی و یا حتی فرهنگی اتفاق می‌افتد، این جمله از زبان تعدادی از مردم شنیده می‌شود.

اگر از شما بپرسند که این جمله بیانگر چیست؟ ممکن است در جواب، به ضعف مطالعات تاریخی مردم اشاره کنید و یا آموزش و پرورش و نهاد علمی کشور را در این زمینه مقصر بدانید؛ ولی چیزی که باید با نگاهی کلان‌تر به آن توجه داشت، ضعف در تبیین اهمیت استقلال سیاسی کشور است. چیزی که امروزه در دل آن زندگی می‌کنیم و بدون التفات نسبت به نتایج درخشانش، با رخدادِ چند ناگواری اقتصادی و فرهنگی، آن را زیر سؤال برده و نسخه‌ی استقلال سیاسی کشور را به هم می‌پیچیم.

برای پی‌بردن به اهمیت استقلال سیاسی کشور از دست بیگانگان و اندیشه‌های استعماری ایشان، کافی‌ است به افرادی چون شهید مدرس نگاه کنیم. فردی که به عنوان یک روحانی و مجتهد شیعه، در جهت احیا و کسب استقلال کشور جنگید و علیه استبداد رضاخانی فریاد کشید تا مبادا جریان استکبار، ضمام امور ایران را به دست بگیرد.

البته علت مبارزه مدرس با پهلوی اول را نباید سطحی نگریست! شاید کسی بپرسد که در زمان رضا شاه علمای دیگری نیز بودند و از استبداد او دم نزدند.

پس علت قیام مدرس چه بوده است؟ در کتاب «مثل مدرس»، شهید در جواب به نامه‌ی رضاشاه مبنی بر عدم دخالت ایشان در امور سیاسی، پاسخ این سؤال را داده است : «من وظیفه‌ی شرعی دارم که در امور مسلمین دخالت کنم. اسم آن را هر چه می‌خواهید بگذارید، من وظیفه‌ی دینی خود را ادامه می‌دهم. سیاست در اسلام جدای از مسائل دینی نیست. دین و سیاست در اسلام با هم است. اسلام، مثل آیین مسیحیت نیست که فقط جنبه‌ی تشریفاتی، آن هم هفته‌ای یک روز در کلیسا داشته باشد.»

سکولاریزم و دین‌ستیزی برای تربیت جامعه‌ای دین‌گریز، همان عنصری است که می‌تواند مردم مسلمان یک کشور را در قبال زیاده‌خواهی اجانب و بیگانگان بی‌تفاوت سازد. زین رو شهید مدرس صرفاً در برابر یک فرد مستبدی چون رضاشاه قرار نگرفت؛ بلکه باید او را یک مبارز در میدان جنگ میان اندیشه‌ی خودباختگی با تفکر استقلال طلبانه دانست.

مدرس این نکته را فهمید که ترس و خودباختگی در برابر دشمنان، از آبشخور سکولاریزه شدن ایران می‌گذرد و تنها راه حل برای جلوگیری از این بحران، تمسک به «اندیشه‌ی سیاسی اسلام ناب محمدی» است. همان اسلامی که امام خمینی(ره) آن را راز شکستن سدهای استعمار و استثمار معرفی می‌کند. اسلامی که عامل به آن هدف تیر دشمنان قرار می‌گیرد و تارک از آن، در کنف حمایت ظالمان و مستکبران بوده و برای اسلام آمریکایی تبلیغ می‌کند.

شهید مدرس روزها و شب‌ها علیه نظامی روشنگری می‌کرد که نه سلطنتش متکی بر مردم بود و نه اندیشه‌ی روشنفکرانش مبتنی بر زیرساخت‌های بومی ایران بود. پهلوی ابزار سلطه‌ی جهانخوارانی شد که دو جنگ جهانی را بر دنیا تحمیل کرده و سبب قحطی و کشتار بزرگ مردم ایران گشتند. همان زورگویانی که تاب و تحمل دیدن استقلال سیاسی هیچ کشوری را ندارند. حال می‌خواهد آن کشور، ایران باشد یا سوریه. لبنان باشد یا فلسطین!

اسلامی که پشتوانه‌ی فریادهای شهید مدرس در مجلس و خیابان‌های تهران شده بود، هر چند در روزگار رضاخانی نتیجه نداد؛ اما سرمشقی برای پیروان مکتبی دین اسلام در سراسر جهان شد. پیروانی چون امام راحل و رهبر معظم انقلاب، که با نظام «ولایت فقیه»، خواب را از چشمان مستکبران و صهیونیسم جهانی ربوده‌اند.

در این میان ممکن است اندیشه‌های وابسته به بیگانه در حرکت رو به قله‌ی نظام اسلامی، خللی ایجاد کنند؛ لیکن اندیشه‌ی اسلام سیاسی به جهت برخورداری از پویایی و بصیرت نسبت به دشمنان، هیچگاه میدان تقنین را خالی نکرده و در برابر دشمنان تمدن اسلامی، سر وادادگی خم نمی‌کند.

توجه به اسلام سیاسی و فواید آن با تکیه بر نگاهی گذرا به تاریخ معاصر، می‌تواند قدرت داوری این گزاره را به ما بدهد که آیا شاه بود، اوضاع خوب بود؟ آیا با وجود سلطنت خودفروخته، می‌توان دست استکبار جهانی را چند کیلومتر آن طرف‌تر از مرزها کوتاه کرد؟

«راهِ مدرس» به ما نشان داد که با طاغوت، هیچ تحول سعادتمندانه‌ای امکان‌پذیر نیست!

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها