سیره علما

آیت‌الله مقدم قمی (ره) چشم و چراغ تهران

شخصیت آیت‌الله مقدم قمی، چونان چشم و چراغ تهران و نمونه‌ای از یک انقلابی اصیل می‌درخشید. ایشان، که در جوانی به نیکویی درس خوانده بود، سال‌های پسین عمر پربرکت خود را با مردم به نیکوترین شکل گذراند. سلوک ایشان از هرگونه تظاهر به دور و در عین حال، هرگز از مردم فاصله نگرفت. رفتارش بسیار ساده، بی‌ریا و از عمق جان برمی‌آمد.

آیت‌الله مقدم قمیشخصیت آیت‌الله مقدم قمی، چونان چشم و چراغ تهران و نمونه‌ای از یک انقلابی اصیل می‌درخشید. ایشان، که در جوانی به نیکویی درس خوانده بود، سال‌های پسین عمر پربرکت خود را با مردم به نیکوترین شکل گذراند. سلوک ایشان از هرگونه تظاهر به دور و در عین حال، هرگز از مردم فاصله نگرفت. رفتارش بسیار ساده، بی‌ریا و از عمق جان برمی‌آمد.
جایگاه علمی و حوزوی
این عالم فرزانه، با وجود سن طولانی که پروردگار روزی‌اش کرده بود، نه تنها سال‌ها مدرس عالی‌ترین کتب فقهی، از جمله «مکاسب محرمه»، در نجف و قم بود، بلکه به سبب درک عمیق از سه حوزه علمیه مشهد، نجف و قم و استفاده از بهترین اساتید زمان خود، در حدیث، تاریخ اهل‌بیت (ع)، ادبیات، منطق، فقه و اصول، دانشمندی بی‌بدیل به شمار می‌آمد. با آنکه سال‌ها از ایام تحصیل و تدریس گذشته بود، هنوز بسیاری از متون حوزوی و اخبار اهل‌بیت (ع) را در حافظه داشت.
جبهه انقلاب و ایثار
آیت‌الله مقدم قمی، پدر شهید بود و سرکشی و امدادرسانی به خانواده‌های شهدا سیره مستمر زندگی‌اش بود. ایشان عمری طولانی را صرف تربیت طلاب کرد و تألیفات ارزشمندی از خود به یادگار نهاد. در روزهای آغازین انقلاب، با نگارش کتاب «نقش روحانیت در اجتماع»، خشم منافقین کوردل را برانگیخت و نامش در لیست ترور قرار گرفت. سپس، خود در جبهه‌های نبرد حاضر شد و به مقام جانبازی شیمیایی نائل آمد. با وجود این جانبازی، که تنگی نفس مادام‌العمر برای ایشان به همراه داشت، بسیاری از اهل مسجد از علت آن بی‌اطلاع بودند.
ایشان با آنکه با آقا مصطفی خمینی (ره) دوستی داشت، از نمد انقلاب کلاهی برای خود ندوخت. در آن زمان که رساله‌ی امام خمینی (ره) جرم محسوب می‌شد، ایشان رساله‌های ایشان را در ایام تبلیغی پخش می‌کرد. همچنین، به دلیل تجلیل نکردن از شاه و کنایه زدن به او در یکی از مجالس وعظ، از بازگشت به حوزه نجف بازماند و ممنوع‌الخروج شد. بسیاری از شهدای محله صد دستگاه تهران از پای منبری‌های این آیت‌الله بودند.
منش مردمی و سیمای روحانی
در سنین بالا، در نهایت بردباری و حوصله با مردم تعامل می‌کرد. درب منزل ایشان همواره به روی مشتاقان باز بود و در حقیقت، منزلش حسینیه‌ای بود که دل‌ها را جلا می‌داد. با اینکه ایشان از خواص شهید اسدالله مدنی و شاگرد آیت‌الله بروجردی بود، اما وقتی با ایشان هم‌کلام می‌شدی، این حس به شما دست می‌داد که با رفیقی روبه‌رو هستی که نیم قرن است با او هم‌نشینی کرده‌ای.
با وجود کهولت سن، تا آخرین روزهای عمر پربرکتشان، ربع ساعت پیش از اذان در مسجد حاضر می‌شد، روبروی مردم می‌نشست و با تک‌تک نمازگزاران انس می‌گرفت. فضای مسجد ایشان متفاوت بود؛ از کودکان پنج‌ساله تا پیرمردهای مسجد، همگی با ایشان رفاقت داشتند و نه فقط به خاطر جایگاهش، بلکه از سر عشق و صمیمیت، دلداده او شده بودند.
 آیت‌الله مقدم قمی
هرگاه غمی یا سختی‌ای به سراغ کسی می‌آمد، کافی بود چند دقیقه‌ای کنار ایشان بنشیند؛ سینی چایی خوش‌رنگ را خودشان از آشپزخانه می‌آوردند و جلویشان چای می‌گذاشتند. هنوز چایی تمام نشده بود که دل آرام می‌گرفت و جان سبک می‌شد. گویی این همان مصداق کلام پیامبر (ص) است که فرمود: «النَّظَرُ إِلى وَجهِ العالِمِ عِبادَةٌ» (نگاه به چهره‌ی عالم عبادت است).
یکی از طلاب باصفا پس از دیداری اذعان کرده بود که: «این مرد هیچ دلبستگی به دنیا ندارد؛ سراسر وجودش رنگ آخرت گرفته. گویی همین حالا در بهشت زندگی می‌کند… بوی بهشت می‌دهد». این سیمای ملکوت‌نشان، عاری از هرگونه خودبینی یا دلبستگی به دنیا بود.
ایشان، عمیقاً به فرزند شهیدش، مصطفی، عشق می‌ورزید و لحن سخنانش در هر پرسشی درباره او تغییر می‌کرد. شنیده شده است که اواخر عمر، با عصا زنان گاهی به مدرسه‌ای که فرزندش در آن تحصیل می‌کرد می‌رفته و مقابل مدرسه به انتظار می‌ایستاده، تا روزهایی را که به دنبال او می‌رفته، به یاد آورد و اینگونه با مصطفای شهیدش عشق‌بازی می‌کرد.
محبوبیت ایشان در میان مردم به حدی بود که کسانی که او را می‌شناختند، در رفتنش چنان داغی به دل داشتند که گویی پدر خود را از دست داده‌اند، و میزان این محبوبیت از رفتار مردم در تشییع جنازه‌اش هویدا بود.
بیشتر بخوانید…

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آیت‌الله مقدم قمی

لینک کوتاه: