یکی از افرادی که در دههی نود، دستور کارش، تطهیر برجام و دولت عبرت و به اصطلاح به دنبال دینیسازی سیاستهای اصلاحات و دولت روحانی بود، نگران آینده کشور و فضای سیاسی کشور شده است.
سئوالی که در ابتدای بحث باید از ایشان پرسید این است که جناب سروش چرا شما به رأی مردم تمکین نمیکنید؟ چرا هر وقت رقیب شما رأی میآورد شروع به جنجال و هوچیگری رسانهای میکنید؟! مردم فراموش نکردند روزی را که بازنده انتخابات 88 شدید و گفتید «تقلب شده»، «بریزید تو خیابون»، «اغتشاشگرها و فتنهگران را مردم با خدا و معترض خواندید».
جناب سروش، در ابتدای یادداشت خود برای تخریب رقیب و انگارهسازی در ذهن مخاطب خاکستری و همطیفهایش، از حربه سخیف و دور از اخلاق برچسبزنی بهره میبرد و منتقدین خود را «تندرو» معرفی کرده و به مخاطب القاء میکند که آگاه باشید من با یک گروه «تندروی افراطی» در افتادهام، لذا پیشفرض یادداشتم باید مورد قبول شما قرار گیرد!
او تجربهی رأیآوری دولت متبوعش یعنی «دولت عبرت» را که توانست با ابزار رسانه، مخاطب خاکستری را به حرکت درآورد پیش رو دارد. همان سناریویی که مردم را ترساند که اگر به ما رأی ندهید، جنگ حتمی است و اگر با کدخدا مذاکره کنیم تمام تحریمها بالمره لغو میشود. اما در عمل هشت سال اقتصاد، فرهنگ و تولید کشور را به مخاطره انداختند که امروز برای برخی تهیه مسکن آرزوی دست نیافتنی شده است.
او دوباره با همان ابزار رسانه وارد میدان شده است و به دنبال تطهیر رئیس جمهور و مجلس ششم اصلاحطلب است و آن دورن را «مثل برجام» با عنوان آفتاب تابان، رزق خدائی، ابر و باغِ سیب و گلابی نشان میدهد.
او به خوبی میداند خیلی از جوانان وقت مرور و مطالعه دوران سیاه اصلاحات را ندارند؛ از فتنه کوی دانشگاه، همایش سیاه برلین، تحصن مجلس ششم، رونامهها و قتلهای زنجیرهای و قتل افرادی چون سعید امامی و… اطلاع ندارند لذا عوامل هشت ماه به آتش کشیدن تهران در فتنه سال 88 را به عنوان دولت منتخب دوم خرداد روتوش کرده و به خورد مخاطب میدهد!
عجیب این است که او رأی مردم به رقبای سیاسی همحزبیاش را با کنایه و طعن «رای بیآبروئی» میخواند و فراموش میکند یک سطر قبلتر در مورد منتخب همان مردم گفته بود:« رئیس دولت اصلاحات، منتخب ملت در “دوم خرداد”… بود»، حال سئوال این است، این چه مردمی هستند که به شما رای دهند منتخب هستند به شما رأی ندهند بی آبروئی کردند؟!
جناب سروش و سایر هم حزبیهایش در حزب اصلاحات، که چهل سال با قیممآبی مناصب مهم کشور را بین خود گردشی تقسیم میکردند برای به خطا انداختن ذهن مخاطب و آدرس اشتباه دادن، در حرکتی عجیب، علامه مصباح یزدی(ره)، که امام خامنهای(مدظلهالعالی) ایشان را بصیر خواندند و سفارش به خواندن آثارش کردند را تئوریزهگر خشونت معرفی میکنند.
کنه تفکر دیکتاتورمآبانه این جریان در برخورد با رقیب سیاسی و جوانان مستقل راه یافته به مجلس را در این جمله سروش محلاتی میتوان مشاهده کرد:« اگر جمع کردن(این افراد) میسر بود در انتخابات جمع میفرمودید ولی نتوانستید!».
سروش محلاتی با گزیدهگوئی از بیانات امام خمینی(ره)، _مثل اینکه بخشی از یک آیه قرآن را انتخاب کنی و بگوئی قرآن فرموده: “لا تقرب الصلاة..”، بعد نتیجه بگیری نباید نماز بخوانی_ بخشی را به عنوان نظریه سیاسی امام خمینی(ره) انتخاب کرده و آن را چماق بر سر رقبای خود قرار داده و امام(ره) را خرج حقپنداری حزب سیاسی خود کرده و میگوید: «پیر خرد امام راحل گوشزد مینمود؛ “تندروی عاقبت خوبی ندارد” بله این جمله معنای روشنی دارد که تندروها در نهایت باعث سقوط خود میشوند و از همه باورها و داشتههای سیاسی خود دست میشورند…»، اما با رجوع به فرمایشات ولی امر مسلمین امام خامنهای عزیز، خوانش متفاوت دیگر با تکیه بر قرآن را میبینیم، ایشان میفرمایند: «برخیها ادبیات دشمن را تکرار میکنند و به نیروهای انقلابی تندرو میگویند اتفاقا تندروی در امور خیر پسندیده است و طبق فرمایش قرآن:«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ..» جاهائی باید صریح و انقلابی عمل شود».
در نهایت، طبق مشی سابق خود با سوءاستفاده از مفاهیم دینی، نظریهاش را تحمیل بر روایت کرده و مینویسد: «در بیان امیرالمومنین در نهج البلاغه؛ “تندروی، دیوانگی و بیخردی است. و اگر شخص تندرو پشیمان نشود علامت استقرار او در دیوانگی است” ».
قابل ذکر اینکه ایشان خوب میداند که ادبیات تندروی در زمان حضرت امیرالمومنین(ع) یک معنا داشته و شامل امثال خوارج و منسوبین خلفا میشده، ولی او زمان و شأن صدور روایت را پوشیده نگه داشته و برداشت غریبی را به زمان حال میچسباند.
سروش در پایان مطابق توصیههای حسن روحانی و منتظری که سفارش میکردند؛ «آخر الدّواء اَلْکَی» و یا مجرمین را در نماز جمعه بهدار بیاویزید که درس عبرت شود میگوید: تا بیماریِ تندروی موجب مرگ نشده، به نقص عضو راضی شوید، با جدایی از این کاسبان رأی و قدرت، به اکثریت ملت بازگشته…».
از عبرتهای تاریخ این است که افرادی چون سروش محلاتی، حق را در لباس و قامت افراد میبینند نه در حقانیت آن. لذا اگر کسی از حزبشان رأی بیاورد، دموکراسی و مردم سالاری است و اگر نامزد رقیب رأی آورد محکوم به تندوری و استبداد رأی است.