استاد عابدینی تبیین کرد؛

احتجاج و هدایتگری در «مباهله»

استاد حوزه علمیه قم گفت: باید قدر مباهله را بدانیم و عظمت آن برای ما کم جلوه نکند و در طلوع شمس غدیر، اینها گم نشوند. حیف است. عظمت دارد. چون بحث شمس ولایت در غدیر خیلی طالع است، این ستارگان درخشان در نظر ما نباید کمرنگ بشوند.

به گزارش رحا مدیا، آیت الله محمدرضا عابدینی، استاد اخلاق حوزه علمیه قم، در آئیین افتتاحییه دفتر مجمع خطبای اصحاب الصاحب درباره اهمیت تبیین مباهله گفت: مرحوم آقا میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب شریف «المراقبات»، بحثی را در رابطه با جریان مباهله مطرح می‌کنند. شاید این بحث، بحث مهمی است که خوب است ما بدانیم و به درد امروز ما هم می‌خورد. ما نگاهمان این‌گونه است که یک مسأله را نسبت به شأن نزول آن منحصر می‌کنیم. در حالی‌که نظر مرحوم علامه این است که شأن نزول هیچگاه مخصّص نیست، بلکه فقط یک مصداق است. لذا همیشه آیه و آنچه که ما در رابطه با نظام روایاتمان داریم، تخصیص به شأن نزول نمی‌خورد. آیات قرآن کریم دائماً شأن نزول دارند. لذا بعضی از آیات چند شأن نزول دارند. چون آنها همه مصداق هستند. گاهی شأن نزول آیه به سابق برمی‌گردد. یک اتفاقی در سابق بوده و آیه بعداً نازل‌شده. آن هم شأن است. یعنی آن هم که سابق است، می‌شود. آن‌هم که حین واقعه است، آن هم که بعداً واقع‌شده، یعنی بعداً هم مسائلی اتفاق می‌افتد که می‌گویند این آیه شأن نزول آن است. حال یا امام معصوم (ع) می‌فرمایند و یا پیغمبر اکرم می‌فرمایند. در هر صورت این شأن نزول مخصّص نیست. هم می‌توانیم آیه را می‌توانیم با کلام معصوم به سابق منعطف کنیم. تنقیح ملاک و یا تنقیح مناط و یا با بیان معصوم.

وی درباره ارتباط آیه مباهله با ولایت امیرالمومنین بیان کرد: نکته دیگر این است که مرحوم آقا میرزا ملکی تبریزی نکته دقیقی را ذیل بحث مباهله می‌فرمایند. می‌گویند: برای مراقب این است که حرمت این روز را بشناسد، در زمانی که این آیه مباهله نازل شد، هم اثبات نبوت پیغمبر و هم اثبات ولایت امیرالمؤمنین بود. آیه مباهله. بهترین و بزرگ‌ترین آیه در شأن و فضیلت امیرالمؤمنین آیه مباهله است. با اینکه شأن نزول آیه مباهله اثبات نبوت پیغمبر در مقابل مسیحیان بوده، اما در حین اینکه اثبات نبوت پیغمبر است، در ثبوت ولایت هم بی‌نظیر است. یعنی هم اثبات نبوت است، هم ثبوت ولایت است. حتی بعضی از بزرگان فرموده‌اند: این کلامی که می‌گوید حُسینٌ مِنّی و أنا مِن حُسین، چقدر عظیم است، در عین اینکه اینهمه آیه در فضیلت امیرالمؤمنین (ع) باشد، آیه‌ای که اصل نزول و شأن نزول آن در مقابل نصارای نجران و اثبات نبوت پیغمبر است؛ این آیه اکبر فضائل امیرالمؤمنان هم محسوب بشود. این قدرت و عظمت آیه است. در عین اینکه شأن نزول، ثبوت نبوت بوده. ولی در عین حال مصداق بالاترین و اکبر فضائل امیرالمؤمنان به تعبیر امام‌رضا (ع) باشد.

استاد اخلاق حوزه علمیه درباره احتجاج آیه مباهله بیان کرد: مرحوم علامه طباطبایی یک نکته‌ای را می‌فرمایند که نکته زیبایی است. می‌فرمایند: «ما یک احتجاج و یک برهان داریم. برهان در دایره لفظ، مفهوم و بیان است. اما حجت فقط در دایره بیان نیست و اعم است. لذا در این آیه شریفه که در رابطه با عنوان احتجاج آمده، در اینجا عام است». تعبیر ایشان این است: «وقتی ابراهیم خلیل بت‌ها را شکست و تبر را به گردن بت بزرگ انداخت، این احتجاج بود. از سنخ برهان لفظی نبود. اما احتجاج و دلیل بود. غلبه ایجاد کرد. یعنی این نوع غلبه است. یا اگر ابراهیم خلیل در آتش افتاد و نسوخت، این دلیل بود، احتجاج بود، هدایتگری داشت. لذا هدایتگری گاهی به زبان بیان و لفظ است و گاهی با نگاه عینی و یک حقیقت عینی است. حتی ناقه صالح، احتجاج بود که از دل کوه بیرون آمد. و جریان مباهله از سنخ احتجاجات عینی است. پس مباهله یک احتجاج عینی بوده و ثبوت ولایت داشته.

آیت الله عابدینی درخصوص برداشت‌های ضمنی آیه مباهله گفت: وقتی می‌فرماید: «أبنائکُم و أبنائنا»، اقل أبنائنا بر سه تا است. چرا دو تا آورده‌اند؟ مگر کس دیگری نبود و نمی‌شد بیاورند؟ مگر پیغمبر فرزند خوانده نداشته؟ چرا آنها را نیاوردند و فقط دو تا را آوردند؟ تا نشان بدهد که ابناء فقط این دو هستند. انحصار شده. با اینکه اقل آن سه بوده. قاعده آن این است که باید سه را محقق می‌کرد یا جمع نمی‌آورد. وقتی جمع آورده ولی دو تا را می‌آورد، یعنی انحصار دارد و غیر از این نیست. عرب در فصاحت خود خوب می‌فهمد که این چقدر برهان، دلیل و احتجاج است. در «أبنائنا و أبنائکَم»، این است که فرزند دختر هم فرزند است. غیر از اینکه دو تا هم نیست. یعنی فرزند دختر را هم اثبات می‌کند. چقدر در آن دلایل است. یا در «نِسائَنا و نِسائَکُم»، فقط یکی را می‌آورد تا اثبات کند غیر از این‌یکی، هیچ‌کس به‌عنوان نِسائَنا صدق نمی‌کند. چقدر اینها جالب است. بعد به «أنفُسَنا و أنفُسکُم» می‌رسد که دیگر بالاترین فضیلت برای امیرالمؤمنان است. فضیلتی از این بالاتر برای امیرالمؤمنان نیست. عرض کردم. می‌فرماید: «حُسینٌ مِنّی و أناَ مِن حُسین». با همه عظمت که دارد، در برابر «أنفُسنا و أنفُسکم» پایین‌تر است. می‌فرمایند که این به‌مراتب بالاتر است. حُسینَ مِنّی و أنا من حُسین را اگر در مورد امیرالمؤمنین می‌فرمود، در اینجا اُنفُسَنا و أنفُسَکُم بالاتر است. یعنی نه‌تنها پایین‌تر نیست، بلکه بالاتر هم است.

وی در خصوص‌ جاری بودن مباهله در همه زمان‌ها اضافه کرد: در روایت می‌فرماید: «مباهله منحصر به زمان معصوم نیست». علمای بزرگ هم در هر زمانی اگر لازم شد، این را به کار ببرند. داریم بعضی از عالمان در طول زمان که به مباهله حاضر شده‌بودند. اسم بعضی از بزرگان در تاریخ است. حتی در سده‌های اخیر هم نام‌برده‌اند. علامه طباطبایی هم فرموده‌اند که من هم حاضرم. از ایشان نقل می‌کنند که گفته‌اند: «اگر در جایی پیش بیاید، من هم حاضرم». این یک نگاه در رابطه با مباهله بود. ما باید قدر مباهله را بدانیم و عظمت آن برای ما کم جلوه نکند و در طلوع شمس غدیر، اینها گم نشوند. حیف است. عظمت دارد. چون بحث شمس ولایت در غدیر خیلی طالع است، این ستارگان درخشان در نظر ما نباید کمرنگ بشوند. حال اگر مردم ندیدند، ولی ما باید به‌عنوان کسانی که سخنران و دنبال حقیقت هستیم، باید خوب اینها را استفاده کنیم. باید جایگاه اینها را بدانیم. لذا مباهله یک امر وجوبی است. اینکه روز خانواده نام‌گذاری کردند هم امر خیلی زیبایی است. جریانی که پیغمبر اکرم است، امیرالمؤمنان پشت سرش، امام‌حسن، امام حسین و حضرت زهرا، اینها خیلی زیبایی دارد. لذا روز، روز مبارکی است. دلم می‌خواست بیشتر در مورد جریان مرحوم آقا میرزا جواد عرض می‌کردم. بحث مباهله، عظمت و مراقبات امشب و فردا را در ادعیه آن ببیند. حتماً به کتاب «المراقبات» و «اقبال» سیدابن طاووس رجوع کنید. ما دیگر نباید به مفاتیح قانع باشیم. مفاتیح مربوط برای عموم مردم است. اما مراقبه دیگران و طلبه‌ها باید در حد «المراقبات» و در حد «اقبال» سیدابن طاووس باشد. از این رو ما نباید به مفاتیح قناعت کنیم، چه برسد به اینکه از آن هم عمل کمتری داشته‌باشیم.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: