صلاحیت نامزد خبرگان با نمایندۀ مجلس و ریاستجمهوری متفاوت است؛ هرچند در برخی ویژگیها مشترک هستند، شایستگی نامزد خبرگان را باید متناسب با وظیفه و رسالت خطیر قانونی او تعیین کرد.
طبق اصل 107 قانون اساسی، مجلس خبرگان مسئول نظارت بر عملکرد رهبری و انتخاب رهبر در زمان خاص است و اولین ویژگی رهبری در اصل 109قانون اساسی نیز، مساله فقاهت است.
با توجه به این دو اصل مهم قانون اساسی، شایستهترین نامزد مجلس خبرگان، کسی است که فقاهت و دیانت فقیهِ حاکم را بهتر بتواند احراز کند. نشانۀ این شایستگی برای نامزد خبرگان قوت علمی و سابقۀ فقاهت ریشهدار و عمیق در حوزه علمیه است تا توانایی کامل برای درک اندیشه فقهی فقیه حاکم را داشته باشد.
علاوه بر ویژگی مهم فقاهت، شایستگیهای دیگری نیز برای نامزد خبرگان لازم است تا بتوان او را برای نظارت و انتخاب عالیترین مقام سیاسی و معنوی کشور انتخاب کرد؛ زهد و پارسایی، عدم وابستگی حزبی به جریان های سیاسی، استقلال شخصیت و عدم تاثیر پذیری، قدرت تشخیص و… از جملۀ این شرایط است.
در صورتی که همۀ نامزدهای خبرگان، در شرایط لازم، یکسان باشند و فردی بیش از دیگران، برخوردار از فقاهت نباشد، میتوانیم یکی را انتخاب کنیم اما در صورتی که شرایط یکسان نباشد و در میان نامزدها یکی شایستهتر باشد، وظیفه ما این است که انتخابِ مهمترین تصمیم تاریخ یک ملت را به او بسپاریم و در این زمینه احتیاط لازم را رعایت کنیم.
شناخت فقاهت و مقام علمیِ عالمان دینی و برتری برخی از آنان، برای عموم مردم کار آسانی نیست؛ بهترین راه در این زمینه شهادت عالمان آگاه و وارسته است. در صورتی که نسبت به برخی از نامزدها، عالمان دینی و وارسته مثل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تصریح به برتری علمی آنان داشته باشند و اطمینان قلبی برای انسان حاصل شود، موظفیم اصلح را انتخاب کنیم.
تعیین سطح حداقلی اجتهاد در بند۸ ماده ۱۱ قانون انتخابات خبرگان در واقع معیار عمل شورای نگهبان برای تشخیص نامزد صالح است نه نامزد اصلح؛ چرا که احراز شرایط نامزدهای خبرگان وظیفه قانونی شورای نگهبان است نه مردم و برای معرفی نامزد صالح حداقل شرایط کافی است، اما مردم موظف به انتخاب اصلح هستند و اجتهاد حداقلی معیار تشخیص اصلح نیست بلکه برتری یک نامزد در فقاهت و سایر شرایط در تشخیص اصلح تاثیرگذار است.
لذا مستند به این اصل قانون اساسی نمیتوان گفت برتری فقهی برخی از نامزدها معیاری برای تشخیص اصلح نیست. ارتکاز و فهم عمومی مردم و متشرعین تا به امروز هم اینگونه بوده است.
به طور مثال در رقابت میان مرحوم آیتالله مومن و طلبه جوانی به نام حجتالاسلام والمسلمین دوستمحمدی برای خبرگان در قم، مردم به معیار حداقلی در انتخاب اکتفا نکردند و جامعه مدرسین و دیگر بزرگان آیتالله مومن را اصلح میدانستند.
سیره عقلا در امور خطیر و مهم نیز، گزینش شایستهتر هست و به شرایط حداقلی اکتفا نمیکند، البته اصلح بودن از مجموع شرایط از جمله اجتهاد حاصل میشود و منحصر در اجتهاد نیست.
یکی از آسیب ها در انتخاب اصلح، انحراف در ملاکهای نامزد شایسته است؛ در صورتی که معیارهای دیگری برای نامزد اصلح مطرح شود، نتیجۀ آن انحراف در آرای مردم است و مسئولیت تاریخی به دنبال دارد.
برجسته ساختن منافع قومی، وابستگیهای صنفی یا منطقهای برای انتخاب نامزد خبرگان یکی از مصادیق انحراف در معیارهای انتخاب اصلح است. نشانهی خلوص کامل و الهی بودن انتخاب انسان، این است که دلبستگیها و منافع فردی و… در انتخاب انسان تاثیرگذار نباشد، بلکه تنها رضای خدا و ملاحظۀ شایستگیها معیار انتخاب باشد؛ هرچند برخلاف دلبستگیها و تمایلات انسان باشد.
رهبر انقلاب در تبیین اصول انقلاب اسلامی میفرماید: اصلاً جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، برای حاکمیّت دین خدا تشکیل شد، اصلاً برای این است که جامعه با شکل و هندسۀ دینی زندگی کند و تنظیم بشود. حکومت با هندسۀ دینی تنظیم بشود و حرکت کند و پیش برود و اقدام کند، این جزو بیّنات انقلاب بود. مردم جان دادند، خون خودشان را تقدیم کردند، نثار کردند برای اینکه این اتّفاق بیفتد؛ این جزو اصول انقلاب است؛ بیانات، 19/10/1400
با توجه به سخنان امامین انقلاب و مراجعه به سیرۀ شهدای عزیز می توانیم اهتمام به تکلیفمداری در کنشهای سیاسی و اجتماعی را مشاهده کنیم؛ ما نیز با تاسی به شهدا از خواستهها و سلایق خود باید عبور کنیم و مصالح اسلام و سرنوشت انقلاب را معیار قرار دهیم. صحنۀ انتخابات عرصه قربانی کردن اسماعیلهای حزبی و قومی و دل سپردن به رضایت معبود شهیدان است، فَاستَبقوا اِلی الخَیرات…