یادداشت؛

تبیین استراتژیکی شخصیت حاج قاسم

شهید قاسم سلیمانی فراتر از یک فرمانده نظامی یا یک مدیر سازمانی، یک مدیر و فرمانده استراتژیک است، سبک فرماندهی او در سطح استراتژی بوده و همین مسأله ایشان را به شخصیتی شاخص و بین‌المللی تبدیل کرده است.

رحا مدیا | سید صابر رضایی، کارشناس ارشد مدیریت راهبردی فرهنگ

یک مدیر استراتژیک افزون بر ویژگی‌های عمومی و اساسی مدیریت نظیر مسأله‌شناسی و توان حل مسأله، اقتدار در تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی، توان رهبری و سازماندهی، توان ارزیابی و تغییر مسیر، مدیریت منایع مالی و اطلاعاتی، ویژگی‌های ارتباطی، توان اقناع، مدیریت اطاعات کارکنان، استعدادشناسی و پرورش استعدادها، زمان‌شناسی، جانشین‌پروری، ریسک پذیری و… لازم است شش ویژگی اساسی دیگر داشته‌باشد تا به‌عنوان یک مدیر استراتژیک شناخته شود.

واژه استراتژیک به‌خاطر تنوع استعمالات و مفاهیمی که از آن اراده شده‌است، بار اشتراک لفظی سنگینی را به‌دوش می‌کشد، در اینجا به‌دنبال بررسی دقیق مفهومی این واژه نیستیم. هدف این نوشتار تطبیق شاخصه‌های مدیریت استراتژیک در شخصیت کم‌نظیر معاصر یعنی حاج قاسم سلیمانی هستیم و ادعا داریم که او جامع خصوصیات یک مدیر استراتژیک بود و فراتر از نظر در حیطه عمل نیز گوی سبقت را از همگان ربوده‌بود.

1.تقوا و اخلاص

اصل «المؤمن ینظر بنور الله» و «إنی أری ما لا ترون» اشاره به قانونی راهبردی در دیدن دور دست‌ها و دریدن حجاب‌های عالم ظاهر است که تنها در گرو تقوای الهی و اتصال به عالم غیب امکان‌پذیر است. روشن است که در نگاه دینی، این اصل به‌عنوان اصلی اساسی برای رهبران و مدیران راهبردی مورد تأکید قرار گرفته است.

تیزبینی حاصل از تقواست که می‌تواند راه را برای نظر و عمل تصمیمات گشوده و سربازان آسمان و زمین را همسوی اهداف الهی رهبر و مدیر استراتژیک قرار دهد. «لله جنود السموات و الارض». آری! هر عملی که لله باشد، خود سربازی از لشکریان خدا خواهد بود که با عنایت او راه‌های بسته را باز و مشکلات را از ریشه نابود خواهد کرد. به اذعان نزدیکان، همراهان، همرزمان و همکارانِ شهید سلیمانی، ویژگی فوق از خصوصیات بارز شخصیتی ایشان بود.

2.محیط‌ بینی

مسأله محیط‌بینی در تطور نظریات سازمان در رویکرد سازمان به مثابه سیستم باز مطرح شد و به خلاف صاحب نظران مکتب طبیعی که محیط را به‌عنوان تهدیدی برای بقاد سازمان می‌دیدند و تلاش می‌کردند اقداماتی برای کنترل و مبارزه با آن توصیه کنند، صاحب نظران مکتب سیستم باز، محیط را به‌عنوان فرصتی می‌دیدند که می‌توانست ظرفیت‌های سازمان را شکوفا کرده و منابع مورد نیاز سازمان را برای او تأمین کند. با بیان این شاخصه به‌راحتی می‌توان دریافت که در محیط بسته سیستم طبیعی و ماشینی جایی برای تفکر استراتژیک وجود ندارد.

محیط در اصطلاح دانش سازمان به هر عاملی اطلاق می‌شود که خارج از سازمان بوده و بالقوه – بی واسطه با واسطه- می‌تواند در کارایی و اثر بخشی سازمان اثرگذار باشد. مدیر استراتژیک تلاش می‌کند این عوامل مؤثر در محیط نزدیک، منطقه، کشور و حتی بین‌المللی لحاظ کند و فرصت‌ها و تهدیدهای موجود در آنها را نسبت به قلمرو کاری سازمان ارزیابی کند.

رقباء، مخاطبان (نیازها و انتظارات) شرکا، تأمین‌کنندگان، شرایط جغرافیایی و اقلیمی، شرایط سیاسی و اقتصادی و امنیتی و… همگی عواملی هستند که یک مدیر استراتژیک بدون توجه به آنها نمی‌تواند ادعای راهبرد نگاری داشته‌باشد. سردار اسد بیگی از فرماندهان جبهه مقاومت در مصاحبه با خبرگزاری فارس می‌گوید: «وقتی از فرماندهان روسی می‌پرسیدیم شما که با این نقشه‌های بزرگ به جلسه می‌آیید ولی چرا در آخر پیشنهادات سردار سلیمانی را تصویب می‌کنید که جواب می‌دادند: اطلاعات سردار دقیق‌تر از نقشه است»

3.آینده پژوهی راهبردی

مؤلفه آینده پژوهی در واقع به‌نوعی توسعه دهنده مفهوم محیط بینی است، محیط بینی بیشتر شرایط موجود در زمان حاضر را در نظر می‌گیرد، اما در آینده پژوهی به‌دنبال شناخت پیشران‌های تغییر و شناخت عدم قطعیت‌های مهم است که می‌تواند سناریوهای دقیق و مشخصی را طراحی کند و با نمایان شدن نشانه‌های تحقق هر سناریو، طرحی آماده برای مواجهه با شرایط آینده داشته‌باشد.

در ادبیاتی فراتر مدیر استراتژیک پا را از توصیفات فراتر گذاشته و محیط خلق می‌کند؛ آنچه آینده نگاری راهبردی را از دیگر اقسام آینده نگاری متمایز می‌سازد، توانایی آن در کمک به سازمان‌ها در تعیین چارچوب و لزوم مواردی است که باید در آنها به رقابت بپردازد، بر همین مبنا آینده نگاری راهبردی به پیش آگاهی و خلق گزینه‌های راهبردی برای آنکه در رقابت با دیگران است، تمرکز دارد.

سردار رئوفی‌نژاد درباره تحول مدیریتی نیروی قدس در زمان حاج قاسم بیان می‌کند: «وی در نیروی قدس با فکر و اندیشه و آینده‌نگری، جبهه مقاومت را سازمان و شکل داد که قبل از آن اقدامات محدودی انجام می‌شد اما او سازماندهی و هدفمند کرد و عرصه جهادی را دنبال کرد و امروز آثار آن دیده‌می‌شود».

4.اصل 20-80 پارتو

اصل 20-80 پارتو، اشاره به این دارد که 80 درصد خروجی و بهره‌وری محصول؛ 20 درصد از فعالیت‌های ما هستند، این نتایج غالباً محصول تعداد کمی از فعالیت‌های اولویت‌دار هستند؛ این اصل در صدد بیان اهمیت فوق العاده اولویت‌ها در نتیجه است، به‌عبارت روشن‌تر در مجموع کارهای بی‌شماری که بر سر مدیر می‌ریزد یک اقلیت حیاتی و مهم وجود دارد که 80 درصد آثار و نتایج محصول آنها است و اکثریتی از جزئیات و چیزهای کم‌اهمیت که جز اتلاف انرژی و تهدید نتایج اثری ندارد، وجود دارد.

بنابراین شناسایی اولویت‌ها از مهم‌ترین خصوصیات یک مدیر راهبردی است. محمد اسدی جوزانی از دوستان و همرزمان قدیمی حاج قاسم در رابطه با ایشان می‌گوید: «سردار شهید هم به جنبه عقیدتی بسیار توجه و تأکید داشت و اولویت سردار، تربیت نیروها در ابعاد عقیدتی بود و پس از آن ابعاد نظامی‌گری نیروها، چرا که می‌دانست نیروهای نظامی امور نظامی را حتماً در طی دوران و خدمت خود با مهارت خواهند آموخت».

5.عینیت‌گرایی

خصوصیت دیگر مدیر استراتژیک این است که بر اساس واقعیت‌های محیط برنامه‌ریزی می‌کند نه توهمات ذهنی یا اخبار بی پایه و اساس. مدیر استراتژیک به‌خوبی می‌تواند بین چشم‌اندازها، اهداف، منابع و فرصت‌ها نسبت برقرار کند و نه در دام محافظه کاری اسیر بماند و نه به ورطه تهور کشیده شود. اطلاعات دقیق از محیط و شناخت زمینه‌های امنتیتی، سیاسی و فرهنگی بر اساس اطلاعات و پیمایش‌های میدانی در کنار سایر خصوصیت به او توان تصمیم گیری‌های متقن و عقلانی را می‌دهد.

سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله لبنان درباره حاج قاسم می‌فرماید: او فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران بود و می‌توانست به‌سادگی در تهران بماند و از دیگران بخواهد که بروند و او را ببینند و سپس می‌توانست نشستی با آنها داشته‌باشد و به حرف‌هایشان گوش کند، مسائلشان را به‌خوبی و به‌طور معمول دنبال کند؛ به‌طور مثال می‌توانست هر شش ماه یا سالی یک‌بار به لبنان، سوریه، عراق و جاهای دیگر برود، برخی فرماندهان همین کار را می‌کنند.

او به گزارش‌های مکتوب مقامات اکتفا نمی‌کرد، به میدان جنگ می‌رفت و با چشم خودش شاهد ماجرا بود، گوش می‌کرد و با بقیه در سطوح مختلف بحث می‌کرد؛ این یکی از ویژگی‌های مکتب فکری حاج قاسم است، این یک روش غیر معمول در میان سردارها است؛ بله البته شاید فرماندهان بزرگ دیگری هم در طول دفاع مقدس ایران به سنگرها و میدان‌های عملیات برای دیدن رزمنده‌ها می‌رفتند، اما این فقط در داخل ایران رایج است نه خارج از آن.

آری عینیت‌گرایی یکی دیگر از خصوصیات مهم حاج قاسم است که او را به‌عنوان مرد میدان لقب داده‌اند.

6.تمرکز

یکی از آسیب‌های رایج در مدیریت کشور، ابوالمشاغل بودن مدیران است که آنها را تبدیل به مدیرانی بی‌تأثیر یا کم‌تأثیر تبدیل کرده است. توجه به فرآیندها و بی توجهی به نتایج و ثمرات است که افراد را شیفته کارهای فراوان کرده و تبدیل به انسان‌هایی می‌کند که کار اثر بخش مشخصی ندارند. تمام افرادی که در طول تاریخ مرجعیت در زمینه‌های متنوع پیدا کرده‌اند، همگی در سایه تمرکز بوده است.

شهید حاج قاسم، تمام عمر خود را در میدان جنگ و مجاهده سپری کرد و حتی پیشنهادهای افراد در ورود به مسائل سیاسی را نیز رد می‌کرد. جمله زیبای «من نامزد گلوله‌ها هستم نه انتخابات» از همین رویکرد استراتژیک پرده بر می‌دارد. حدود چهل سال تمرکز در مسائل نظامی او را تبدیل به مرجعی در این زمینه کرده بود.

به‌نوعی به‌راحتی و با افراد اندک می‌توانست بحران‌های به ظاهر غیر قابل حل را خاتمه دهد. مسأله حمله داعش به کردستان عراق و ورود حاج قاسم با کمتر از 50 نفر نمونه‌ای از این کارآمدی بی‌نظیر در عرصه مدیریت استراتژیک نظامی است که در پرتو تمرکز حاج قاسم به‌دست آمده است.

سخن پایانی

اتصال ظاهر و ناسوت حاج قاسم به عالم ملکوت و روحیات عرشی او مسأله‌ای است که اهل عرفان و معرفت باید در مورد آن هفتاد من کاغذ مثنوی کنند و اگر بتوانند گوشه‌ای از آن برای ما جاماندگان از طریق معرفت، پرده‌گشایی کنند.

شهید قاسم سلیمانی فراتر از یک فرمانده نظامی یا یک مدیر سازمانی، یک مدیر و فرمانده استراتژیک است، سبک فرماندهی او در سطح استراتژی بوده و همین مسأله ایشان را به شخصیتی شاخص و بین‌المللی تبدیل کرده است.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تبیین استراتژیکی شخصیت حاج قاسم

لینک کوتاه: