رحا مدیا | علیعسگری، پژوهشگر علوم اجتماعی
یکی از مهمترین اشتباهاتی که برخی کارشناسان سیاسی و اجتماعی ایران در تحلیلهای خود از آن استفاده میکنند، مدرن خواندن ایده غرب در زیست مدنی و اجتماعی انسان و پیشامدرن خواندن زیست حاصل تفکر دینی است.
در جامعهشناسی، الفاظ بار معنایی خاص خود را دارند و اینگونه نیست که ما صرفاً از یککلمه، بدون توجه به معنا و یا معنای باطنی آن، استفاده کنیم!
وقتی نظام اسلامی که بر معیار زیست علوی و مدیریت عدالتمحور شاکله خود را تشکیل میدهد، نباید با لفظ پیشامدرن، برخی از نقاط ضعف حاصل ناخالصیهای اجرایی در آن را نقد کرد.
مدرن خواندن چیزیکه بعد از ۱۰۰ الی ۲۰۰ سال، ناکارآمدی خود را در زمینههای تربیتی، اقتصادی و اجتماعی به اثبات رساندهاست، چگونه میتواند معیار صحیحی برای سنجش کارآمدی نظام برخاسته از احیای فطرت و زیست توحیدی باشد؟!
آقای بیژن عبدالکریمی در سخنانی از سلسله نشستهای اسلام ناب، در خصوص آنکه انقلاب به جوانان هیئتی نگاه کرده و از نگاه به جوان مدرن غافل است، ابراز داشته؛ شما نمیتوانید مفهوم مدرنیته را از جهان مدرن بگیری و بیاوری در یک جهان پیشامدرن! سپس عنوان کرده است که با نگاه قشری، نمیتوان مدعی مردمسالاری بود!
سخن جناب عبدالکریمی، بر دو ادعا استوار است؛ اولاً ادعایی مبنی بر ندیدن بچههایی با هویت مدرن در کشور و پرداخت به بچههای سنتی و ثانیاً به تبع ادعای اول، عدم درک درست از مردمسالاری توسط حکمرانان!
برای آنکه ادعای دوم دفع شود باید بطلان ادعای اول را ثابت کرد؛ یعنی نگاه قشری نظام اسلامی به جوانان!
باید گفت که این تحلیل نهتنها ناظر به واقعیات جامعه ایران نیست، بلکه خود در جهت دامن زدن به دوقطبیهای کاذب ناشی از سیاستزدگی است. دقیقاً همان چیزی که دکتر عبدالکریمی تظاهر میکند از آن گریزان است.
از آنجا که اصل و بنیان استقرار نظام اسلامی مبتنی بر رشد انسانها بر اساس متعالی شدن هویت آنان است؛ بنابراین نظام اسلامی نمیتواند بدون توجه به هویت برساخته از جهان مدرن که ناشی از تربیت افراطی غریزه و پرداخت صرف به کالبد جسمانی اوست، بهدنبال تربیت فطری متناسب با زمانه خود باشد. این توجه عین مردمسالاری است.
با تأکید بر این نکته، میتوان از جناب آقای بیژن عبدالکریمی پرسید، منظورشان از توجه نکردن به جوانان مدرن شده بهمعنای شبه مدرن و مقلدانه خود و مردمسالار نبودن نظام اسلامی چیست؟
بر اساس قرائن موجود در مطالب ایشان و خاستگاه مردمسالاری غربی، تنها زمانی نظام اسلامی مورد رضایت دکتر عبدالکریمی و همقطاران ایشان خواهد بود، که نسخهای منفعل در برابر خواست نابجای مدرن از سوی نظام تقنین و اجرایی کشور اتخاذ شود. نسخهای که درصدد است تا زیست معناگرا را به انزوا برده و سطحینگری در جامعه را گسترش دهد تا جهان از معنای انسانی خودش تهی شده و بهسوی نهیلیسم و پوچگرایی حرکت کند. اتفاقی که در اروپا و خاستگاه مدرنیته پدید آمده است.
بیتردید انحرافهای جنسی و اختلالهای روانشناسانه آن، نابودی نهاد خانواده، ابزار شدن علم برای رسیدن به قدرت مطلق، سکوت جهانی نسبت به نسلکشی در فلسطین و قبلتر در هیروشیما و ناکازاکی و نمونههایی دیگر از انفعال هویتی، تجسم عینی حکومتی است که دکتر عبدالکریمی و همفکرانش خواستار برقراری آن هستند. بهعبارتی مردمسالاری مدنظر از نگاه شبهروشنفکران چیزی جز ضد آن و مقابله با هویت انسانی آنها نخواهد بود و پرداختن به ابزار مدرن برای درمان اختلالهای هویتی خود سبب افزایش دو چندان این مسائل و مشکلات خواهد شد.