حوزه به انقلابی عظیم در درون خود نیاز دارد!

هرگاه به جایگاه وزین و منیعی که در آیات و روایات به عالمان دین داده شده است، نگاهی می اندازم، به وجد می آیم و خداوند را هزاران هزار بار شکر می کنم که ما را به چنین راهی رهنمون فرمود.
یقین دارم که هر عزیزی که از سر خیر و خدمت پا به حوزه گذاشته، واجد همین حس و حال است.

در برابر، هر گاه به حال و وضع کنونی حوزه و به ویژه حال و وضع طلاب و فاضلان حوزه درمی نگرم، سراسر وجود با تاسف و تاثر عمیق همراه می شود؛ به ویژه آن هنگام که گذشته تحصیلی خود در حوزه را به یاد می آورم.
چرا تاسف و تاثر؟!
زیرا جمع انبوهی از حوزویان را می بینم که عموما به چهار مصیبت مبتلا هستند:

یک؛ بیشتر عمر تحصیلی آنان به دانش هایی اختصاص یافته که یا اساسا لازم نبودند یا لازم نبود تا این اندازه طول و تفصیل داده شوند.
دانش های مقدماتی و آلی!
دانش هایی که قرار بود حوزویان را به متون وحیانی یعنی قرآن و روایات برسانند، اما آن چنان عمر ربودند که دیگر مجال و مقالی برای علوم اصلی باقی نماند!

دو؛ آنان پس از صرف قریب به پانزده تا بیست سال عمر؛ چنان که از وضعیت تحصیل در حوزه مشهود است، با انبوهی از نیازها و ضرورت های زندگی، همسر و فرزندان مواجه اند؛ نیازهایی همچون درآمد آبروند ماهانه، مسکن، مرکب، هزینه سنگین ازدواج فرزندان و …
در حالی که اشتغال به حوزه مجالی برای فکر به این امور برای آنان فراهم نکرد یا آن که گمان می کردند حوزه خود این نیازها را برطرف می سازد!
اینک با گذار دوران تحصیل با ده ها مشکل مالی که اجاره سنگین ماهیانه بخش اندکی از آن است، دست به گریبان اند!
آنان چگونه می توانند آبروی صبر و قناعت را نگاه دارند؟!

سه؛ آنان خود را برای ورود به جامعه و بردوش گرفتن هدایت و تربیت مردم آماده می کنند، در حالی که عموم دانش هایی که اندوخته اند، به کار خلق خدا نمی آید و آن چه به کار مردم می آید که همانا معارف وحیانی است، آنان توشه ای از این دانش ها فراهم نکرده اند!
ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع!

چهار؛ در متن جامعه تعریف روشنی برای حضور حوزویان مشهود نیست و هر کس بنا به سلیقه و تحمیل شرایط، به راهی کشیده می شود که چه بسا تمایلی به آن ندارد و چه بسا ملامت ها پیش خود دارد!
آیا سرمایه های حوزه که بنا به ضرورت تمشیت زندگی سر از فلان اداره و نهاد درآورده اند یا برخی کسب و کار راه انداخته و یا ناچار به راه انداختن دفتر ازدواج و مشاوره امور زناشویی و طبابت شده اند، از کار خود راضی اند و واقعا باور دارند که آن همه هزینه و سرمایه عمر تحصیلی در حوزه را برای چنین اموری صرف کرده اند؟!
این در حالی است که کار اصلی و اساسی مورد تاکید خدا و پیامبر؛ یعنی انذار و تبلیغ دین بر زمین مانده است!
بسیاری از شهرها، شهرک ها، بخش ها، دهستان ها، ده ها و … و بسیاری از مساجد کشور از وجود عالمان و فاضلان حوزه بی بهره مانده است!
این در حالی است که میان شمار جمعیت کشور و شمار حوزویان نصاب منطقی برقرار نیست و به ازای چند صد هزار نفر فقط یک فاضل حوزوی وجود دارد!

چرا چنین است؟!
زیرا حوزه سال ها است با مدیریت لاک پشتی اداره می شود و سال ها است ضرورت تحولات بنیادین در حوزه به محاق رفته است!
متاسفانه از فرصت بسیار طلایی انقلاب اسلامی برای رشد و تعالی حوزه در زمینه های مختلف آن گونه که امکانش فراهم بود، استفاده نشده است!
یک مثال ساده و البته بسیار تلخ و گزنده محروم ماندن حوزه علمیه قم با این همه وسعت کار از یک ساختمان آبرومند است!
از مدیریت حوزه بپرسید که چرا باید برای فلان ساختمان اجاره سنگین بپردازند؟!
یک مثال ساده دیگر محرومیت اساتید عاشق خدمت در حوزه از کمترین حمایت مالی و معنوی است!
یک مثال ساده دیگر شهریه بسیار ناچیز حوزویان است که پایین ترین سطح درآمد در کشور محسوب می گردد!
یک بار حدود ده سال قبل خدمت آیت الله مکارم عرض کردم بیایید در قم «شهر حوزه» تاسیس کنید!
متوجه عرض هستید: شهر حوزه!
الحال حوزه در حد یک ده هم نیست!
نمی خواهم چشم خود را از زحمات و خدمات ببندم، که بی انصافی است، اما حقایق تلخ را نمی توان پنهان کرد.

حوزه به یک انقلابی عظیم در همه اجزا و ارکان خود نیاز دارد.
انقلابی از درون و خانه تکانی از اساس با تغییر و تحول در همه بنیادهای خود!
خدا کند قهرمان این انقلاب که باید در حد و قواره بزرگانی همچون موسس حوزه باشد، از راه در رسد!
شقشقه هدرت ثم قرت!

 

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: