رحا مدیا | محمدرضا بابایی، پژوهشگر دینی
در مواجهه با حوادث دوگانهای تحت عنوان ترس و دلیری شکل میگیرد. شاید به خاطر همین است که شهید چمران میگوید: «وقتی شیپور جنگ نواخته شد سره از ناسره مشخص میشود.» در میدان نبرد دو نوع برخورد با اتفاقات میدان وجود دارد؛ یک وقت انسان با ترس از دشمن و حوادث وارد میدان میشود. اما وقتی مهم است که انسان وارد میدان میشود طوری که تکیه بر قدرتی فراسوی قدرتها داده است و با علم بر ضعفهای مادی خود با اتکال به قدرت لایزال الهی و بدون ترس بلکه با شهامت و دلیری در میدان صبوری و استقامت بهخرج میدهد که نتیجه آن سلحشوری و دلیری است.
مهمترین کار دشمنان در طول تاریخ ایجاد دلهره، ناامید کردن و ترساندن بوده است. این موضوع در طول تاریخ سابقه داشته است؛ خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّما ذٰلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیاءَه» این، شیطان است که دوستان و پیروان خودش را میترساند؛ «فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ إِن کُنتُم مُؤمِنین»؛ شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرتهایی که قدرتهای شیطانی هستند نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید.
ترس وقتی به وجود میآید که آدمی از خود مطمئن نباشد، عدم اعتماد و اطمینان به خود جایی است که از صراط مستقیم منحرف شده و بهعبارتی ترس از گذشته داشته دارد و نسبت به آینده هم نگران است. وقتی از جادّهی مستقیم و صحیح منحرف شد سر از بیابان در میآورد؛ از این باید بترسید امّا از دشمن اصلاً نباید ترس در دل راه داد. این گزاره مهم چندین جا توسط خداوند در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است: «فَلا تَخشَوهُم وَاخشَون»؛ «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم … وَ قالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیل»
جنگ احد نمونه خوبی است تا با یادآوری دقیق اتفاقاتی که در آن افتاد، سطح هوشیاری خود را نسبت به اتفاقات جنگ بالا برده و نسبت به حوادث حواس خود را جمع کنیم. در این جنگ بعد از اینکه افرادی مثل حمزه سیدالشهداء(ع) شهید شدند و جنگ به اتمام رسید. برنامهریزی دشمن این بود که این جنگ باخته را به فرصت تبدیل کند و ابزار این پیروزی را هم چیزی جز ترساندن لشکریان پیامبر نبود. بنابراین دشمن تصمیم گرفت بعد از برگشت مسلمانان از جنگ و برکندن رزم جامههایشان با خبری ترسناک قدرت توکل ایشان را از بین برده و ترس را جایگزین این توکل کنند تا بتوانند به مقاصد شوم خود نائل آیند.
اینجا بود که نقش پیامبر پررنگتر شد و ایشان طی دستوری، فرمودند: فقط آن کسانی که امروز در اُحد زخمی شدند، باید شمشیر دست بگیرند، دیگران حق ندارند بیایند؛ با توجه به ایمانی که به پیامبر داشتند شمشیر دست گرفتند و گفتند: «قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» و با آن جمعی که در نزدیکیِ مدینه بودند، درگیر شدند و به اذن خدا پیروز برگشتند. قرآن اینجا میفرماید: «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء»؛ آن گروه مؤمنان با نعمت و فضل خدا در حالی بازگشتند که بر آنان هیچ الم و رنجی پیش نیامد و پیرو رضای خدا شدند، و خدا صاحب فضل و رحمتی بزرگ است.
بنابراین جنگ موهبت و رحمتی است که در آن شاید خسارات مالی و مادی فراوانی به هر دو طرف وارد آید ولی طرف پیروز از هر جهت که نگاه کنید مسلمانان هستند، بهواسطه جنگ ضمن آشکار شدن نفاق افراد، شخصیتهایی بروز و ظهور پیدا میکنند که اگر جنگ نبود احدی اسم آنها را هم نمیدانست. این گفتهها به معنای رفتن به سمت جنگهای بیثمر نیست. اما وقتی دشمن چارهای جز جنگ برای مسلمانان نمیگذارد، تنها کسی که از این جنگ بهره خواهد برد مسلمانان هستند. و همین موضوع شاید معنایی باشد برای جمله زیبای حضرت زنیب(س) که فرمود: «من چیزی جز زیبایی نمیبینم.» زیبایی آن است که حقانیت مسلمانان بیش از پیش اثبات میشود. دشمن بیشتر از قبل چهره خبیثش نمایان میشود. حقطلبان به سمت مسلمانان نیل پیدا میکنند. و هزاران فایدهای که شاید در حالت عادی باید سالها میگذشت تا بدست میآمدند.
امروز جنگ غزه و لبنان با رژیم غاصب اگر چه خسارتهای مالی و جانی فراوانی پدید آورد که شاید جبران برخی از آنها برای جبهه مقاومت چندین سال طول بکشد و شاید اصلا از لحاظ مادی جبران نشود اما آنچیزی که سبب میشود افراد و مالهای زیادی به این سمت سرازیر شوند همین استقامت، مقاومت و دلیری در میدان نبرد توسط مسلمانان بود که سبب تألیف قلوب آزادیخواهان و حقطلبان با مسلمانان شد.