رحا مدیا | بخشی از کتاب «کارنامه» اثری از استاد منذر (ره)
شیخ فضل الله با وجود دل بستگی شدیدی که به عدالت و اصلاحات اجتماعی داشت نمیتوانست با مشروطه سکولار موافقت کند. ناگزیر کارش به نزاع جدی با آن میکشید، منتهی مخالفت با مشروطه مطلقه از سوی شیخ شهید و همفکران او در دو مرحله انجام گرفت.
مرحله اول
مرحله نخستین طرح شعار مشروطه مشروعه بود. شیخ و یارانش در این مرحله بر لزوم انطباق اصول متمم قانون اساسی که در دست تهیه و تدوین بود با موازین شرع پای فشردند و خواهان تعبیه اصولی چون لزوم پایبندی شخص اول سلطنت به طریقه حقه تشیع اثنا عشری، نظارت فائقه رسمی و دائمی هیأتی از طراز اول مجتهدین بر مصوبات مجلس، وجود شرط فقاهت در قاضی و پارهای دیگر از موارد در قانون اساسی شدند.

مقصود شیخ در این مرحله، مهار دمکراسی غربی به ضمام شریعت و اطلاق صورت دیانت به ماده مشروطه بود. چیزی که بهقول مرحوم شیخ حسین لنکرانی، مسخ المسخ نهضت عدالتخواهی بود. حریف میخواست با صد ترفند، نفوذ و سیطره سیاسی و اجتماعی اسلام را حتی در قد و قواره پیش از مشروطه آن نابود سازد و شیخ با مشروطه مشروعهاش این نفوذ و سیطره را بهنحوی قانونمند، گسترهای فراگیر میبخشید. مشروطهچیانی که دل و دین بهغرب باختهبودند، زیر بار تقیید مشروطه به چنین مشروعهای نمیخواستند بروند. چراکه این کار کاملاً در حکم نقض غرض آنان بود و طبیعتاً کلاهی بود که از سر شیخ و یارانش بر سر استعمار و ایادی آن میرفت. تحصن شیخ در حرم حضرت عبد العظیم(ع) در تعقیب همین امر انجام شد.
مرحلهی دوم
در این مرحله که با ماههای آخر عمر شیخ مقارن است، وی به تحریم مشروطه کذایی و تلاش برای احیای عدالتخانه یعنی مجلس محدود برخاست و مقصدش بازگرداندن نهضت بهمسیر نخستین بود. ورود شیخ به این مرحله از ستیز با مشروطه نتیجه آشنایی کامل آنان با ماهیت صحنهگردانان غربزده مشروطه و دسایس استعمار در این برهه حساس بود. تأثیر شدید اقلیت فراماسون و منحرف مجلس اول بر اکثریت مسلمان و اما مشتبه آن، مشاهده تبانی و سازش سردار اسعد، سردار تجدیدگر مشروطه با قدرتهای استکباری و حمایت روس و انگلیسیها از مشروطه و جناح تندروی آن در دوران موسوم به استبداد صغیر و بالاخره یأس شیخ از اصلاح غائله به وسیله شیوههای قانونی و مسالمتآمیز، او را نهایتاً به درگیری حاد و بیپرده با مشروطه کشید. این مرحله چندی پس از انحلال مجلس اول آغاز شد و تا قتل مرجع شهید، علامه شیخ فضل الله نوری و ملا محمد خمامی و یاران ایشان و انزوا و تبعید برخی علما ادامه یافت.
نکته قابل توجه این است که شیخ حتی در استبداد صغیر نیز مخالف مجلس شورا و مشروطه به معنی تهدید استبداد و مهار آن توسط شورایی از عقلایی از ملت نبود؛ بلکه بهقول خودش مشروطه مشروعه و مجلس محدود میخواست. بنابراین چند روز پس از انحلال مجلس اول به شاه تأکید کرد، مشروطه باید باشد ولی مشروطه مشروعه و مجلس محدود، نه اینکه هرج و مرج باشد.
مخالفت صریح و بیپروای شیخ با مشروطه در ماههای آخر عمر ایشان ممکن است در نگاه ابتدایی نوعی عدول آشکار از مواضع پیشین خود ایشان یعنی مشروطه مشروعه تلقی شود، درحالیکه اگر نیک دقت کنیم شیخ نسبت به مشروطه از نوع غربی آن تأملهای جدی و اصولی داشت و قائل به اصلاحات اساسی بر طبق اصول و مبانی اسلام در آن رژیم وارداتی بود.
علاوه بر آن معتقد بود فتنهگران با بلوا آفرینی خود فرصت اصلاحات قانونی را از دولت و ملت میگیرند و راه را بر سلطه دشمنان استقلال و آزادی ایران هموار میسازند. اما متأسفانه جناح تندرو با شهرآشوبیهایش در مشروطه اول و بند و بست با روس و انگلیس برای براندازی حکومت مرکزی در فطرت موسوم به استبداد صغیر نشان داد که نگرانی شیخ و همفکرانش هرگز بی اساس نبوده و نیست!
اسفبارتر آنکه روس و انگلیس در اولتیماتومی که در فطرت مزبور به حمایت از مشروطه به محمدعلی شاه دادند، بر عفو و آزادی عمل مشروطهچیان تبعید شده اظهار داشتند و مفهوم این امر آن بود که باز باید بساط بلواگریهای مشروطه اول تجدید شود و این چیزی نبود که مرجع شهید علامه نوری(ره) و مصلحان همفکر وی بههیچوجه آن را بر بتابند.
منبع سخن: کتاب کارنامه، نوشته استاد شیخ علی ابوالحسنی (منذر)