به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان، سخنران دینی و مدیر مدرسه علمیه دارالحکمه تهران در گفتاری به بررسی رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی پرداخت.
بخش اول این گفتار تقدیم نگاه شما فرهیخته گرامی
قرآن، کتابی اجتماعی و تاریخی
یکی از برداشتهای رایج ما درباره دین این است که دین بیشتر یک امر عقیدتی، معنوی یا اخلاقی است، درحالیکه اگر بخواهیم دین را با قرآن بشناسیم، بیشتر آیات قرآن اجتماعی هستند و قرآن را باید بیشتر یک کتاب تاریخی تلقی کرد. قصص انبیاء قرآن حجم بسیار زیادی را از آیات قرآن را به خودشان اختصاص میدهند. غالب آیات قرآن مباحث تاریخی درباره درگیریهای بین انبیاء با مخالفانشان بهویژه پیامبر اسلام است. به همین دلیل قرآن قصه زیاد دارد. بحث عقیدتی، اخلاقی یا احکام در قرآن خیلی کم است.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه ۳۱ نهجالبلاغه که اولین جزوه آموزش دین در تاریخ اسلام است، برای اینکه مخاطب خودش را متقاعد کند که حرفهای امیرالمؤمنین(ع) را بپذیرد میفرماید حرف من را بپذیر، چون من تاریخ بسیار مطالعه کردم، اما ما میگوییم حرف من را بهدلیل استدلالهای عقلی بپذیر ولی روش ما، نتیجه لازم را در پی ندارد.
برخی از آفات شروع آموزش دین با بحثهای عقلی
ما برای اثبات حقانیت دین، خدا، نبوت، معاد و… با بحثهای عقلانی شروع میکنیم. اینطور بحثها میتواند نفرتبرانگیز باشد و بوی تحمیل از آن به مشام بیاید. غالب مردم که در همین جمهوری اسلامی آموزشدیدهاند، دین را یک امر شیرین نمیدانند بلکه آن را یک امر تحمیلی میدانند. این بهخاطر اثر روانی آموزش عقاید است.
شما وقتی فرد را با استدلالهای عقلی محاصره میکنید، در واقع فرد را تسلیم کردید و او میبیند راه گریزی ندارد. او به امری تسلیم میشود که زیباییاش را نفهمیده، توصیفش را نشنیده، روایتی از گذشته آن ندارد و آیندهای از آن تصور نکردهاست. بیان عقلانی اصول عقاید راه تفکر را هم میبیند. شما بهجای مخاطب فکر میکنید و نتیجه را جلویش میگذارید.
زیبایی روش آموزشی قرآن
در قرآن کریم دو روش را زیاد نمیبینید؛ استدلال عقلی فراوان و تعریف علمی فراوان. قرآن اجازه میدهد خودمان این دو مورد را برداشت کنیم. چیزی که در قرآن فراوان است قصه، تاریخ، گفتگو و… است. بیاییم فرد را با تاریخ مواجه کنیم و قصههای تاریخی بگوییم. اینطوری عقل مخاطب را فعال کردهایم. میگوییم درباره این حادثه و قصه فکر کن. بگذاریم خودش برداشت کند و نتیجه بگیرد. از نظر آموزشی این روش خیلی قشنگتر است. ما تقریباً روش قرآن و نهج البلاغه را کنار گذاشتهایم و میگوییم اینها مبتنی بر تجربه و تحلیل تجربه هستند. تجربه ابطالپذیر است و تحلیلهای مبتنی بر آنها سستبنیان هستند.
ضرورت تحلیل تاریخی یک موضوع بسیار مهم
یکی از سؤالهای بسیار مهمی که میخواهیم جواب بدهیم، این است که چه شد اسلامی که آیاتش شفاف نازل شد و پیامبر(ص) آنها را اجرا کرد، مردم بعد از چند سال دست به قتل فرزندش امامحسین(ع) زدند؟! ماجرا چه بود که منجر به قتل امامحسین(ع) شد؟ اگر انسان آیات قرآن و زندگی پیغمبر و اولیاء خدا را تحلیل نکند، پس این فکر به چه درد میخورد؟!
شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
حادثه شهادت امامحسین(ع) از جهاتی بزرگتر از حادثه شهادت همه اولیاء خداست. شهادت امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن مجتبی(ع) فرد محور است. این سه شهادت بیشتر حالت ترور دارند، ولی امامحسین(ع) با حرکت جمعی و آگاهانه مردم شهید شد. دیگر امامان معصوم توسط خلیفه وقت مسموم شدند، اما در شهادت امامحسین(ع) حرکت مردمی مؤثرتر از وجود یزید ملعون بود.
اگر عقیدتی به دین نگاه کنید میگویید مردم کوفه به مبدأ، معاد یا ولایت اهلبیت(ع) ایمان نداشتند، اگر اخلاقی به دین نگاه کنید میگویید آنها آدمهای خبیثی بودند، اگر احکامی نگاه کنید و بحث را به شکمهای پُر از لقمههای حرام محدود کنید، آنوقت خودتان را از فهم خلاص کردهاید. این موضوع تحلیل تاریخی میخواهد و باید ما را به فکر در تحلیل تاریخ وادار کند.
قرآن غالباً یک متن تاریخی است
روش قرآن در تربیت انسان غالباً تاریخی است، این روش هم شما را وادار به تفکر میکند و هم در ویژگیهای فردی باقی نمیگذارد، بلکه به تفکر در مناسبات اجتماعی وا میدارد.
براساس یک نگرشسنجی، درصد بالایی از مردم ایران دین را از سیاست جدا میدانند. این تلقی بهخاطر نگاه نکردن به تاریخ اسلام (آنچنان که باید و شاید) و عدمتوجه به این نکته است که قرآن غالباً یک متن تاریخی است. قرآن اکثر تذکرات، مواعظ، اخلاقیات و اعتقادات را در ضمن داستانهای تاریخی بیان میکند.
یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
سوره فرقان، آیات 50 تا 53: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا فَأَبی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورا»؛ ما این آیات را بهصورتهای گوناگون برای آنان بیان کردیم تا متذکّر شوند، ولی بیشتر مردم از هر کاری جز ناسپاسی ابا دارند.
«وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَذِیرا»؛ اگر میخواستیم در هر شهر و روستایی، یک پیامبر میفرستادیم.
«فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیرا»؛ ای پیامبر! از کافران اطاعت نکن و با آنها جهاد کبیر کن!(این آیه مربوط به مکه است، لذا منظور جهاد با شمشیر نیست)
«هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُورا»؛ او است خدایی که دو دریا را بههم آمیخت، این شیرین و گوارا و آن شور و تلخ است، و میانشان مانعی قرار داد.
با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
مشرکین به رسولخدا(ص) گفتند تو پیامبر مردم مکه هستی، خدا یک پیامبر برای مدینه و یک پیامبر برای طائف بفرستد، تا هر قومی پیغمبری داشتهباشد و مردم مجبور نباشند به پیامبر قوم دیگر تن بدهند. باید روی این حرف ظاهراً مصلحتاندیشانه خیلی کار بشود. وقتی به بُعد تاریخی این آیات نگاه میکنیم معنای آنها را بهتر میفهمیم. حرف مردم اگرچه بد نیست، اما بسیار خطرناک است، لذا خدا پیامبر را از اطاعت آنها نهی میکند و دستور میدهد با مشرکین جهاد کند.
توجه به قصه نزول این آیات ربط اشاره بهقرار رفتن دو دریای شیرین و شور را به آیات قبلی میفهماند. شاید منظور این باشد که اختلافهای بین اقوام دلیل نمیشود که هر قومی یک پیامبر داشتهباشد، همانطور که خدا میتواند دو دریای مختلف را در کنار هم نگهدارد، پیامبر هم که خلیفه خداست، میتواند اقوام مختلف را در کنار همدیگر نگه دارد. باید در متن حادثه قرار بگیریم تا معنای این گفتگو را بفهمیم.
تکیهبر تاریخ بیشتر از استدلال در جذب جوانان مؤثر است
نامه ۳۱ نهجالبلاغه اولین جزوه آموزشی دین بعد از قرآن است. در این نامه امیرالمؤمنین(ع)، برای اینکه اعتماد جوان را جلب کند تا او به حرفهایش گوش بدهد، نمیفرمایند از بس قرآن خواندم، از بس با حضرت رسول(ص) همسخن بودم و تلمّذ کردم، از بس فکر فیلسوفانه و عاقلانه داشتم؛ بلکه میفرماید از بس تاریخ خواندم به حرفهای من گوش بده. این رویکرد واقعاً اطمینانبرانگیز است. اگر با جوانهایمان اینگونه برخورد کنیم، رویکردشان به دین تغییر میکند.
یک زمانی مارکسیستها جوانهای ما را از ایمان خارج میکردند؛ اگر نمیتوانستند آنها را کمونیست کنند و کاملاً از دین خارج کنند، آنها را دچار التقاط میکردند و از آنها تروریست درست میکردند. مارکسیستها استدلال محکمی نداشتند اما با تکیهبر تاریخ، جوان مؤمن مسلمان را مجاب و جذب میکردند؛ وقتی میگفتند «تاریخ نشان داده است…» افراد را خام میکردند و اندیشهها را میربودند.
در مورد اهمیت تاریخ از نگاه قرآن توجه داشتهباشیم که از نظر تعداد صفحات، حدوداً یکسوم قرآن(۲۰۰ صفحه) و از نظر تعداد آیات، حدوداً دوسوم قرآن(۴۰۰۰ آیه) تاریخی است. بنابراین باید در مورد تاریخ خیلی تأمل کنیم.
این گفتار ادامه دارد…