غیرت دینی از لوازم تحقق حوزۀ انقلابی؛گفتگوی اختصاصی با رحامدیا

 

در گفتگو با رحا مدیا؛
آیت‌الله محمد مهدی شب زنده دار، استاد درس خارج حوزه علمیه و عضو فقهای شورای نگهبان: از لوازم تحقق حوزۀ انقلابی غیرت دینی می باشد/ حوزه انقلابی باید به نحو صحیح اجتهاد به منابع اصیل اسلامی واقف باشد تا بتواند اهداف و آرامان های صحیح انقلابی را استخراج کند/ در برابر افرادی که نظام و جریان انقلابی را متهم به استبداد می کنند باید روشنگری کرد…

مشروح گفتگوی رحا مدیا با آیت‌الله محمدمهدی شب‌زنده‌دار

ویژگی‏ها و شاخصه‏ های حوزۀ انقلابی

بحث حوزۀ انقلابی به عنوان گفتمانی که مقام معظم رهبری(حفظ الله) در سالیان اخیر بارها آن را به انحاء مختلف تکرار کرده‌اند، یکی از مباحث بسیار مهمی است که ابعاد آن و نکاتی که پیرامون آن هست باید گفته شود، از نظر شما ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی که حوزۀ انقلابی باید داشته باشد، چیست؟

آیت‌الله شب‌زنده‌دار: اگر قائل باشید به این که مسئلۀ انقلاب از متن اسلام است، یعنی کتاب و سنت و سیرۀ رسول گرامی اسلام(ص) و ائمۀ هدی(ع) و همچنین عمل به همان مطالبی که این بزرگواران فرموده‌اند؛ قهراً حوزۀ انقلابی حوزه‌ای است که از این منظر، واقف به کتاب و سنت باشد تا از آنچه که در متن اسلام و منابع اصیل اسلام بیان شده، آگاه باشد. پشتوانۀ این مطلب، «غیرت دینی» است؛ حضرت آقا هم در بیاناتشان بر این غیرت دینی اصرار ورزیدند و آن را نکتۀ برجسته‌ای قرار دادند که بعد از فهم کتاب و سنت، آن غیرت دینی است که او را وادار به عمل‌کردن به وظایفی می‌کند که از متن اسلام استخراج شده و استنباط کرده است.

قهراً لازمۀ این کار چند امر است: اولین امر، پیاده‌کردن اهداف انقلابی اسلام است که نیاز به مدیریت و زمان‌شناسی دارد. باید به شرایط توجه کرد و بر اساس یک محاسبۀ دقیق این تطبیق را انجام داد. ممکن است گاهی به خاطر یک سری شرایط زمانی و مکانی خاص یا به خاطر خصوصیاتی که الان دشمن دارد یا امکاناتی که الان در اختیار ما نیست، با این که می‌دانیم اسلام از ما چه می‌خواهد ولی تقاضای چنین اموری را نداشته باشیم؛ چون شرایط تحققش الان فراهم نیست. بنابراین یک حوزۀ انقلابی که می‌خواهد آن‌ها را پیاده کند، باید زمان‌شناس باشد و بتواند با توجه به جوانب مختلف مسئله، اعم از مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی مسائل جهانی، تصمیم درست را بگیرد. حضرت امام (قدس) این چنین بودند و رهبری معظم(حفظ الله) هم این چنین هستند.

حضرت امام در بعضی عباراتشان نکته‌ای دارند که مثلاً اگر شیخ انصاری هم در زمان ما می‌بود، همین کار را می‌کردند؛ یا مثلاً اگر آیت‌الله بروجردی در زمان ما می‌بود همین کار را می‌کردند. این معنایش همین است. این بزرگواران در کبری با هم اختلافی ندارند ولی در شرایط و زمینۀ این که آیا الان می‌شود به اهداف انقلابی عمل کرد یا نه، با هم اختلاف دارند؛ این هم طبیعی است چون ممکن است یک زمان با زمان دیگر تفاوت داشته باشد.

الان داستانی یادم آمد که شاید کم‌تر در تاریخِ مدون، ذکر شده باشد. یکی از کسانی که در خدمت آیت‌الله بروجردی(رض) بودند، از قول آیت‌الله بروجردی فرمودند: در داستان مشروطیت که در نجف بودم یک مهمانی ترتیب دادم و دو نفر از بزرگان را که نسبت به مشروطه دو موضع متفاوت داشتند، بدون اطلاع یکدیگر برای ناهار دعوت کردم؛ یکی مرحوم آخوند خراسانی که مشروطه‌خواه بود و وجهۀ انقلابی داشت و دیگری سیدکاظم یزدی صاحب عروه که از مخالفین مشروطه بود. هر دو تشریف آوردند. آقای آخوند استدلالشان را برای مشروطه و مواضعی که داشتند و کارهایی که کرده بودند، بیان کردند و مرحوم سید هم فقط گوش می‌دادند. تا این که وقتی آقای آخوند مطالبشان را فرمودند و تمام شد، مرحوم سید فقط یک جمله گفتند و رفتند و برای ناهار هم نماندند. ایشان گفتند: آن چه شما می‌گویید، نمی‌شود و آنچه که می‌شود غیر از آن چیزی است که شما می‌گویید.

این جریان دلالت می‌کند که مرحوم سید، در اصل کبری، با مرحوم آخوند اختلاف ندارد که باید یک «حکومت صحیح» تشکیل شود و در آن قوانین اسلام پیاده شود و مجلس درستی بر سر کار بیاید. مُنتها اختلاف آن‌ها در شرایط و خصوصیات بود که در واقع هم معلوم شد حق با مرحوم سید بود و آنچه نباید اتفاق می‌افتاد، اتفاق افتاد. از آن جریان مشروطه گرفته تا اعدام آن بزرگ‌مرد، شیخ فضل‌الله نوری. آقای آخوند هم طبق یک نقل وقتی متوجه شد مسئله غیر از آن چیزی است که ایشان دنبال می‌کرده، تصمیم به حرکت گرفتند تا به سمت ایران بیایند که حالا یا سکته کردند یا ایشان را مسموم کردند و ایشان از دنیا رفتند. پس بنابراین یکی از جهاتی که حوزۀ انقلابی لازم دارد همین است که بتواند همۀ چیزهایی را که دخیل در یک مدیریت صحیح برای انقلاب یا ادامۀ انقلاب یا همه‌جانبه‌شدن انقلاب در همۀ حیطه‌ها و عرصه‌هاست، بفهمد و از جهات مختلفِ اجتماعی، سیاسی و حتی بین‌المللی و امثال این‌ها آگاه باشد و البته آگاهی به این‌ها خودش نیاز دارد هم به «تحصیلات مختلف» که باید در حوزه باشد؛ هم «اطلاعات مختلف» که باید در اختیار تصمیم‌گیران حوزه باشد. این یک امر آسانی نیست، یعنی ما نمی‌توانیم حوزۀ انقلابی داشته باشیم ولی از سیاست سر در نیاوریم و قواعد سیاسی را بلد نباشیم؛ یا مثلاً بگوییم: ما که چیزی از اقتصاد سر در نمی‌آوریم، پس اقتصاد باشد برای اقتصاددان‌ها؛ نه، این نمی‌شود چرا که در این صورت سرمان کلاه می‌گذارند. باید در حوزۀ انقلابی نیروهای مسلط بر این امور داشته باشیم. ما نمی‌توانیم به دیگران تکیه کنیم. همچنین در سایر لوازمی که عرض کردم؛ اطلاعات بین‌المللیِ جهانی و این‌گونه موارد را لازم است داشته باشیم، آن هم از منابع دسته اول، نه از این خبرگزاری‌هایی که خیلی از اخبارشان یا خلاف واقع است یا تحریف واقع.

بنابراین حوزۀ انقلابی اولاً باید به نحو صحیحِ اجتهاد به منابع اصیل اسلامی (کتاب، سنت و سیرۀ معصومین (ع)) واقف باشد تا بتواند اهداف و آرمان‌های صحیح انقلابی را استخراج کند و ببیند وظیفه چیست، سپس در مقام تطبیق بتواند با مسائل روز تطبیق کند و پاسخگو باشد. این دو مرحله کفایت نمی‌کند بلکه یک مرحله سومی هم نیاز هست و آن آگاهی‌بخشیدن به مردم و همراه‌کردن مردم است و إلا اگر مردم آگاهی نداشته باشند و همراهی نکنند، رسالت انقلاب عقیم می‌ماند. مهم‌ترین ابزار، آگاهی مردم و پرورش مردم است، به گونه‌ای که با تقوا شوند و به این‌گونه مسائل عقیده داشته باشند.

این داستان را من مکرر عرض کردم، ولی در اینجا هم لازم است که دوباره عرض کنم. حضرت آقا (حفظ الله) در یکی از سفرهایشان که به قم مشرف شدند در نشستی که با جامعۀ مدرسین داشتند، فرمودند: «من خدمت امام (قدس) عرض کردم، این کاری که شما کردید، نتیجۀ هزار سال کار روحانیت بود» یعنی روحانیت در طول این قرون متمادی، در سراسر کشور، در شهرها، در قصبات، در روستاها و مناطق مختلف تلاش کردند تا مردم، مؤمن و علاقه‌مند به اسلام و مرجعیت شوند؛ این که معتقد باشند «مرجع»، نائب امام (ع) است. با این تلاش روحانیت، زمینه برای اطاعت و دنباله‌روی فقها فراهم شد. شما این را خوب درک کردید و از این زمینه استفاده کردید و لذا همۀ آن‌ها در ثواب این کار شریک هستند. اگر مردم این باورها را نداشتند و به حرف فقها ترتیب اثر نمی‌دادند، در صحنه حاضر نمی‌شدند و قهراً وقتی که مردم در صحنه حاضر نباشند و نیایند انقلاب هم به سرانجام نمی‌رسد.

بنابراین امر سومی که حوزۀ انقلابی لازم دارد «تبلیغ و آگاه‌کردن مردم» نسبت به این مسائل است و قبل از این مسائل، تلاش برای تقویت ایمان مردم است. این مجالسی که گرفته می‌شود؛ دعای کمیل و ندبه‌ای که برگزار می‌شود، مجالسی که با توسل به ائمه (ع) دل‌ها را صیقل می‌دهد و ایمان‌ها را بارور می‌کند، این‌ها خیلی مهم هستند. این‌هاست که مردم را آماده می‌کند تا همراهی کنند، چون همراه‌کردن مردم بسیار سخت است، چرا که این همراهی‌کردن‌ها در خیلی از موارد هزینه دارد! شهادت هست، ازدست‌دادن فرزند هست، خرج‌کردن و از دست‌دادن اموال است و … غرض این که یکی از کارهای حوزۀ انقلابی این است که مردم را این‌گونه تربیت کند و الا نمی‌تواند نتیجه بگیرد.

به تبع این سه وظیفه‌ای که عرض کردیم، یک تکلیف سنگین هم بر دوش حوزه‌های علمیه می‌آید و آن این که تمام این سه مسئولیت، آفاتی هم دارد که حوزه باید برای این آفات فکری کند و راه به وجودآمدن آن‌ها را سد کند. به هر صورت این اعتقادات و این دلدادگی‌ها یک سری آفاتی هم دارد. مثل شبهاتی که راجع به فقها یا ولایت‌فقیه مطرح می‌کنند یا مثل این شبهه که می‌گویند: اسلام اصلاً کاری به سیاست ندارد! یا می‌گویند: این‌ها در زمان غیبت و برای امام معصوم است و شما این وظایف را ندارید! بنابراین چهارمین کار حوزۀ انقلابی این است که باید اموری که باعث یأس و گمراهی مردم می‌شود را رصد کند و پاسخ بدهد. این امور اربعه بود که عرض کردیم. گرچه ممکن است بتوان مورد دیگری را به این موارد افزود، اما به نظر می‌رسد در جواب سؤال اول همین مقدار کافی باشد.

بررسی یک مغالطه در تبیین حوزۀ انقلابی

یک طرز فکر یا جریانی هست که می‌خواهد این‌گونه به طلاب و جامعۀ روحانیت القا کند که حوزۀ انقلابی یعنی حوزۀ سیاسی. شما هم زیاد شنیدید که می‌گویند: «درس»، زمان آقای بروجردی؛ «مباحثه»، زمان آقای بروجردی؛ «حوزه»، حوزۀ آقای بروجردی و حتی برخی هم از این جلوتر می‌روند و می‌گویند: «حوزه»، حوزۀ نجف! حوزۀ قم با ورود به سیاست، فقاهت را از بین برد. پاسخی که می‌توانیم به این سؤال بدهیم چیست؟

آیت‌الله شب‌زنده‌دار: پاسخ روشن است؛ در مباحث فقهی کتاب‌های مختلفی وجود دارد، آیا پرداختن به یک موضوع «مثل صلاة یا اجاره» در یک حوزه به این معناست که آن حوزه، مثلا حوزۀ «صلاة» یا حوزۀ «اجاره» است؟ این طور نیست. به همین شکل، یکی دیگر از مباحثی که در کنار بیع و اجاره مطرح می‌شود، سیاست است. همان طور که پرداختن به آن ابواب باعث نمی‌شود که بگوییم آن حوزه، حوزۀ بیع یا حوزۀ اجاره است؛ در اینجا هم معنا ندارد که بگوییم این حوزه، حوزۀ سیاست است؛ چون همۀ این‌ها جزو اسلام است و پرداختن به این‌ها پرداختن به همان اسلام اصیل است. بله سیاست‌بازی به معنای رایجی که دارد یعنی دغل‌بازی و خود را محورقراردادن یا رقبای سیاسی خود را با کارهای سیاسی از میدان بیرون‌کردن یا منکوب‌کردن آن‌ها و از چشم مردم انداختن آن‌ها و یا غلبه بر دیگران به هر قیمتی، این‌ها نه تنها در اسلام نیست بلکه از آن نهی هم شده است. حالا این که بعضی می‌گویند ما فقط در امور سیاسی این حرف را نمی‌زنیم بلکه معتقدیم همان طور که اقتصاد اسلامی نداریم سیاست اسلامی هم نداریم این‌ها خلط در مسئله کرده‌اند. شما ببینید کسی که در دانشگاه مهندسی می‌خواند، در واقع اصول و مبانی ساختمان‌سازی را یاد می‌گیرد. در دانشگاه همیشه یک نقشه را یاد نمی‌دهند، بلکه اصول نقشه‌کشی را یاد می‌دهند، چون هر ساختمانی با شرایط خاص خودش یک نقشۀ ویژه لازم دارد. لذا اصول کار را به یک مهندس یاد می‌دهند سپس او بر اساس شرایط و اهداف خاصی که آموخته، یک نقشه را برای فلان ساختمان مهیا می‌کند.
این قضیه در اسلام هم همین طور است. در گزاره‌های اسلامی، نقشه‌کشی را با توجه به اهداف مختلف یاد می‌دهند. در اسلام نگفتند «بانک» را به این شکل خاص طراحی کنید، اما قواعد و ضوابط مربوط به آن وجود دارد، حالا کسی که صلاحیت دارد و این ضوابط را به درستی یاد گرفته باید با توجه به شرایط و اهداف مد نظر، شکل بانکداری اسلامی را ترسیم کند. از آنجا که زمان‌ها و شرایط متفاوت است معنا ندارد که از 1400 سال پیش برای تک‌تک برنامه‌های امروز که شرایط زمانی مختلفی دارند جزئیات کار بیان شده باشد. اصول و قواعد کلی آمده ولی جزئیات کار به اهل فن واگذار شده است. بله اگر خود معصومین (ع) بودند شاید برنامه می‌دادند؛ ما نمی‌دانیم شاید آن‌ها هم واگذار می‌کردند تا بشر خودش بالندگی داشته باشد، حالا اگر هم خطا کردید اشکالی ندارد، بعداً جبران کنید. حقیقتاً نمی‌دانیم اگر خود معصومین (ع) می‌بودند چه می‌کردند. متأسفانه ظالمان نگذاشتند که آن‌ها فرصت پیدا کنند تا ببینیم آن‌ها در این مسائل چگونه عمل می‌کردند.

حالا این‌ها که می‌گویند ما در اسلام اقتصاد نداریم، اگر مقصود این است که برنامه‌های جزئی و خاص نداریم، این حق است؛ اما اگر مقصود این است که در اسلام برای امور اقتصادی حکمی نداریم، حرف درستی نیست، چون این سخن به این معناست که اسلام ناقص است در حالی که ادله می‌گوید: «ما من‏ واقعة» و «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ» که حتی حضرت فرمودند: «أَرْشُ‏ الْخَدْشِ»؛ یعنی خداوند حتی برای همین امر جزئیِ جزئی، حکم داده است.

مصاحبه‌کننده: مقصودشان این است که اسلام، نظام اقتصادی ندارد، ما باید این «نظام» را از غرب بگیریم.

آیت‌الله شب‌زنده‌دار: مقصود از این «نظام» چیست؟! «نظام» یعنی یک فکر منسجم که با هم یک هدف را دنبال می‌کند، اسلام که بی‌هدف کاری نمی‌کند. نظام‌مند است یعنی این‌ها مهره‌هایی است برای رسیدن به یک هدف که دست به دست هم داده‌اند. بلکه حتی ما می‌توانیم بگوییم که مسائل «عبادی» اسلام و مسائل «اقتصادی» اسلام و مسائل «اجتماعی» اسلام، همۀ این‌ها در راستای تحقق یک امر واحد است که می‌توانیم به آن، غرض اقصی بگوییم. یعنی ما غرض‌های «ادنی»، «متوسط» و «اقصی» داریم و این‌ها با یکدیگر مرتبط هستند، این یک واقعیت است و نمی‌شود آن را انکار کرد. وقتی امور در واقع با هم تأثیر و تأثر دارند، قهراً نمی‌شود مقنّنی که آگاه به این‌هاست، بدون درنظرگرفتن آن، قانون جعل کند. این نزاع‌ها یک مقدار لفظی است نه معنوی ولی گاهی خیال می‌شود که این یک نزاع واقعی است. مرحوم آیت‌الله مصباح یک شیوه‌ای داشتند: ایشان همیشه قبل از ورود به بحث ابتدا واژگان را تفسیر می‌کردند، هدفشان هم این بود که اگر این واژگان درست تفسیر نشود ممکن است در بحث و مناظره من چیزی اراده کرده باشم و شما چیز دیگری اراده کرده باشید و این‌گونه نتوانیم به یک جمع‌بندی برسیم. به هر حال هستند کسانی که بالأخره همان طور که در ابواب دیگر فقه اشتباه می‌کنند، اینجا هم خطا می‌کنند. این معنایش این نیست که آن‌ها عداوت دارند؛ مثلاً همین مسئلۀ «ولایت فقیه»، مسئله‌ای که بدون آن نمی‌شود انقلاب کرد یا اساساً تصویرش خیلی مشکل است. در همین مسئله هم اختلاف است. حضرت امام(رض) در پاسخ به استفتائی از ایشان فرمودند: این مسئله تقلیدی است، یعنی مثل اصول دین نیست. اما همان امام، آن اوائل در یکی از سخنرانی‌های خود فرمودند: اگر ما اعتقاد به معاد داشته باشیم، نمی‌توانیم ساکت بنشینیم. یا رهبری (حفظ الله) فرمودند: من از امام سوال کردم: شما از چه زمانی به فکر تشکیل حکومت افتادید؟ ایشان فرمودند: «من یادم نیست؛ از زمانی که تشخیص وظیفه دادم، که این یکی از وظایف دینی ماست».

اما این که از قول عده‌ای گفتید: «حوزه»، حوزۀ زمان آقای بروجردی! مقصود این است که باید شرایطی برای محصلین حوزه در یک مقطع زمانی فراهم شود تا بتوانند مبادی اجتهادی را در یک زمان مناسبی به صورت درست فرا بگیرند؛ اگر ذهن به این طرف و آن طرف برود، قوام علمی پیدا نمی‌کند! این مشکلی است که ما الان داریم. این که علی‌رغم کثرت طلاب و استعدادهای قوی‌ای که الحمدالله وارد حوزه می‌شود، آن چیزی که از حوزه انتظار می‌رود وجود ندارد؛ الان باید در حوزه ۱۰ تا مثل شهید مطهری یا مثل علامه داشته باشیم؛ ولی نداریم. معمول فضلا و مراجعی که الان هستند برای زمان آیت‌الله بروجردی هستند! چرا؟! چون در آن زمان، حوزه یک آرامشی برای تحصیل داشت، که در آن زمان همۀ این‌ها می‌توانستند در آن محیط با آرامش، بارِ خودشان را ببندند! انسان وقتی بار خودش را بست حالا بیفتد در مسائل مختلف و این‌ها. این مسئله یادم هست: در کوران انقلاب ما به نماز حاج شیخ مرتضی حائری در مسجد امام می‌رفتیم. به ایشان علاقه داشتیم. من در آن زمان معمّم نبودم. یک شبی بعد از نمازِ آقای حائری، مرحوم آیت‌الله سیدحسن طاهری‌خرم‌آبادی پیش من آمدند و فرمودند: ما جمعی هستیم به همراه مرحوم مهدوی‌کنی؛ به این فکر افتادیم تا برای آیندۀ حوزه کاری کنیم. این شکلی که الان طلاب حوزه و فضلای حوزه مشغول تبلیغ کارهای انقلابی هستند لذا به فکر افتادیم یک عده از طلبه‌های جوان و با استعدادی را که امید است در آینده به جایی برسند پیدا کنیم و به این‌ها بگوییم شما تبلیغ نروید، متمرکز در درس‌خواندن شوید؛ هزینه‌های شما را هم تأمین می‌کنیم. البته غیر از یک ماه وفا نکردند! غرض این که این دغدغه، از همان ابتدای انقلاب وجود داشت. این همه شاخه‌های علمی در حوزه هست، ملاشدن در این‌ها یک مرتبه ایجاد نمی‌شود! ۲۰ سال کار متمرکز و سنگین با آن همه طول و تفصیل و البته در یک فضای فکری آرام و متراکم نیاز است تا شخص صاحب‌نظر شود؛ حالا اگر بخواهد ابداع داشته باشد یا تحول ایجاد کند آن حساب دیگری دارد!

این قضیه نه تنها در حوزه که در همه جا صادق است شما فرض کنید الان در زمان جنگ ما برویم در دانشکده پزشکی و بگوییم: «چرا نشستید؟ پرستار کم داریم!» و بعد همه را تشویق کنیم بیایند در بیمارستان‌ها و به مجروحین برسند و جای خالی تمام پرستاران را پر کنند. با این کار در آن مقطع زمانی، مشکل کمبود پرستار را جبران می‌کنید و هزینه‌های شما کاهش می‌یابد. این خیلی خوب است ولی 10 سال آینده را چه می‌کنید؟! شما تمام این‌ها را «پرستار» کرده‌اید، پزشکان متخصصی که برای آیندگان تربیت کردید کجا هستند؟ باید با قدری کمبودها و افزایش هزینه‌ها کنار بیاییم تا در آینده با مشکل جدی مواجه نشویم همین داستان در رشته‌های دیگر مثل هسته‌ای هم هست. اصلا ذات علم این‌گونه است. حوزه هم همین طور است. کسانی که در دوران تحصیل هستند، در عین این که باید اطلاعات لازم و صحیح داشته باشند، اما نباید این طور باشد که تحصیلاتشان تحت‌الشعاع قرار بگیرد، مضافاً این که کارهای علمی حوزوی، اخلاص و صبر و حوصلۀ بیش‌تری می‌طلبند. چون خروجی کارهای علمی حوزه در بلندمدت دیده می‌شود و هیجان و اثرات کوتاه‌مدت کارهای تبلیغی را ندارد. شما فرض کنید یک طلبه درسش را خوب بخواند، اشکالاتی هم به ذهنش برسد، راه‌حل‌هایی هم به ذهنش بیاید؛ این‌ها چه قدر خریدار دارد! حال باید حداقل 20 سال بر همین منوال تلاش کند و با مشکلات مالی‌ای که به سبب عدم اشتغال با آن مواجه است کنار بیاید. غرض این که ما در همین چند رشتۀ موجود نیاز شدید به عالمان برجسته داریم؛ حالا این رشته‌های جدیدی که آقای اعرافی گفتند جای خودش را دارد این که فرمودند: 80 رشته یا 300 رشته درست کردند، همۀ این‌ها اولاً: استاد می‌خواهد. ثانیاً: متن قویِ علمیِ کارآمد می‌خواهد. که هم نیاز به زمان طولانی دارد و هم نیاز به یک فضای آرام برای تمرکز بر آن مباحث دارد.


شیوۀ مواجهه با سکولاریسمِ پنهان در حوزه ‏های علمیه

در برخی مباحث حوزوی، افرادی هستند که نظرات مخالفی دارند؛ خب، بحث علمی و طلبگی است و از این جهت مانعی نیست! اما در برخی از محافل حوزوی و دانشگاه‌هایی که برای حوزه هستند، لایه‌هایی از سکولاریسم پنهان را می‌بینیم؛ به این معنا که فرض کنید در همین مسئلۀ اقتصاد یا مسئلۀ سیاست و مسائلی از این قبیل، نظراتی از آنجا می‌آید که انگار نظریات غرب را کاملاً پذیرفته‌اند و حتی بر نظریات اسلامی چیره می‌دانند! در همین بحث ولایت‌فقیه که حضرتعالی اشاره کردید _ که مربوط می شود به بحث فقه سیاسی_ یک عده تندرو مثل «مجمع محققین و مدرسین»، بعضی از آن‌ها علناً مخالفت می‌کنند، چه با مسئلۀ ولایت‌فقیه و چه با شخص مقام معظم رهبری (حفظ الله) برخی از آن‌ها که چهرۀ دانشگاهی‌تری دارند، چنان دایرۀ آن را محدود و تنگ می‌کنند که عملاً چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند! تحلیل و دیدگاه شما در این باره چیست؟

آیت‌الله شب‌زنده‌دار: ببینید گاهی اوقات در این موارد باب تزاحم پیش می‌آید؛ یعنی اگر مراکزی به وجود آیند که بخواهند با اشاعۀ مطالب انحرافی و ترویج شبهات، باعث گسست مؤمنین و متدینین شوند و این‌گونه انقلاب را در مخاطره بیندازند، در این موارد باید با آن‌ها برخورد شود، و لو این که به محدودکردن آن‌ها باشد؛ البته تشخیص این موارد با ولی امر است؛ کسی که ولی امر این کار هست. اما یک وقت بحث‌های علمی است از این طرف هم باید مجدّانه و فعالانه به صورت علمی مقابله شود.
یک وقتی حضرت آقا، وقتی کرونا نبود و ما توفیق داشتیم هر هفته، یک روزی در خدمت ایشان بودیم شاید چند بار فرمودند: من خیلی چیزها را نمی‌توانم جواب بدهم! ولی چرا فُضَلا و طلاب و حوزه جواب نمی‌دهند؟! یعنی باید فعال برخورد کنید، آن‌ها می‌گویند، شما هم جواب دهید؛ او مقاله می‌نویسد شما هم بنویسید؛ او استدلال می‌کند شما هم استدلال صحیح بکنید. راهش این است همان طور که رهبری هم بارها فرمودند حوزۀ علمیه مجدانه ورود کند و جواب بدهد. ایشان بارها به خود من فرمودند که چرا حوزه جواب نمی‌دهد؟ بعضی چیزها را مثال زدند که من نمی‌توانم جواب دهم، شما جواب دهید. حتی خود ایشان در صحبت‌هاشان با دانشجویان فرمودند: که نقد رهبری اشکال ندارد! این مسئله خیلی مسئلۀ مهمی است. ایشان حساب شده این کلمه را می‌فرمایند که خیال نشود استبداد است. آن استبداد نعلین و این‌ها در ذهن جوان‌ها وارد و باعث برداشت غلط آن‌ها نشود. لذا هر چه آن طرف فعالیت می‌کنند، ما باید فعالیت این طرف را بیش‌تر کنیم، این قدر مطالب را واضح بگوییم که زمینۀ کلام برای آن‌ها نباشد. یکی از فرمایشات رهبری هم همین است که واقعیت‌ها را بگویید. حالا مثلاً آن روز که رئیس‌جمهور محترم آیت‌الله رئیسی آمده بودند به جامعۀ مدرسین، گفتند این‌ها خیز برداشته بودند که در این دولت قوم و خویش بازی زیاد است! خب چه کسی؟ مصداقش را بگویید! آیا رئیس دفتر من، قوم و خویش من است؟ یا معاونین من، قوم و خویش من هستند؟ وقتی این‌گونه روشنگری شد، آن‌ها خلع سلاح می‌شوند و آبرویشان می‌رود.

طرح جریان اصلاحات و دگراندیشان حوزه برای آینده

برخی از سیاسیونِ جریان اصلاحات و روحانیون دگراندیش در قم، راهبرد و مؤلفه‌هایی که دنبال می‌کنند این است که نظام و جریان انقلابی و حرکت امامین انقلاب را به استبداد دینی محکوم می‌کنند، از نظر شما آن‌ها چه امری را برای آینده طراحی و دنبال می کنند؟

آیت‌الله شب‌زنده‌دار: این که از قول آن‌ها می‌فرمایید که می‌گویند: «نمی‌گذارید ما حرف بزنیم» یا «استدلال‌های ما را گوش نمی‌کنید» با این که بیش‌ترین تریبون هم دست این‌هاست، بعد از انقلاب هم معمولاً حکومت دست این‌ها بوده! همین‌ها را باید گفت. همین چیزها را باید آشکار کرد و خیال نشود که اگر یک بار گفتیم کفایت می‌کند. از این حرف‌ها دنبال این هستند که بگویند شما مستبد هستید، نه عقل می‌پسندد و نه شرع حاضر است زیر بار این‌ها برود یا حتی می‌گویند: «دین همچین حرفی نزده و شما از خودتان در آوردید». این حرف‌ها هست، باید روی این‌ها کار کرد! باید این واقعیت‌ها را بیان کرد و توضیح داد و این نکته را متذکر شد که اگر یک مطلبی با دلایل متقن اثبات شد عمل به آن، استبداد نیست. در تمام عالم این طور است مثلاً فرض کنید که می‌گویند واکسن بزنید و اگر نزدید جریمه می‌شوید؛ آیا این استبداد است؟ نه! این یک واقعیتی است که علماً ثابت و پذیرفته شده است و می‌دانیم اگر انجام نشود چه مضراتی دارد، بنابراین آن جاهایی که مطلب ثابت شده و استدلال دارد و در کتاب و سنت هم هست، این که استبداد نیست. مثلاً ما می‌گوییم که حجاب در قرآن است و خدا خواسته امر به معروف و نهی از منکر کنیم؛ خب عمل به این موارد که استبداد نیست؛ عمل به این‌ها مثل عمل به فرمول‌های ریاضی است، آیا عمل به فرمول‌های ریاضی استبداد است! آیا عمل به قواعد پزشکی استبداد است!

استبداد یعنی چیزی را که واقعیت ندارد ولی چون طبق خیال و توهم و سلیقۀ شماست بیایی و به زور آن را تحمیل کنی، این می‌شود استبداد، اما چیزی که استدلال دارد، قاعده است، عقل و شرع می‌گوید، این که دیگر استبداد نیست. این مثل بیماری است که توجه به بیماری خود ندارد یا نسبت به درمان خودش سهل‌انگاری می‌کند اینجا یک سیلی به او می‌زنند که دارو بخورد، این استبداد نیست، چون اگر به ضرب سیلی او را وادار به خوردن دارو نکنند یا حالش بدتر می شود و یا این که می‌میرد. مجازات‌هایی که در اسلام وجود دارد هم از همین نوع است؛ لذا زندان و تعزیری که در اسلام وجود دارد استبداد نیست. بنابراین باید، هم معنای استبداد را روشن کرد و هم جوانبش را بیان کرد و دست از این کار هم بر نداشت، چون آن‌ها دست برنمی‌دارند. در منبرها، در سخنرانی‌ها، در مقالات، در سایت‌ها، در پیام‌ها و … با توکل به خدای متعال باید این‌ها را روشن کرد. همین که رهبری معظم هر از گاهی یک سخنرانی و روشنگری می‌کنند این خیلی مؤثر است.

تحلیلی بر رشد اخباری‏گری در حوزۀ علمیه

با توجه به این که ستون‌ فقرات حوزه، فقه و فقاهت بوده و هست، همان «فقه جواهری» که حضرت امام فرمودند؛ امروز دشمن ما خوب فهمیده است که اگر بخواهد حوزه را بزند باید فقه را نشانه بگیرد، از این جهت عرض می‌کنم: با تحقیقات و بررسی‌هایی که انجام دادیم احساس می‌کنیم جریانات معارض فقهی در حوزه رو به رشد هستند. ما با حدیث مخالف نیستیم ولی می‌بینیم که گرایشاتی تند در بحث حدیث‌گرایی مشغول به فعالیت هستند، نه تنها در قم که در حوزه‌های دیگر نیز، کم و بیش در حال فعالیت هستند. حتی در همین حوزۀ علمیه قم یک رگه‌هایی از اخباری‌گری وجود دارد، آیا شما هم، چنین برداشت و احساسی نسبت به این قضیه دارید؟ آیا چنین چیزی را در حوزه می‌بینید؟

آیت‌الله شب‌زنده‌دار: من گرچه با تمام محافل حوزوی ارتباط ندارم ولی بعید می‌دانم چنین چیزی باشد. ببینید: شما نفرمایید که دارند با فقه مبارزه می‌کنند، این‌ها دو منهج برای فقه هستند! نه این که با فقه مخالف باشند. یکی منهج اصولی یکی منهج اخباری‌گری. لذا این خودش یک منهج است نه این که با فقه مبارزه می‌کند. منتها آن منهج گاهی گزاره‌های فقهی‌اش با منهج اصولی متفاوت می‌شود. فرض کنید یک منهج اصولی می‌گوید: اگر دلیل نبود، می‌شود برائت؛ آن منهج دیگر در آن مواردی که دلیل نباشد، در بعضی از شبهات مثلاً در شبهات تحریمیه می‌گوید برائت نیست و باید احتیاط کنید. اخباری و اصولی دو نظر متفاوت در اینجا دارند. نباید بگوییم که این‌ها مخالف فقه هستند، نه دو منهج برای فقه هستند. البته چون پایه‌های مسلک اخباری‌گری به فضل مباحث عمیقی که از مرحوم وحید بهبهانی شروع شد و بعد توسط شیخ انصاری و دیگران ادامه یافت آن قدر سست و ضعیف شده، بعید می‌دانم که الان طرفداران قابل توجهی داشته باشد حالا ممکن است عده‌ای گوشه و کنار حرفی بزنند ولی آن‌ها جایگاه مهمی در این فضای حوزه ندارند. اما به هر صورت باید در عین حال رصد کرد و اگر چنین چیزی در کار بود بر حوزویان لازم است که روشنگری کنند و در مقالات، درس‌ها و بحث‌ها به این تفکر جواب بدهند.
البته یک مسئله اینجا هست و من خودم به آن نیز معتقدم. نقصی در حوزه است که باید برای آن فکری کرد. آن تسلطی که ما باید در حدیث داشته باشیم الان نیست. الان این طوری است که «عروه» یا «شرایع» یا یک کتاب [فقهی] دیگر، متن اصلی قرار می‌گیرد و فقها پیرامون آن بحث می‌کنند و اگر فرعی را دیدند به دنبال دلیلش می‌گردند. حالا یک حدیثی هم ممکن است در یک جایی ببینند. بعضی از طلبه‌هایی که برای امتحان می‌آیند، اصلاً وسائل الشیعة را نمی‌شناسند! حدیثی را که از استاد می‌شنود جست‌وجو می‌کند و بدون آن که قبل و بعد آن را ببیند، همان را کپی می‌کند و برمی‌دارد. این یک نقص است، اما قبلی‌ها بر عکس این بودند، مسلط به احادیث بودند، یعنی تا یک مسئله مطرح می‌شد چون به احادیث مسلط بودند، فوراً ذهن آن‌ها منتقل میشد به آن حدیث و آن باب. نظر شخصی خودم این است که ما باید همین وسائل الشیعة یا یک کتاب حدیثی دیگر را تدریس کنیم، یعنی همان طور که شرح لمعه از ابتدا تدریس می‌شود، یک کتاب حدیثی جامع را متن درسی قرار دهیم و هر آنچه در باب اجتهاد و فهم احادیث مطرح می‌شود را به صورت عملی و کاربردی به او آموزش دهیم.

ما قبلاً در همان دورانی که مدرسه می‌رفتیم وقتی در کلاس ریاضی شرکت می‌کردیم و استاد یک فرمول را روی تخته می‌نوشت؛ این فرمول‌ها تعبدی بود. ما باید تعبداً مسائل را با فرمول‌ها حل می‌کردیم اما امروز این طور نیست، در کلاس ریاضی، مقدمات را طوری می‌چینند که دانش‌آموز ناخواسته به این نتیجه می‌رسد که راه حل همان فرمول است، این طوری آن فرمول در ذهنش جای می‌گیرد و مبنا و علتش را به خوبی درک می‌کند. اگر ما با این روش احادیث را تدریس کنیم، می‌توانیم هر آن چیزی که در فهم احادیث و استنباط از آن‌ها دخیل است را آن‌گونه که شایسته است به دانش‌پژوهان آموزش دهیم. این کار را عامه هم انجام می‌دهند یعنی خود صحیح بخاری و صحیح مسلم را می‌خوانند ولی ما متأسفانه از آنچه قبلاً در همین حوزه‌های خودمان بوده فاصله گرفتیم مثلاً اگر شما نگاه کنید مرحوم بحرالعلوم محور درسشان کتاب حدیثی وافی بوده؛ تقریراتی که از بحث ایشان نوشته شده یکی تقریر صلاة مسافر است که در مفتاح الکرامه آمده و اخیراً هم کتابی را در نمایشگاه دیدم که چاپ بیروت بود و تقریرات درس مرحوم بحرالعلوم در باب «طهارت و صلاة» بود که البته محور این تقریرات هم روایات است. اگر آنچه شما می‌گویید: مصداق همین کار است، مثل همین «حدیث‌خوانی» که الان در برنامه‌های حوزه هم هست؛ این کار بسیار شایسته‌ای است. این غیر از مسئلۀ اخباری‌گری است. این خیلی خوب است و باید ترویج و پشتیبانی شود.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: