رحا مدیا | خدیجه محمدجانی
میرزا علیمحمد شیرازی که از او به باب نیز میشود. در اول ماه محرم سال 1235 هجری، مقارن با 13 اکتبر 1819 میلادی در شیراز متولد شد. او فرزند سیدرضا بزاز و فاطمهبیگم بود. میرزا علیمحمد، پدرش را در زمان کودکی از دست داد و تحت سرپرستی عمویش حاج سید علی و مادرش واقع گردید. بعد از اینکه زمان تحصیلش فرا رسید، او را به مکتبخانه قهوه اولیاء فرستادند. معلم این مکتبخانه شیخ عابد بود که تحت تعلیم او خواندن و نوشتن و سیاه مشق را فرا گرفت. البته علیمحمد در زمان تحصیلش اهل درس خواندن نبود و بههمین سبب چندین مرتبه مورد تنبیه معلم مکتبخانه واقع گردید بهطوری که خاطرات آن تنبیهات از ذهنش فراموش نشد و ماندگار گردید.
شیخ عابد، از مریدان شیخ احمد احسائی و سیّد کاظم رشتی بود، در همان زمان علیمحمد را نیز به اعتقادات و نظرات و رهبران آنان شناخت پیدا کرد. سید علیمحمد باب، بعد از اینکه تحصیلاتش در مکتبخانه به پایان رسید و بهدلیل بروز روحیه شیخیگری و ارتباط با علمای شیخیه در خارج از مکتب، همین امر سبب شده بود که به مطالب عرفانی و ریاضت علاقمند شود. او با داییاش به قصد تجارت به بوشهر عزیمت کردند و در آنجا به ریاضت پرداخت بهطوری که با سر عریان بالای پشتبام میرفت و در برابر پرتو آفتاب سوزان تابستان بوشهر به خواندن اذکاری سرگرم میشد.
علیمحمد باب در طول حیات چند ساله خود ادعای مختلفی را ابراز داشت از جمله:
1.نماینده و جانشین امام زمان (عج)؛ علیمحمد باب، چندین ادعا از خود ابراز داشت و اولین ادعایش این بود که خود را نماینده و جانشین خاص امامزمان عجلالله تعالی فرجه الشریف معرفی کرد.
2.ادعای مهدویت؛ علیمحمد باب، در دومین ادعایش مدعی امامت و موعود بودن را ابراز داشت.
3.ادعای نبوت
4.ادعای الوهیت و ظهور خدا
اما بعد از ادعاهای خود، توبه نمود و از آنجایی که هر روز در کشور، اغتشاشاتی ایجاد میشد و استعمار هیزم آن را بیشتر میکرد که سبب شعلهور شدن آتش آن میشد. بعد از این جریان میرزا تقیخان امیرکبیر که در آن مقام صدراعظمی را برعهده داشت، به ناصرالدین شاه گفت: «تا زمانی که باب و اطرافیانش زنده باشند، هر روز گوشهای از کشور دچار اغتشاش خواهد شد. باید آنان را از میان برداشت.» بر این اساس، ناصرالدین شاه با او هم عقیده شد و علیمحمد باب و تنی چند از یارانش را از قلعه چهریق به تبریز آوردند و زندانی کردند و بعد از سه روز حکم اعدام «باب» نوشته شد.
سرانجام باب را قبل از ظهر روز چهار شنبه 28 شعبان (یا سه شنبه 27 شعبان) سال 1266 هجری در 31 سالگی، با محمدعلی زنوزی (یکی از مریدان باب که در تبریز به او پیوستهبود) در میدان تبریز اعدام کردند.
در میان بابیان و بهائیان سخنان مختلفی در مورد قبر باب مطرح شده است که برخی از آنها میگویند: «جسد باب پس از اعدام، دو روز کنار خندق ماند و سپس در محلی در تبریز دفن شد و بعد طرفدارانش قبرش را نبش کرده و جسدش را از آذربایجان خارج کردند.»