اگر فطرت الهی انسان را سرشته به خصلتهای پسندیده بدانیم، که میدانیم؛ حیا از آغاز آفرینش همزاد آدمی است و انسان ذاتاً باحیاست و در تعاملات اجتماعی خود به شرم و عفت بسیار توجه دارد. البته که گاهی نیز غبار غفلت بر حیایِ فطری او مینشیند و برای ستیز با آنچه فطرتش آن را تأیید نموده، صدها دلیلِ به ظاهر عقلانی(!) میتراشد هرچند در واقعیت بارها نتیجۀ نامطلوبِ غفلتش را تجربه کرده باشد!
پیشوایان اسلامی از نبی مکرّم صلیالله علیهوآلهوسلّم و حضرات معصومین علیهمالسلام گرفته تا سایرین، همواره بنا بر تأکید آیات قرآن کریم و تأیید فطرت الهی، با تحریک جنبههای عقلانیِ انسان و استدلالهایی نظیر لزوم تأمین سلامت روانی و رفتاری جامعه و… سعی نمودهاند تا بر این مهم تأکید نمایند اما در این رهگذر همانند دیگر عرصههای اجتماعی ادعاهایی مطرح شده و می شود که قابل تأمل است!
هرچند پیش از انقلاب اسلامی نیز حجاب دغدغۀ جامعۀ متدین و مسلمان ایرانی است اما گسترش فرهنگِ الزام به حجاب و پوششِ متناسب با شأنِ اجتماع در سالهای پس از پیروزی انقلاب را میتوان کم بدیلترین دستاورد فرهنگیِ این دوران دانست؛ دستاوردی که امروز توسط غافلان سعی میشود تحت ادعاهایی بیاساس همچون “حداقل گرایی در حجاب“ دستخوش تغییرات شود! طرفداران حجاب حداقلی بر این باورند که در آموزه های اسلامی اصرار بر رعایت حجاب وجود نداشته و این اصرار در دوره های پس از عصر نبوی(ص)، شکل گرفته است!
هرچند اصرار بیهودۀ حداقل گرایان در مسئلۀ حجاب با استناد به آیات صریح قرآن کریم همچون آیۀ 31 سورۀ مبارکۀ نور به آسانی رد می شود؛ اما با تأمل در ترتیب نزول آیات قرآن کریم و سیرۀ نبی مکرم اسلام(ص) در امر به فریضۀ حجاب به روشی گام به گام در ترویج عفت عمومی، یعنی روش “فرهنگ سازیِ تدریجی“ نیز میرسیم، که ادعای فوق را کاملاً باطل مینماید.
ابتدا خداوند در آیۀ 31 سوره نور (آیۀ خمار) فقط درباره چگونگی پوشش قسمتهای مختلف بدن بانوان و بدون پرداختن به پوششِ محاسن آنها حکم حجاب را بیان میکند اما در آیۀ 59 سوره احزاب (آیۀ جلباب) که پس از آن نازل شده، حکم به پوشاندن محاسن نیز نموده است. آیۀ خمار ناظر به پوششِ خودِ بدن و آیۀ جلباب با تأکید بر اینکه حکم پوشش تأمین کنندۀ کرامت انسانی زن و امنیت او و از مصادیق رحمت پروردگار است، ناظر به پوشش حجم محاسن زن و وجه تمایز بانوان اهل تقوا و هرزهگان قرار گرفته است.
در سیرۀ نبوی(ص) نیز میبینیم که ایشان با هدف گسترش عفاف در جامعه و کاهش فحشا، اقدامات تدریجی را در پیش میگیرند و با اتخاذ روشهایی نظیر رهنمودهای خصوصی و عمومی، مبارزه با عقاید خرافی، فرستادن البسۀ مناسب برای دختران تازه بالغ و… همان سیاست “فرهنگسازی تدریجی“ را در پیش میگیرند.
از باب مصداق؛ در منابع تاریخی آمده که پیامبر اکرم(ص) در خصوص مبارزه با آداب خرافی در حج از جمله تاکید بر قُبح برهنگی در حج، امیرمومنان علی علیهالسلام را مامور به ابلاغِ ممنوعیت طواف عریان کردند و مفسران شیعه و سنی همگی از جمله، طبری، فرات کوفی، طوسی، ابوالفتح رازی، طبرسی، بغوی و ثغلبی بر این امر متفقالقول هستند یا اینکه بوصیری از محدثان اهلسنت که روایاتی را به موضوع حجاب و پوشش اختصاص داده، میگوید: پیامبر(ص) لباسی را به اسامه هدیه داد و او نیز آن را به همسرش داد. روزی پیامبر(ص) اسامه را دید که آن لباس را بر تن ندارد. به او فرمود: لباس را چه کردی؟ اسامه گفت به همسرم دادم. حضرت فرمود همسرت باید در زیر آن لباسی ضخیم بپوشد تا حجم بدن آشکار نباشد (بوصیری، محمد، اتحاف الخیره المهره بزوائد المسانید العشره، ج1 ،ص280)
امروز آنچه از اقدامات جمهوریاسلامی در فرهنگسازی نسبت به فریضۀ حجاب مشاهده میشود، برآیندی ارزشمند است که نشان میدهد حجاب و عفاف، به رغم این همه خباثت شیاطین و دشمنان، مورد تأکید و احترام اکثریت جامعۀ ایرانی از جمله مسلمان و غیرمسلمان بوده و هست.
نظام جمهوری اسلامی که همواره به سبب تأیید علمای شاخص و برجستۀ دینی دارای “مشروعیت“ و به واسطۀ پشتیبانی مردم و جانفشانی هزاران شهید، داری “مقبولیت“ کم نظیری بوده و هست؛ همچنان باید بر اساس ماهیت خود، از این دستاورد بزرگ فرهنگی یعنی وحدت نظرها در الزام به حجاب و عفاف اجتماعی که در طول این چهل و اندی سال به دست آمده، صیانت نماید و مغلوب روایتهای ناصحیح منافقان و دشمنان نگردد.