رحا مدیا | علیعسگری، پژوهشگر علوم اجتماعی
بیتردید کسی گمان نمیبرد که شخصیتی مهم همچون اسماعیل هنیه، یک روز بعد از مراسم تحلیف ریاست جمهوری چهاردهم، توسط رژیم صهیونیستی آن هم در خاک ایران و در تهران بهشکلی رمزآلود به شهادت برسد.
شهادت رهبر جنبش حماس در تهران و حضور پرشکوه ملت مهماننواز ایران اسلامی در بدرقه از این شهید مجاهد، مترصد ابلاغ پیامی مهم برای مردم جهان و دیپلماتهای بینالمللی بود: «دیپلماتهای واقعی کسانی هستند که نسبت به حرف زور، تسامح نمیکنند.»
در نگاه فرهنگپژوهان و کارشناسان مطالعات اجتماعی، ایرانیان دارای ویژگی منحصر بهفردی هستند که به ایشان کمک میکند تا در برابر تهاجم و ظلم بیگانگان مقاومت کنند. جامعهشناسان آن ویژگی را «تابآوری» معرفی میکنند.
عنصر تابآوری به واسطه واقعنگری و ناظر بر میدان خارج از ذهن حاصل میشود. میدانی که یک سوی آن فطرت خاص انسانی برای رشد خود کنشگری فعالانه دارد و در سمت دیگر طبیعت اولیه غریزه محورش در راستای طغیان و تعدی نسبت به حقوق دیگران، فعالیت انجام میدهد. بدون شک، تربیتی که میتواند در این میدان، پاسدار انسانیت باشد، تربیت فطرت محور و توحیدگرا است!
حال سؤال این است که آیا چنین تربیتی در لایه زیرین تئوری دیپلماتهای اروپایی و دستپروردگانشان مورد توجه است یا خیر؟ مکتب قدرتطلبان که بهعنوان یکی از مکاتب واقعگرایی در هستیشناسی یاد میشوند، در جهانبینی خود چیزی فراتر از رسیدن به قدرت نمیبینند، بههمین دلیل برای وصول به هدفشان لابد از تعدی به حقوق دیگران هستند. بهتعبیری دیگر، چارهای جز حاکم کردن غریزه بر فطرت ندارند. پس نمیتوان سیاستگذاریهای آنان را انسانپرور و تعامل محور با دیگران دانست.
برای مکاتبی مثل قدرتطلبان و یا ثروت اندوزان، هر مانعی که بخواهد ایشان را از رسیدن به غایت خود بازدارد، باید از سر راه برچیده شود، ولو اینکه آن مانع، عقلانیت مردم و هویت انسانی باشد. اگر جامعهای از غنای بالای عقلانیت برخوردار بود، بهصورتی که هیچکدام از ابزار هویتزدایی قدرتطلبان، بر آنها تأثیری نداشت، مرحلهی بعدی قدرتطلبان که حذف فیزکی آنها است، اجرایی میشود. دقیقاً اتفاقی که در ایران، لبنان، عراق و امروز در فلسطین رقم خورده و به اوج رسیده است!
اگر جامعهشناسان ایرانی اجازه بدهند، باید نظرشان را اصلاح کنم و بگویم که عنصر تابآوری محصول فرهنگ ایرانی نیست. به بیانی بهتر، اگر فرهنگ ایرانی برای ایرانیان تابآوری در مقابله با زورگویی را رقم زدهاست، به سبب غنای اندیشه اسلامی و انسانی در بنیادهای آن است. بنابراین چنانچه این غنا در فرهنگ دیگر از تمدنها و یا اندیشه مردمان بعضی از ملل باشد، طبیعتاً شاهد ایستادگی برابر ستمگریهای قدرتطلبان سفاک خواهیم بود؛ چه میخواهد در دفاع مقدس و در برابر رژیم بعثی باشد، چه میخواهد در جنگ 33 روزه با اسرائیل در لبنان باشد و یا میخواهد در جنگی هویتی میان مردم مقتدر و مظلوم فلسطین با رژیم کودککش اسرائیل باشد.
اما امروز فلسطینیان و قیامشان علیه ظلم چند دهساله، نشان داد که چه کسانی حرف اول را در عرصه دیپلماسی بر زبان جاری ساختهاند؟! بیگمان اگر با قیام انسانی مردم مظلوم فلسطین و کمک مستضعفین و مردم ایران، بیداری فطرت را در دانشجویان اروپایی و آمریکایی نمیدیدیم و اگر با طوفان الاقصی و وعدهی صادق، پوشالی بودن رژیم صهیونیستی رسوا نمیشد، باطل کردن ادعای جدایی میدان از دیپلماسی بهسختی امکانپذیر بود؛ لکن امروز با جنبش جهانی علیه استبداد قدرتطلبان زورگو و استقامت علیه آنها این امر ثابت شد که زبان گویا و کارآمد مقاومت بیش از گذشته، نظام تمدنی امام و امت را محقق میکند. کما اینکه تشییع باشکوه شهید هنیه در ایران، این مهم را به منصهی ظهور رسانید و نشان داد، شعاری خواندن مبارزه با آمریکا و نظام استکباری سخنی گزاف و غیر واقعی است!
از سویی دیگر اتحاد مسلمین و استیصال سیاستمداران غربی و سردمدارانشان نشان داد، استعمارگران با بهکارگیری روشهای هویتزدا مانند تولید تکنولوژیهای منفعل کننده و از طرفی هجوم همه جانبه بر مستضعفین عالم، نمیتوانند عقلانیت و تربیت فطرتمحور را بهحاشیه برده تا با ایجاد روح جمعی متکی بر تحمیق جمعی، خواستههای نامشروع خود را به کرسی بنشانند.
اکنون باید اذعان داشت که اگر امروز تعدادی از دیپلماتهای داخلی پی به شکست اندیشه سیاسی غربی نبرده و دائماً ندای سازشگری و تعامل با غرب را سر میدهند، بهمعنای آن است که در جنگ هویتها، بههیچوجه حاضر به طرفداری از جبهه فطرتمحور نخواهند شد تا در صدد تأمین غرایز هویتزدا برآیند. کما اینکه شعارشان در انتخاب هیأت وزیران دولت جدید نیز ادعای ما را ثابت میکند.