لایۀ اول؛ «انفعال ایران» در نبرد طوفانالاقصی خوراکی رسانهای بود که مدتها تلاش میکردند ذیل کلان پروژۀ «تحقیر و یأس و انسداد» به کام ذهن مردم ایران ریخته شود و طبق معمول عدهای که کمشان هم زیاد است، تکرارش میکردند!
لایۀ دوم؛ از این لایه اساسیتر اینکه بستر رسانهای جدید که در ظاهر فضای گفتگو و همفکری را فراهم میکند، در حقیقت نقش جدی در ایجاد جهان های موازی فکری و دو قطبیهای اجتماعی دارد. به گونه ای که به مرور آدمها در یک جغرافیای واحد، هیچ زبان مشترکی با هم ندارند. این نکته را اضافه کنیم به اینکه اساسا حاکمیت مجازی مدتهاست در دست همان کسانی است که نسلکشی غزه را مدیریت میکنند، و آنها دنبال فروپاشی ایران و کل جبهۀ مقاومت در بستر فکری و مجازیاند.
لایۀ سومۀ از همه اینها جدیتر «خشیت فرهنگی» بخشی از مردم مقابل ابهت غرب است. این که «او با یک دکمه چنان میکند» که ظریف میگفت، یک جمله معنادار فرهنگی است، اصلا بسیاری از آدمها در ایران و کل جبهۀ مقاومت که تحلیلهای غرب را می پذیرند و ذهنشان را به «مدیریت رسانهای» غرب میسپارند، حقیقتاً در عمق جانشان مقابل هیمنۀ غرب کُرنش میکنند. این یک واقعیت از فرهنگ باقیماندۀ پهلوی است.
آری، شما باید درگیر این جنگ رسانهای_ فرهنگی باشی تا بفهمی اگر چه عبور از فلاخن داوود و گنبد آهنین و پدافند اسرائیل و فرانسه و انگلیس و آمریکا و رسیدن به صحرای نقب و زدن پایگاه هوایی نواتیم، مهم بود اما مهمتر از همه آنها، عبور از این بستر چند لایۀ انفعال فرهنگی و رسانهای بود.
هماهنگی جریانات مختلف ایران حتی تا سلبریتیها و بسیاری از خودتحقیرها و غربزدهها و برجامی ها و اصلاحاتچی ها که شاید آخرین بار در ماجرای شهادت حاج قاسم اینطور با هم یکصدا شده بودند(حول مظلومیت جمهوری اسلامی)، حالا حول هیبت و اقتدار جمهوری اسلامی یکصدا شدند، این عبور موشکها از دوقطبی های غربساخته ساده نبود که اتفاق افتاد.
سطح دیگر، عبور از رسانه های غربی بود. آچمز شدن نخست وزیر انگلیس در مصاحبه و یبوست شورای امنیت در دادن حتی یک بیانیه و اقتدار ایران در موضع گیری که نه فقط از زبان سلامی و امیرعبداللهیان که حالا از زبان دشمنان ایران حتی شنیده میشد و شکستن تصویر انفعال ایران را هم جدی بگیرید که موشکها از آن هم عبور کردند.
و اما و هزار هزار اما، از همه مهمتر و اساسیتر ضربه موشکها به آن فرهنگ عمیق ریشهدار «خشیت مقابل هیبت پوشالی غرب» بود، موشکها به آنجا خوردند متزلزلش کردند، خیلی ها در عمق جانشان از خود میپرسند این همان اسراییل کذایی بود، آن همان آمریکای رؤیایی بود که اینطور همه با هم تحقیر شدند؟!
این پیروزی مهمتر بود، این را باید جشن گرفت. این که به قله نزدیکیم را ظاهربین ترین ایرانی ها هم تماشا کردند و در چشم خودتحقیرترین گفتمانها هم فرو شد، این یک واقعۀ تماشایی بود. من شخصاً بیشترین لذت را از این عبور تماشایی موشکها از سطوح چند لایۀ فرهنگ “غربزدگی” بُردم و سجدۀ شکر بر خاک ایران کردم!