حوزۀ انقلابی حوزه‌ای است که در عرصۀ اعتقاد و عمل انقلابی باشد

رحا مدیا؛ رسانۀ حوزۀ انقلابی

در گفتگو با رحا مدیا؛
آیت‌الله علی اکبر سیفی مازندرانی، استاد درس خارج حوزه علمیه: حوزۀ انقلابی حوزه‌ای است که در عرصۀ اعتقاد و عمل انقلابی باشد/ راه رسیدن به مقام مرجعیت شیعه، تقوا، زهد، ورع و فقاهت است/ اگر مشاهده کردید افرادی برای رسیدن به مرجعیت دست و پا می زنند و با زد و بندهای مالی و سیاسی می خواهند به مرجعیت برسند، بدانید که همین امر دال بر عدم صلاحیت همین افراد است/ مرجعیتِ شیعه منصبی نیست که به پول، مادیات و دم و دستگاه بند باشد.

مشروح گفت و گوی رحا مدیا با آیت‌الله علی اکبر سیفی مازندرانی

تعریف شما از حوزۀ انقلابی چیست؟

تعریف حوزۀ انقلابی
آیت‌الله سیفی مازندرانی: مسئلۀ حوزۀ انقلابی همان طور که از اسمش پیداست، یعنی حوزه‌ای که در دو عرصۀ «اعتقاد» و «عمل»، انقلابی باشد.
الف. حوزۀ انقلابی در عرصۀ اعتقادی: در عرصۀ علم و اعتقاد این است که تولیدات علمی حوزه باید در جهت ارزش‌های انقلابی باشد، مثلاً مسئلۀ ولایت مطلقۀ فقیه، که در رأس ارزش‌های انقلابی ماست و به تعبیر امام راحل (قدس) استمرار ولایت رسول خداست، باید برای این موضوع، درس‌های خارجی دایر شود تا مبانی ولایت فقیه در آنجا تنقیح گردد.
امام با آن فرصت و توان کمی که داشتند، در این زمینه کتاب‌هایی نوشتند، آن زمانی که امام (قدس) در مورد مسئلۀ ولایت فقیه می‌نوشتند هنوز مسئلۀ ولایت فقیه به یک‌دهم مباحث امروز حوزه نمی‌رسید، اما کاربرد و نمودی که الان در زمان جمهوری اسلامی مشاهده می‌کنیم، قبل از انقلاب چنین نمود و ظهوری وجود نداشت! با توجه به این معنا، امام راحل (قدس) مبنای فقهی خودشان را در کتاب البیع و کتاب فارسی حکومت اسلامی قرار داده‌اند که همان هم ادامۀ کار صاحب جواهر و ملا احمد نراقی در عوائد الایام و دیگرانی از قدما و متأخرین و متأخرین متأخرین است که این موضوع را باز کرده بودند و امام در واقع خاتم فقهای مشیِدینِ اصل ولایت فقیه بوده است!
الان فقهای ما، مخصوصاً فضلا و فقهای جوان، یک وظیفۀ دیگری دارند چون مسئلۀ ولایت فقیه یک بُعد اجرایی و حکومتی به خودش گرفته است! و نطاق و گسترۀ ولایت فقیه و شئونش مسائل بسیار مهمی هستند که باید از جهت علمی توضیح و به آن پاسخ استدلالی داده و درس فقه آن دائر شود. بنابراین باید نسبت به موضوعات مطرح‌شده در این باب ان‌قلت و قلت طلبگی به آن وارد شود، تا مبانی آن به دقت تنقیح گردد، در این میان به آیات و روایات استدلال و به کلمات فقها از شیخ مفید به بعد استناد شود. متأسفانه حوزۀ علمیۀ ما از این جهت عقب است و کاری که از آن توقع می‌رفت را انجام نداده است.
ما در این زمینه برای اولین بار دليل تحرير الوسيلة (ولاية الفقيه) را نوشتیم، بعد دیدیم که این اثر نیاز به ترمیم دارد، لذا در کتاب‌های مختلف اضواء الفقاهه، حلقات الفقه الفعال و کتاب قواعد سیاسی، آمدیم همین را باز به نحو دیگری و با شقوق بیش‌تری توضیح دادیم، که بالأخره شما اهل فحص و تحقیق هستید، می‌توانید ملاحظه کنید. من خواهشم این است که ببینید چه مسائلی را در ولایت فقیه مطرح کردیم!
مثلاً فرض کنید مسئلۀ سلطه‌ناپذیری در مقابل ائمۀ کفر و طواغیت استکبار جهانی فعلی؛ خب این مسئله‌ای از آن ارزش‌های مهم انقلابی است که فقهای ما تحت عنوان قاعدۀ «نفی سبیل» آن را مطرح کرده‌اند و همچنین ریشه در آیۀ شریفۀ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً دارد که باید انواع «ارتباطات»، «معاهدات» و «تعاملات» نظام اسلامی و دیگر کشورها بر اساس این اصل محکم انقلابی باشد تا آن‌ها نتوانند راهی برای سلطه علیه نظام اسلامی پیدا کنند چرا که آن‌ها پیر استعمارند و راه‌های نفوذ را می‌دانند. در برجام هم معلوم شد که این‌ها از بند بند برجام به نفع خودشان استفاده کردند و لایزال هم استفاده می‌کنند، طبیعی است آن‌ها به این راه‌های نفوذ تسلط دارند.
بنابراین در تعاملات با آن‌ها، در انواع قراردادها اعم از «اقتصادی»، «سیاسی» و «امنیتی» باید برای حفظ حیثیت و امنیت این نظام به این اصل مهم توجه کنیم که: لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً یعنی خدای متعال هرگز هیچ حکم و قانونی را تشریع نفرمود که آن حکم و قانون و عمل به آن، موجب شود تا ائمۀ کفر سلطه‌ای بر مسلمین پیدا کنند، این قاعده و اصلی اجماعی است و شیخ طوسی هم به این آیه استدلال نموده است و همچنین «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى‏ عَلَيْهِ» که حدیث نبوی مشهور است.
غرض این که ما باید ارزش‌های انقلابی را فحص کنیم، من معتقدم، امروز قرآن مجید بیش از هر اصل و منبع شرعی‌ای، ارزش‌های انقلابی را بیان می‌کند، آیات متعددی از قرآن در زمینه‌های مختلف و ارزش‌های متعدد انقلابی است؛ روایات هم که در این رابطه الی ماشاءالله وجود دارد. خب، حوزه در این رابطه چه کاری کرده است؟! آیا شما کتابی دیده‌اید که مثل کتاب جواهر به صورت فقهی و استدلالی از ارزش‌های انقلابی بحث کرده باشد و متن درسی قرار گرفته باشد؟! این وای به حال است! وای به حال شورای مدیریت است! وای به حال شورای عالی است! وای به حال کسانی است که گردانندۀ این حوزه هستند ولی نتوانستند در این چهل سال، چنین منابع علمی‌ای را در راستای ارزش‌های انقلابی ایجاد کنند! حوزه کجای کار است!؟ حوزه بسیار عقب است! در این چهل سال، جایزه‌هایی که می‌دهند، کنفرانس‌هایی که می‌گیرند، نمایشگاه و همایش‌های کتابی که می‌گیرند، برای چه چیزی جایزه می‌دهند؟! آیا این مسائل را شکافتند تا الان؟! آیا متن علمی متقنی که قابل تدریس در سطوح عالی باشد [عرضه کرده‌اند]! متأسفانه ما هم که نوشتیم و عرضه کردیم، استقبالی که می‌بایست می‌کردند، نکردند! استقبال فقط از جانب بدنۀ حوزه هست! از طرف فضلای انقلابی هست! ولی از جانب کسانی که بودجه و آلاف و علوف و طرح و برنامه دست آن‌هاست، نه! چرا؟ خودشان می‌دانند! ما وارد بده بستان‌های سیاسی و وارد یارکشی و حزب‌کشی و گروه‌کشی نمی‌شویم، هرگز! ما می‌خواهیم بگوییم انقلاب را دریابید. «شورای مدیریت حوزه»، «شورای عالی حوزه» موظف است بر حسب رسالتی که دارد، انقلاب را دریابد، یعنی در حوزه تحول علمی در جهت ارزش‌های انقلابی ایجاد کند، این وظیفه‌اش است! خب این‌ها را شما باید ببینید که چقدر انجام شده، مسئله بسیار مهم است. خب، این از جهت علمی! من یک صدم آنچه را که باید در این مقوله می‌گفتم به شما نگفتم چون فرصت نیست.
ب. حوزۀ انقلابی در عرصۀ عمل: مسئلۀ دیگر «انقلابی در عرصۀ عمل» است، یعنی مثل مواضعی که رهبری معظم (حفظ الله) می‌گیرند، مثلاً مواضع رهبری در قضیۀ برجام، در فتنۀ 88 و بعدش تا الان؛ خب وظیفۀ حوزه چیست؟ حوزه که می‌گوییم، در و دیوار و ساختمان‌های عریض و طویل حوزه نیست، بلکه علمای به حمل شایعی هستند که انقلابی باشند. من خدمت مرحوم آیت‌الله یزدی(ره) هم عرض کردم، خدا رحمتشان کند بسیار شخص با اراده، انقلابی و خالصی بود؛ اما خیال می‌کنم که تنها بود! به ایشان گفتم آقا! از جامعۀ مدرسین توقع این است که هر موضعی که رهبری می‌گیرد، به یک بیانیه اکتفا نکند، گذشت آن دوره‌ای که مردم به یک بیانیه اکتفا و عمل می‌کردند، باید استدلال شود، شما مبانی رهبری را استدلال فقهی کنید، خب ایشان هزاران کار دارند، محال است که برای هر موضعی که می‌گیرند بیایند آن را مبرهن کنند و استدلال‌هایش را بیان کنند. این‌ها بر عهدۀ شماست! بر عهدۀ جامعۀ مدرسین است که مواضع و مبانی رهبری را بشکافد، مبرهن کند، استدلال‌هایش و آیه و روایت‌هایش را به جامعۀ فرهنگی، دانشگاهیان و حوزویان عرضه کند! نه این که به یک خبرنامه اکتفا کند، این در شأن شما نیست! خبرنامه را هر کسی می تواند بدهد حتی اگر سواد نداشته باشد، دادنِ خبر که سواد نمی‌خواهد.
[متأسفانه] در مواضع حساس، حوزه کاری در مقام عمل نکرده است و چون شما عمل نکردید، هر مدعی‌ای با تکیه بر مقام ریاست جمهوری، هر حرف گزاف و بی‌اساسی را گفته و عده‌ای را گمراه کرده است. چرا؟ چون شما به وظیفه عمل نکردید. غرض این که از جهت عملی، حوزۀ علمیه باید در جاهای حساس، موضعی علمی و استدلالی داشته باشد؛ از حوزۀ علمیه «فقاهت» انتظار می‌رود. باید از بیانیه و مواضع علمی، فقاهت ببارد! یعنی استدلال قوی، فقه جواهری و آیات شریفه قرآن و روایات با تقریر موجز و گویا به کلمات بزرگان فقهای از قدما و متاخرین و غیره، که در مثل جواهر، تنقیح، مسالک، حدائق و سایر کتب فقهی دارید، آنجا باید نمود پیدا کند و لذا ما بر این اساس از همان ابتدا وارد مقولۀ تهیه و تألیف حلقات فقه فعال شدیم که تا الان بیش از ۲۱ جلد آن تألیف شده است، خیلی‌هایش هم چاپ شده است، تا بتوانیم ذهن نَقّاد فضلا را با این مبانی فقه معاصر آشنا کنیم.دوقطبی‏ های موجود در حوزه و احساس خطر نسبت به آینده

سخن از جامعۀ مدرسین به میان آوردید، جامعۀ مدرسین آن قدرت و توان را داشت که یک شاه و یک مرجع تقلید را خلع کند، اما جریانی در کار است که رمق و توان جامعۀ مدرسین را بگیرد؛ این جریان چیست و چه شاخصه‌هایی دارد؟! با توجه به آنچه که در رسانه‌ها می‌بینیم، احساس می‌کنیم، رسانه‌های معاند مدام می‌خواهند در یک دو قطبی بدمند و حوزه را دچار دو قطبی‌هایی کنند که دچار فرسایش شود و این وحدتی که در حوزه است، شکسته شود؛ مثل دو قطبی «جامعۀ مدرسین» و «نشست دوره‌ای اساتید»؛ دو قطبی «قم» و «نجف»؛ دو قطبی «امام (قدس) و آیت‌الله بروجردی (ره) و یا مثل دو قطبی «آیت‌الله سیستانی ؟حفظ؟» و «مقام معظم رهبری (حفظ الله)» این دو قطبی‌ها را آیا شما احساس کردید یا نه؟ و اگر به همین منوال پیش برود وضعیت حوزه چه خواهد شد؟
آیت‌الله سیفی مازندرانی: بله، جامعۀ مدرسین جایگاه بسیار بلندی دارد، همان طور که امام (قدس) و مقام معظم رهبری (حفظ الله) به آن عنایت دارند. حفظ این جایگاه به مراتب بالاتر از حفظ اشخاص است! بدون شک ما موظفیم که این جایگاه را حفظ کنیم نه اشخاص را! متأسفانه جامعۀ مدرسین تا الان اشخاصی بودند که دخالت‌های بی‌مورد و بیجا در مورد نفی و اثبات زید و عمر و بکر، در مسائل سیاسی می‌کردند و این نتیجه‌ای جز تضعیف این جایگاه نداشت و همچنین دخالت‌نکردن در مواضع حساسی که باید دخالت می‌کردند و نکردند.
حقیقت مطلب این است که باید در جامعۀ مدرسین کسانی باشند که از جهت وزانت علمی، به حمل شایع نه عناوین پرطمطراق، که دورۀ این عناوین گذشته است، بتوانند حقایق انقلابی و ارزش‌های انقلابی را درک کنند و هم حرفی برای گفتن داشته باشند و بتوانند شأن این نهاد مبارک را که به نظر می‌رسد قوی‌ترین و پربرکت‌ترین نهاد حوزوی است، حفظ کنند؛ به آن راهی که من در بیان اول ترسیم کرده‌ام، اضافه کنید در آن عدم نفی و اثبات زید و بکر را که این گونه دخالت‌ها در شأن جامعۀ مدرسین نیست! فلذا این مسائل گروه‌بازی‌ها و گروه‌بندی‌های داخل حوزه هم یکی از موجبات تضعیف جامعۀ مدرسین است! جامعۀ مدرسین باید شأنش اجل از این‌ها باشد، فراتر از گروه و جناح حرکت کند درست بر موازین انقلاب، با همان بیانی که در ابتدا عرض کردم و تذکری که خدمت مرحوم آقای یزدی (ره) داده بودم. باید بر اساس معیارهای انقلابی با‌ همان تعریفی که عرض کردم حرکت کنند و بدنۀ جامعۀ مدرسین را هم، نباید بیوت تعیین کنند! بدنۀ جامعۀ مدرسین را باید مدرسین حوزه تعیین کنند، البته باید آن‌هایی که تعیین می‌کنند، در جهت انقلاب باشند. شخصی که مخالف انقلاب باشد، به شرط لا از انقلاب یا بی‌تفاوت نسبت به انقلاب است، به درد جامعۀ مدرسین نمی‌خورد! کسانی به درد جامعۀ مدرسین می‌خورند که فکر و منش و روش انقلابی دارند و فقیه هستند. خب رأی‌گیری از آن‌ها هم سخت نیست. نمی‌گویم هر طلبه‌ای حق رأی داشته باشد، نه! آقایان طلبه هم سر جای خودشان محفوظ، می‌توانند نماینده انتخاب کنند، یک مدرّسی را انتخاب کنند. بعد این مدرّسین و نماینده‌ها که منتخب بدنۀ حوزه هستند، این‌ها بیایند و به جامعۀ مدرسین رأی بدهند و آن‌ها را تعیین کنند. و الا اگر قرار باشد با سفارش فلان آقا و فلان آقا انتخاب شوند، این جامعۀ مدرسین تا ابد به هیچ جا نخواهد رسید!

نسبت مرجعیت امروزی با سنت ‏های پیشین

جناب استاد همان طور که ما در تاریخ علمای شیعه خواندیم برخی از علما از مقولۀ مرجعیت، فراری بودند و زیر بار این مسئولیت نمی‌رفتند، اما امروز در جامعۀ حوزوی خودمان می‌بینیم که برخی آقایان انگار برای این که به آن جایگاه برسند خیلی دست و پا می‌زنند برخی از آن‌ها از نشست دوره‌ای حمایت می‌کنند و می‌خواهند از این فضا به نفع خودشان تأیید بگیرند تا بعد از مراجع فعلی به جایگاهی برسند! چرا باید این گونه باشد؟! آیا سازوکاری برای این کار نباید باشد؟!
آیت‌الله سیفی مازندرانی: متأسفانه از ضایعات و مصیبت‌های حوزۀ علمیۀ ما در دوران معاصر همین است که این امراض روحی مشاهده می‌شود. «مرجعیت شیعه» منصبی نیست که به پول و مادیات بند باشد! مرجعیت شیعه منصبی نیست که به دم و دستگاه بند باشد! این گونه نیست که هر کسی پول بیش‌تر و دم و دستگاه قوی‌تری داشته باشد بالأخره بتواند بُرِش بیش‌تری داشته باشد؛ این‌ها فرسنگ‌ها از مرجعیت شیعه به دور است. مرجعیت شیعه، «تقوا»، «زهد»، «ورع» و «فقاهت» می‌خواهد؛ فقیهی می‌خواهد که قوی باشد و فقه و فقاهت هم یا با تألیفات شناخته می‌شود یا با شاگردان بسیار قوی شناخته می‌شود؛ از قدیم الایام همین طور بوده است و امروز هم که شناختن این‌ها راحت‌تر است.
بنابراین اگر چنان‌چه مشاهده شود کسی برای رسیدن به مرجعیت دست و پا می‌زند و با زد و بندهای مالی و سیاسی می‌خواهد برای خودش دفتر و دستکی درست کند، این‌ها نه تنها دلیل بر مرجعیت شیعه برای این افراد نیست بلکه دلیلی بر عدم صلاحیت این‌ها برای مرجعیت است. در واقع این [رفتارها] نشانی است بر عدم صلاحیت چنین کسانی برای مرجعیت شیعه. ولی آن کسی که به دنبال انجام وظیفه است، وظیفه چیست؟! وظیفه ایجاد بصیرت در دین و سیاست است. وظیفه همان رسالتی است که نبی مکرم اسلام (ص) داشتند که عبارت بود از: تعلیم، تزکیه و تربیت. حوزه‌های علمیه نیز باید به دنبال تداوم این وظیفه باشند، باید به دنبال حفظ میراث فقهای سلف باشند، باید با تألیف نوشته‌های وزین به همان سبک و همان وِزان فقه جواهری [به دنبال حفظ میراث گذشتگان باشند]؛ و در منش و روش هم، روش ائمۀ معصومین (ع) و فقهای بزرگوار و زاهد ما را که از قدیم بودند به عنوان راهنما و اسوۀ خود برگزینند. این راه، راه مرجعیت است؛ نه این که خدای ناکرده کم‌ترین اقدامی برای جذب دیگران به مرجعیت خود بکند.

دلیل محافظه‏ کاری شخصیت‏ های مطرح حوزوی

یکی از شاخصه‌های یک فرد یا حوزۀ انقلابی، موضع‌گیری‌های صریح است، مثل حضرت امام (قدس) و مقام معظم رهبری (حفظ الله) متأسفانه ما در حوزۀ علمیۀ قم می‌بینیم که بعضی از علما این صراحت را ندارند، در فتنۀ 88 حتی امام جمعه‌های قم پشت رهبری را خالی کردند! دلیل این محافظ‌کاری چیست؟! آیا دلیلش روحیۀ فقه فردی حاکم بر حوزه است؟ آیا دلیلش نفوذ در بیوت مراجع است؟ آیا دلیلش عدم شجاعت است؟ آیا ترس است؟ آیا بحث‌های مالی مطرح است؟ چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟!
آیت‌الله سیفی مازندرانی: این که دلیلش رویکرد فقهی باشد این حرف، حرف غلطی است. به هیچ وجه قابل تصدیق نیست، چون بالأخره در رویکرد فقهی، یا این آقا معتقد به ولایت فقیه هست یا نیست، اگر به ولایت فقیه معتقد است پس اقتضا می‌کند که پشتیبان ولایت فقیه باشد چون همان ادله‌ای که دلالت بر ولایت فقیه دارد همان ادله دلالت دارد بر حرمت تضعیف ولی فقیه و وجوب پشتیبانی از ولی فقیه، مثل آیۀ شریفه أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم که با ادلۀ ولایت مطلقۀ فقیه، «اولی الأمر» را از ائمۀ معصومین (ع) به فقهای جامع توسعه داده است؛ چرا که ادلۀ ولایت، نوعی حکومت دارد بر آیۀ اولی‌الامر، چون حکم «أطیعوا»، موضوع را از «اولی‌الأمر» به «فقهای جامع» توسعه می‌دهد.
خب یک فقیه جامع شرایط رهبری و مرجعیت و فتوا، وقتی با انتخاب مردم، با انتخاب نخبگان و خبرگان، ولایت را به دست گرفت باید بقیه از او اطاعت و پشتیبانی کنند، همان طور که شیخ طوسی، شیخ مفید و صاحب جواهر و بسیاری از فقها وقتی بحث ولایت فقیه را مطرح می‌کردند هر کدام از این‌ها ، می‌گفت: باید هر شیعه این‌ها را یاری کند؛ چون این‌ها هدفشان چیزی جز اقامۀ احکام الهی نیست و این وظیفه همۀ ماست، این پشتیبانی و حمایت از این‌ها لازم است؛ حتی اگر قائل به ولایت فقیه هم نباشد، چرا که باز باید از باب حسبه از ولی فقیه حمایت و پشتیبانی کند.
به قول امام راحل (قدس) أظهر مصادیق حسبه که «ما لایرضی الشارع بترکه علی کل حال» خودِ حکومت اسلامی با زعامت ولی فقیه است، که اگر این نباشد چه کسی می‌خواهد عهده‌دار حکومت اسلامی باشد؟! آیا یک جاهل به احکام دین می‌خواهد زعامت کند یا یک شخص غیرعادل از سیاستمداران چپ‌گرا و چپاول‌گر و خودخواه و خودکامه می‌خواهد زعامت کند؟! بالأخره اگر عدول مؤمنین هم باشد باز جاهل است نسبت به یک فقیه جامع عادل؛ این از اعلی فرد مصادیق حسبه است که شارع «ما لایرضی الشارع بترکه علی کل حال». فرض، این است که امروزه امکان دارد با رأی‌دادن از طریق انتخابات، یک فقیه جامعِ شرایط فتوا و رهبری انتخاب شود برای این «اسلام» که مُوَلّی‌علیهِ ولی فقیه است. یعنی همان طور که ادلۀ «أب و جد» دلالت دارد بر ولایت «أب و جد» بر اطفال و صغار، همچنین ادلۀ ولایت فقیه دلالت دارد بر ولایتِ «فقیه» بر اسلام و مسلمین، برای حفظ مصالح اسلام و مسلمین. اساساً هر دلیلِ «ولایتی» که در شرع باشد، در هر حوزه‌ای، چه «أب و جدّ» باشد چه «اسلام» یا هر جای دیگری مثل «قَیِّمْ»، «قُصَّرْ» و «غُیَّبْ»، برای حفظ مصالح مُوَلّی علیه است. اصلاً ظهور عرفی و ادلۀ لفظی «ولایت» برای حفظ مصالح مُوَلّی‌علیه است و عقلای عالم برای کسی ولایت قرار نمی‌دهند مگر برای حفظ مصالح مُوَلّی‌علیه! بنابراین یکی از مصادیق بارزِ «حسبه» می‌شود خود نفس «حکومت اسلامی»، چون حکومت اسلامی متضمّن و ضامن مصالح اسلام و مسلمین است. خب چه مصلحتی نزد خداوند متعال بالاتر است از مصالح اسلام و مسلمین! آیا مصلحت یک یتیم یا صغیر یا طفل بالاتر است از مصلحت اسلام و مسلمین؟! قطعاً این طور نیست! پس از اعلی مصادیق حسبه، خود مصالح اسلام و مسلمین است. خود کیان حکومت اسلام هست، با زعامت یک فقیه جامع، پس اگر معتقد به «ولایت فقیه» هم نباشید باز هم باید پشتیبان ولی فقیه باشید. بنابراین سازِ جدا زدن، مبنای علمی ندارد. مگر این که اهداف و اغراض دنیوی داشته باشد؛ بده بستان‌های سیاسی داشته باشد تا بتواند جایگاه و دم و دستگاه مرجعیت خودش را حفظ کند.

پاسخگویی حوزه به مسائل نظام اسلامی

حوزه چه قدر پاسخگوی مسائل انقلاب اسلامی و نظام اسلامی بوده است؟! در حالی که در این 40 سال، عمدۀ مسئولان حوزه، افرادی انقلابی بودند حالا یا در خبرگان یا در شورای نگهبان و … اما با این وجود گویا حوزه، پاسخگوی مسائل و نیازهای نظام اسلامی نیست!
آیت‌الله سیفی مازندرانی: انصاف این است که هر کسی در مسائل اجرایی ورود کند بالأخره وظیفه دارد برای حفظ نظام کاری انجام دهد و لیکن در ضمن هم مبتلا به یک ملاحظاتی می‌شود! در عین حالی که این وظیفه و این رسالت، واقعاً یک تکلیف بزرگی است که اگر کسی توان داشت باید این نظام را تقویت کند و لذا همۀ ما مکلفیم در خدمت این نظام باشیم. اما متأسفانه حقیقتی است که وقتی انسان وارد این مسئولیت‌ها می‌شود، مبتلا به ملاحظاتی می‌شود که ما اسمش را بده‌بستان‌های سیاسی می‌گذاریم. این یک عارضۀ مصیبت‌باری است که هر کسی مسئولیتی می‌پذیرد گرفتار آن می‌شود، مخصوصاً در حوزه که چنین مسائلی هست و من به شما عرض کنم که نباید وارد این مسائل شد. باید آنچه که مصلحت حوزۀ انقلابی است در نظر گرفت، مستقلاً به همان کیفیتی که عرض کردم: باید یک تحول و انقلابی در خود مدیریت حوزه به وجود آید؛ تا چنین انقلاب و تحولی به وجود نیاید، این حوزه اصلاح‌شدنی نیست! البته انقلاب به همان کیفیتی که عرض کردم؛ کیفیت انتخاب اعضای جامعۀ مدرسین، چینش درست مسئولین، عدم ملاحظه‌کاری‌ها، عدم مسامحه و عدم بده‌بستان‌های سیاسی.
این حقیقت مطلب است، ببینید در دولت قبلی چه قدر شعار می‌دادند بر وفق رهبری، اما در مقام عمل چی؟ امروز در این دولت(دولت سیزدهم) کم‌کم دارد معلوم می‌شود که چه مفاسدی به بار آوردند! با آن سیاست‌های غلط چه قدر از منابع تولیدی ما را تعطیل کردند! چه دشت‌های سرسبز و حاصل‌خیزی را از کار انداختند که واقعاً آدم وقتی صدا و سیما را می‌بیند که یکی پس از دیگری کشف می‌شود، متحیر می‌شود. مثل همان قضیۀ دشت مغان و کارخانه‌های بزرگ تولیدی که انسان سرش سوت می‌کشد از این که چه طور مردم آن قدر دین و اعتقادشان را به انقلاب حفظ کردند! این خودش معجزه است! همین که همین مقدار را حفظ کردند و به ارزش‌های نظام بدبین نشدند، خود این معجزه است! با این همه خرابکاری‌هایی که دولت قبلی داشتند!
من می‌خواهم عرض کنم در مقام عمل باید این بزرگواران وارد شوند و گرنه شعاردادن راحت است، شما بیایید ببینید آنچه در مقام عمل هست و باید انجام شود چه هست؟ ماهیت تألیفات این مؤسسات چیست؟ خب مؤسسات یا باید اشخاص تربیت کنند یا این که تألیفات خوبی ارائه دهند! [این‌ها چه کرده‌اند؟] محصولات این‌ها چیست؟ فحص میدانی کنید، ببینید این‌ها در چه زمینه‌هایی تولید علم کردند؟ آیا تولیدات این‌ها در جهت احیای ارزش‌های انقلاب اسلامی است؟ آیا کتاب‌های فقهی _ استدلالی‌ای در زمینۀ ارزش‌های انقلاب اسلامی نوشته‌اند که باعث شکوفایی علمی در ارزش‌های انقلابی شود؟! این‌ها را باید شما بشکافید و ببینید. معیار، عمل است و الا دو صد گفتهْ چون نیم کردار نیست! شما نگاه کنید الان در باب اقتصاد مقاومتی که رهبری مطرح کردند، همان اولین باری که مطرح کردند، ما به این فکر افتادیم تا در حد توان بتوانیم یک کتاب علمی فقهی استدلالی در زمینۀ اقتصاد مقاومتی بنویسیم، الان سال‌هاست که تألیف شده به نام «الاقتصادُ المُقاوم» با تمام جامعیت و شئونش مثل بقیه کتاب‌های علمی! و بزرگواران دلسوزی که آمدند و آن را ترجمه کردند. الان بهترین کتاب در اقتصاد مقاومتی است و ده‌ها نظیر دیگر، این یک نمونه است. می‌خواهم بگویم: «باید عمل را دید».

رفتارهای مشکوک برخی از حوزویان در صدسالگی حوزه

استاد یک خبری را خدمت شما بگویم و نظر شما را بدانم، همان طور که شما می‌دانید امسال ۱۰۰ سالگی حوزه است، در صدمین سال تأسیس حوزه در سال 1300، قرار شده حوزۀ علمیه همایشی بگیرد، و لکن یک عده آمدند و پیش‌دستی کردند، دیروز جلسه گرفتند، نمی‌دانم اطلاع دارید یا نه، که آقای اکبر ثبوت، آقای رسول جعفریان و سید مصطفی محقق داماد، حرفشان این است که حوزه را مقابل تحولات اجتماعی جامعه و تحولات غرب قرار دهند و این گونه بگویند: ما از غرب عقب هستیم پس باید بپذیریم هر آنچه را که از دنیای غرب مدرن می‌آید!
آیت‌الله سیفی مازندرانی: این افکار، افکار پوسیدۀ بسیار بسیار سخیف و بدون هیچ پشتوانۀ علمی و فقهی است! و حوزۀ علمیۀ قم اصلِ موتور محرکۀ این انقلاب بوده و هست! آن کسی که این انقلاب را ایجاد کرد، تربیت شدۀ این حوزه بود، امام راحل عظیم الشان (قدس) در این حوزه تربیت شد. شاگردان امام راحل (قدس) در این حوزه تربیت شدند؛ این حرف که ما از غرب عقبیم، حرف این اصلاح‌طلبان و فتنه‌گران و افراد غربزده و خودباختۀ روشنفکرمآب، از این لباس هستند؛ ما اتفاقاً افتخار می‌کنیم که بزرگترین اصل مترقی دنیا را داریم و آن اصل «ولایت فقیه» است! همان طور که امام راحل (قدس) فرمودند. ما بهترین و راسخ‌ترین و فقیه‌ترین و مدبرترین فقیه شیعی، جناب آیت‌الله خامنه‌ای را داریم که مخالف و موافق، همه بر درایت، کاردانی، حکمت، تدبیر و مدیریت ایشان در طوفان‌ها و حوادث این انقلاب تا امروز اتفاق نظر دارند. این که چگونه مسائل را خوب پیش بردند، خب ایشان هم به اقتضای حکمت نعم الموجودین را برای مسئولیت‌ها می‌گمارد، و الا اگر بهتر از این‌ها را برای مدیریت کشور داشت یا می‌شناخت به کار می‌گرفت. می‌خواهم بگویم همه موافق‌اند که بهترین وضع موجود را ایشان پیش می‌برد!
اما این که ما از غرب عقبیم بله در صنعت و تکنولوژی روز، ممکن است یک مقداری عقب باشیم، ولی از جهت فرهنگ، منطق، برهان، استدلال و مبانی علمی، عقب که نیستیم هیچ، بلکه غرب هزاران فرسنگ با ما فاصله دارد! آن‌ها اصلاً اهل منطق نیستند و استدلالی در کارشان نیست! آن‌ها فقط به دنبال زور و تزویر هستند و الا مبانی علمی ندارند؛ حقیقت این است که امام صادق (ع) به حَکَم بن عُتَیْبه فرمودند که: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَان عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ» حوزه دارد نشر علوم اهل بیت (ع) می‌کند و علوم اهل بیت (ع) در عین این که قوانین زندگی بشر را ترسیم کرده است، به دنبال آن است که انسان را به احسن وجه، به آن قلّۀ کمال و سعادت ابدی برساند. یعنی بین این دو جمع کرده است. اگر نقائصی در دولت‌ها می‌بینیم این از ضعف خودشان است و الا «اسلام» به ذات خود عیبی ندارد بلکه از جهت روش و علم و فراورده‌های علمی _ تحقیقی، حرف اول را در دنیا می‌زند.
هیچ مکتبی در دنیا وجود ندارد که به اندازۀ مکتب تشیع و حوزه‌های شیعه، بتواند حرف‌های مستدل، مبرهن و عقلی داشته باشد. هم آثار نبی مکرم (ص) و اهل بیت (ع) و هم ادلۀ عقلیه را به بهترین وجه بیان می‌کنند. آن‌هایی که حرف رسول خدا (ص) و ائمه (ع)را نفهمیدند، این مطالب را تراوش می‌کنند، این چیزی نیست جز آثار نافهمی این قماش و این گروه، وگرنه کسی که حقیقت حرف ائمۀ معصومین (ع) و حقیقت درون حرف‌های علمی حوزۀ علمیه را بفهمد، چنین چیزی از او صادر نخواهد شد.

خطر رشد مؤسسات و مراکز غیرانقلابی

حضرتعالی از باب دغدغه‌ای که در بحث اجتهاد داشتید، «معهد الاجتهاد الفعال» را تأسیس کردید تا مجتهدین جوان انقلابی را تربیت کنید، اما جریان دیگری هم در قم هست که می‌خواهد جریان اخباری‌گری را دوباره زنده کند. اخیراً هم یکی دو تا مؤسسه تأسیس کردند که برای چهره‌های مهم انجمن‌حجتیه و چهره‌های مهم اخباری‌گری همایش برگزار می‌کنند تا این‌ها را دوباره زنده کنند، شما خطر این جریان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
آیت‌الله سیفی مازندرانی: در هر زمانی از تاریخ شیعه جریان‌های انحرافی وجود داشته است، یکی از آن جریان‌های انحرافی، مسئلۀ اخباری‌گری است! اخباری‌گری یعنی عدم تکیه بر قواعد اصولی. حال آن که سیرۀ قطعی نبی مکرم اسلام (ص) و ائمۀ معصومین (ع) در تبلیغ و تبیین دین خدا، همه مبتنی بود بر قواعد لفظیۀ اصولیۀ محاوریۀ عقلایی. یعنی آن اصول و قواعدی که همۀ عقلای عالم قبل از اسلام، تا امروز بر اساس آن قواعد، سخن می‌گفتند. نبی‌مکرم (ص) بر اساس همان قواعد با مردم زمان خودش سخن می‌گفت و وحی را تبیین می‌کرد و احکام شرعیه را بیان می‌نمود و الا اگر این گونه نبود، اِغرای به جهل می‌شد؛ او بیان دیگری می‌داشت و مردم طور دیگری می‌فهمیدند. این محاذیر عقلی و قطعی شرعی دارد و هیچ سیره‌ای در اسلام بالاتر و قوی‌تر از این سیره نیست! کدام سیره؟! سیرۀ نبی مکرم (ص) و ائمۀ طاهرین (ع) در تبلیغ دین و بیان احکام و بیان وحی که بر قواعد محاوره‌ای لفظیۀ و عقلای عالم مبتنی بود. قواعدی که همۀ عقلا بر اساس آن قواعد با هم تفهیم و تفهُّم می‌کردند و حضرات هم بر اساس این قواعد با مردم تفهیم و تفهُّم می‌کردند.
بنابراین، اخبار نبوی (ص) و اخبار اهل بیت (ع) همۀ این‌ها بر اساس این قواعد اصولی محاوره‌ای، باید تبیین و تفسیر شود، چیزی که اخباری‌گری نقطۀ مقابل آن است. فلذا این راه، انحرافی است و منحرف از مسیر ائمه (ع) اما این که آیا این بزرگوارانی که نامشان را بردید از این‌ها هستند یا نه، بنده نمی‌توانم فحص میدانیِ موضوعی داشته باشم، لکن راه این است که عرض کردم، هر نغمه‌ای امروز تحت هر عنوانی راه افراط و تفریط را پیش بگیرد و این اخبار را منهای قواعد اصولی تفسیر کند، این راه، راه انحراف است.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: