حضور شهید رئیسی و همراهانشان در ساختمان پاستور، شروع یک تحول بزرگ بود. تحولی که در سالیان گذشته توسط منتخبان مردم، نوید دادهمیشد ولی در حد حرف و شعار باقی میماند.
ایشان در اوج ناامیدی مدنی و ناکارآمدی مسئولین گذشته پا به عرصه انتخابات گذاشت. انتخابات رخ داد و نام ایشان از صندوق بیرون آمد. چه بسیار کسانی که حسب وظیفه و حس میهن دوستی رأی دادند ولی ناامید بودند از دیدن روزنی و راهی برای برون رفت از انواع بحران. چه بسیار کسانی که امید داشتند به بهتر شدن وضع موجود اما ته دلشان شکی قابل تحسین بود.
کمتر از سه سال نشستن بر روی صندلی ریاست جمهور، تمام معادلات را برهم زد، معادلات دوستان و دشمنان را.
مشکل همین نشستن بود بر روی صندلی.
شهید رئیسی بنا نداشت بر این صندلی تکیه دهد. عرصه خدمت را جایی دیگر میدید؛ در دل کویر، در سیل سیستان، در جنگلهای آذربایجان. بنا داشت خیلی مشکلات حل شود. قرار گذاشتهبود نامی نیاید و فقط صلاح کشور اولویت قرار بگیرد.
شروع کرد به تمام کردن نیمهکارهها، شروع کرد به باز کردن بستهها، شروع کرد اصلاح کردن خرابشدهها…
قرار نداشت بیل بردارد و افتتاح بکند، قرار گذاشته بود بیلهای افتتاح قبلی را به سرانجام برساند.
او با یکی قرار گذاشتهبود که عزیز بود و بزرگ. قرار گذاشته بود کشور امام رضا(علیهالسلام) را آن گونه که شایسته است بیاراید.
این آرایش و پیرایش را در همه جنبهها به کار گرفت، در دیپلماسی، در صنعت، در فرهنگ، در نظامی و در هرجنبهای که ایران به آن نیاز داشت.
کمتر سه سال خدمت کرد و بیشتر از مدیران دیگر دوید. آنقدر دوید تا به معبود رسید.
شهادت ایشان صحنهی بینظیری را رقم زد، صحنهای که دنیا را، دوست و دشمن را وادار به اعتراف کرد؛ اعتراف همبستگی و انسجام دلی مردم ایران با خادم جمهور.
باز حضور مردم با هر طیفی، با هر منشی کنار هم خبر همدلی ملت و دولت را به کل دنیا مخابره کرد.
نه اینکه مردم قاعده بازی را بلد نباشند، نه اینکه تحریف اذیت نکرده، نه اینکه اقتصاد فشار نیاورده. نه! مردم ایران ترکیبی از وفاداری و علماند. اتفاقا اهل معاملهاند. سره از ناسره میشناسند. آنان با حضور در تشییع شهدای خدمت انگاره جدایی دولت و ملت را به سخره گرفتند.
دولت خادم را از مدعی میشناسند. تحریم را لمس کردهاند ولی عزت را تحتالشعاع هیچ سختی، نفروختند.
این مردم رئیس جمهور محبوب خویش را از دست دادند ولی آینده هست و انتخابی مهم. انتخاب در حساسترین برهه، در پیچ مهم تاریخی، در ورق خوردن اوراق تاریخ و بیداری همه ملتها. مردم با همان همدلی قرار است، دوباره شهید زندهای برای ریاست جمهوری انتخاب کنند.
این صندلی دیگر جای هرکسی نیست. جای رفاه و آسایش نیست. این صندلی خون دادهاست. خون عزیزترین فرزندان این کشور را.
مشارکت حداکثری مردم ایران، تکلیف این صندلی را مشخص میکند و چشمهای نگران تمام مظلومان عالم را به امید روشن.