گفت‌وگو؛

چرایی انحراف در برخی جریان‌های فکری انقلاب

به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین مشکل جبهه انقلاب آن‌ است که یک بنیاد فکری و یک دستگاه نظری واحدی را در خودش ندارد. مثلاً یک کسی مبلغ خوبی است، دیگری نویسنده خوبی است؛ اساساً هر کسی در این جبهه مهارت و تکنیکی را بلد است و با آن خدمت می‌کند اما مبنا و بنیان ندارد.

به گزارش رحا مدیا، در سال‌های اخیر به سبب معضلات فرهنگی و سیاسی حاصل از اندیشه شبه‌مدرن، تعدادی از کنشگران جبهه انقلاب تصمیم گرفتند تا با تبیین مسائل بنیادین اندیشه انقلاب اسلامی، خلأ آن‌را در زیست فرهنگی مردم کشور جبران کنند اما به‌مرور مشاهده شد که این جبهه با تصمیمات و کنش‌های التقاطی و بعضاً مقلدانه از نظریه‌های غربی هم‌سو شده است و بدین سبب یک اعوجاج فکری و چنددستگی در جریان‌های فکری انقلابی پدیدار گشت.

رسانه رحا مدیا بر آن شد تا با جناب حجت‌‌الاسلام و المسلمین سید مهدی موسوی، نویسنده و پژوهشگر علوم‌اجتماعی، در زمینه «چرایی انحراف در برخی از جریان‌های فکری انقلاب» مصاحبه‌ای ‌تدارک ببیند که ماحصل آن تقدیم نگاه شما فرهیختگان گرامی می‌شود.

* چرا برخی از کنشگران انقلابی، روشنفکر مآبانه رفتار می‌کنند؟

ابتدا این سؤال را باید مطرح کرد که چرا برخی از رسانه‌هایی که در زمینه علوم انسانی فعالیت می‌کنند و از قضا انقلابی نیز بودند به‌گونه‌ای تغییر کردند که نه‌تنها از ادبیات و فرآورده‌های اندیشه انقلابی قبل استفاده نمی‌کنند؛ بلکه با یک ادبیات جدیدی که ادبیات جبهه انقلاب نیست کار خود را از سر می‌گیرند. البته شاید ظاهر کارشان مبتنی بر ادبیات جبهه انقلاب باشد ولی باطن کارشان چنین دلالتی ندارد!

بنا نیست که دائماً تجربه کنیم، چراکه اگر به‌دنبال حل این معضل هستیم، باید آن را تحلیل کنیم. باید این تجارب را به نظریه و دانش تبدیل کرد. به‌عنوان مثال ما از اوایل 1380 کارهایی را شروع کردیم و بنده هیچ تابستانی خانه نبودم. با همه گروه‌های فرهنگی نیز نشست داشتیم. اتفاقاً آنها نیز چنین گلایه‌ای داشتند که وقتی یک فرد جدیدی مسئول می‌شود، تمامی آنچه را که با زحمت به‌دست آمده‌بود، به‌کلی عوض می‌کرد.

چرا این اتفاق می‌افتد؟ به نظر می‌رسد بزرگ‌ترین مشکل جبهه انقلاب در این زمینه، آن است که یک بنیاد فکری و یک دستگاه نظری واحدی را در خودش ندارد. مثلاً یک کسی مبلغ خوبی است، دیگری نویسنده خوبی است؛ اساساً هر کسی در این جبهه مهارت و تکنیکی را بلد است و با آن خدمت می‌کند اما مبنا و بنیان ندارد. یعنی یک مبنای ارتکازی از سخنرانی‌های عمومی حضرت آقا در رسانه‌ها برای ما شکل گرفته است که فکر می‌کنیم همان دستگاه فکری است ولی این تلقی ما دچار شدت و ضعف است.

*  راه حل برون رفت از این معضل چیست؟

ما باید روی بنیان‌های فکری، یعنی بنیان‌های کلامی، فقهی و فلسفی و نظریه اجتماعی رهبران انقلاب اسلامی کار کنیم. یعنی امام در رأس و رهبر انقلاب و شهید مطهری و علامه و غیره را کنار آن بیاوریم و یک بنیان فکری برای آن ایجاد کنیم. باید توجه کنیم که در این‌صورت نباید زیر چتر افرادی رفت که هر چند ادعای انقلابی‌گری دارند ولی از این اندیشه بهره‌ای نبرده‌اند؛ بلکه باید آنها به‌زیر چتر این اندیشه بیایند.

اینکه دائم دیدگاه خود را بر دیدگاه دیگران تطبیق می‌دهیم غلط است. دیگران باید خودشان را با این اندیشه ناب انقلابی تطبیق بدهند. به یکی از دوستانی که درباره اندیشه ملاصدرا با یکی از دانشجویان دکتری مطالعات فرهنگی، جلسه گفت‌و‌گو داشتند، عرض کردم که شما باید ملاصدرا را آن‌گونه که هست تعریف کنید، نه آن‌گونه که آن‌ها می‌پسندند.

یکی از اساسی‌ترین مشکلات جبهه انقلاب این است که همگی داریم مدیریت می‌شویم. جریان اقتصادی ما را دیگران مدیریت می‌کنند، جریان فلسفی ما را نیز همین‌طور و جریان انقلابی را افرادی مدیریت می‌کنند که درک اجتماعی ندارند.

* این مدیریت به چه معناست؟

اینکه می‌گوییم مدیریت می‌کنند یعنی آنها در مسأله‌سازی، فضای فکری و پاسخ‌دادن، ما را مدیریت می‌کنند به‌نحوی که فضا و مسأله را به‌شکلی طراحی می‌کنند تا جوابی که دوست دارند، از زبان انقلابی‌ها بشنوند. این درحالی است که ما فکر می‌کنیم خودمان داریم اندیشه‌ورزی می‌کنیم و بر طبق آن فعالیت انجام می‌دهیم. در کتاب «دنیای قشنگ نو» اثر «هاکسلی» گفته شده که تمدن مدرن کاری می‌کند که فکر می‌کنی خودت حرف می‌زنی درحالیکه حرف دیگری را تکرار می‌کنی. ما خیلی‌وقت‌ها حرف آنها را می‌زنیم ولی ظاهرش این است که حرف انقلاب است!

* آیا این نگاه شما موجب بسته شدن فضای فکری میان نخبگان نمی‌شود؟

این تلقی که از حرف من برداشت می‌شود مبنی بر بسته بودن فضا، درست نیست. من معتقدم که فضای کشور آن‌قدر باید باز باشد که عبدالکریم سروش هم بتواند حرف خودش را بزند، اما نباید اجازه داد که آن فضا، اندیشه انقلاب اسلامی را به‌دست بگیرد و ما را مدیریت کند.

مشکل این است که هرکس حرف خوب زد باید رهبر جریان فکری انقلاب بشود. خیر بلکه باید ادامه فقه و اصول و فلسفه وکلام اسلامی را رهبر جریان انقلاب بدانیم. الان این افراد کجا هستند؟ کنشگران انقلابی ما فقه و اصولی که انقلاب را عینیت بخشیده‌است، نخوانده‌اند. ما باید عقلانیت اسلامی را با قرائت امامین انقلاب تبیین کنیم. ما در این مسائل حرف برای گفتن داریم. اگر ما این منطق و عقلانیت انقلابی را باور کنیم، دیگر به استخدام جریان‌های شبه انقلابی در نمی‌آییم.

* چه می‌شود که می‌خواهیم خودمان را شبیه دیگران کنیم؟

چون مبنا نداریم، سریع خودمان را با دیگران بازتعریف می‌کنیم. اگر به این عقلانیت باور داشته باشیم دیگران با ما تطبیق می‌یابند نه ما با دیگران.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

لینک کوتاه: