به گزارش رحا مدیا، صفحه مجازی خط رهبری به مناسبت ۱۴ مرداد، سالروز نهضت مشروطه در یادداشتی به قلم «آمنه عسکری منفرد» براساس بیانات رهبر معظم انقلاب، تحلیل جامع ایشان درباره این حرکت سیاسیاجتماعی بزرگ ایرانیان را بازخوانی کردهاست. زمینههای تاریخیِ نهضت مشروطه، موثرین این حرکت، علل انحراف در مشروطه از جمله مواردی است که در این تحلیل تاریخی میخوانیم.
زمینههای شکلگیری نهضت مشروطه
رهبر معظم انقلاب، نهضت مشروطه را اولین حادثه استثنایی بعد از ورود اسلام معرفی میکنند: «در طول سالهای متمادی، نهضت مشروطیت، اولین حادثه استثنایی بعد از ورود اسلام است. البته در ورود اسلام هم فضا بهکلی تغییر پیدا کرد، اما خیلی زمان نگذشت که مجدداً همان شیوههای استبدادیِ گذشته به شکل دیگری در کشور حاکم شد؛ لیکن مشروطیت این را شکست. بنابراین مشروطیت حادثه بسیار مهمی است.»(11/05/1383) ایشان همچنین با نگاهی به عظمت این نهضت میفرمایند: «مشروطیت حادثه بزرگی بود، بهطور مستقیم مرتبط هم بود با مسأله آزادی؛ لذا جای این داشت كه این دریاچه آرام فكر علمی ما را برآشوبد؛ یك طوفانی بهوجود بیاورد و یک کاری انجام دهد؛ کما اینکه كرد.»(23/08/1391)
حضرت آیتالله خامنهای در مورد زمینههای شکلگیری جنبشهای عظیم اجتماعی بر نقش بیبدیل مردم تأکید میکنند: «در همه تحولات و جنبشهای گوناگون اجتماعی بزرگ، نقش مردم، نقش معیار است. یعنی گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعی، وابسته به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است، اگر از مردم منقطع شد دیری نخواهد پایید، کاری نخواهد کرد.»(20/07/1390)
نقش اساسی علما در ایجاد مشروطیت
رهبر انقلاب تصریح میکنند که «در ایران همیشه ملت با ندای دین بهمیدان آمده است؛ عدالت را در سایه دین دیده است؛ بهخاطر اعتماد به روحانیت، هر جایی كه آنها پیشگام در تحوّلی شدهاند، آنها را تنها نگذاشتهاست.»(14/03/1381) و مشخصا حرکت مشروطیت را نیز در چارچوب دینداری مردم ایران و برآمده از ریشه و خاستگاه دینی معرفی میکنند: «مشروطیّت حرکتی بود که با پیشآهنگی علما که مظهر دینداری مردم بودند، توانست پیش برود… آنچه در مشروطه مردم را به میدان آورد، عبارت بود از حضور علمای تراز اوّلی مثل مرحوم شیخ فضلالله نوری، مثل مرحوم سیّدمحمّد طباطبائی، مثل مرحوم سیّدعبدالله بهبهانی… علمای بزرگ جلو افتادند و مردم دنبال اینها آمدند.»(19/10/1395)
البته «دیگران هم در این نکته تردیدی ندارند [نقش اسلام و انگیزههای اسلامی و حضور علما] ، حتّی مخالفان هم اعتراف کردهاند؛ منتها همین را هم که در ایجاد حادثه مشروطیت، علما نقش اساسی داشتند، تحریف کردند. اگر علما در صحنه نبودند، چنین حادثهای اتفاق نمیافتاد… حادثه مشروطیت متکی به مردم بود؛ مردم را هم جز علما هیچ عامل دیگری نمیتوانست به میدان بیاورد و به آن دفاع جانانهای که از مشروطیت کردند، وادار کند. من میبینم در بعضی از نوشتههای مربوط به مشروطه حتّی نوشتههایی که از لحاظ سند تاریخی، بهتر هم هست آنجایی که به انگیزههای دینی و شعارهای دینی میرسند، عمدا از آن عبور می کنند.»(11/05/1383)
عدالتخانه؛ مطالبه علما در مشروطه برای کنترل و نظارت بر حکومت
از منظر رهبر معظم انقلاب در خصوص خواست و جهتگیری علما در این حرکت، توجه به چند نکته ضروری است: «نكته اول این است كه شعار علما، «عدالتخواهی» بود. بهطور مشخص آنچه كه میخواستند، «عدالتخانه» بود، این، یك توقع اخلاقی نبود؛ چون خواست عدالت چیزی نبود كه این همه سر و صدا بخواهد؛ بلكه آنها چیز دیگری را كه فراتر از یک درخواست اخلاقی بود، میخواستند. نكته دوم اینكه آن عدالتی كه اینها میخواستند، دقیقاً و مستقیماً عدالت در زمینه مسائل حکومتی بود؛ چون مخاطب اینها حكومت بود. نكته سوم این است كه آنچه اینها میخواستند، یك بنیاد تأمینكننده عدالت بود، كه اسمش را میگذاشتند «عدالتخانه» میخواستند یك دستگاه قانونیای وجود داشته باشد كه بتواند پادشاه و همه سلسله مراتب حکومتی را تحت كنترل و نظارت خودش قرار بدهد، تا اینها ظلم نكنند؛ تا عدالت تأمین بشود؛ یعنی یک دستگاه اینجوری میخواستند. آنچه آنها میخواستند یك نهاد عملی و یك واقعیت قانونی بود كه قدرت این را داشته باشد كه جلوی شاه را بگیرد؛ چون شاه اسلحه و سرباز داشت كه اگر میخواستند جلوی او را بگیرند، طبعاً بایستی این دستگاه قدرتی فراتر از سرباز و سربازخانه داشته باشد.»(09/02/1385)
«نكتهی آخر هم اینكه معیار این عدالت، قوانین اسلامی بود؛ یعنی عدالت اسلامی میخواستند؛ در این هیچ تردیدی نیست و این را بارها و بارها گفته بودند. آنچه كه مورد درخواست مردم بود این بود، كه متنش هم مواد اسلامی و احكام اسلامی و قوانین اسلامی است.»(09/02/1385)
اما انحراف در جریان مشروطه چگونه شکل گرفت؟
۱) غفلت از عاملِ استعمار بیگانه
«ملت ایران زودتر از اغلب ملتهای عالم به یك تحوّل سیاسی و اجتماعی نزدیك شد كه آن تحوّلی است كه در دوران مشروطیت اتّفاق افتاد. ملت ایران هوشیاری و پیشروی و مجاهدت و شرایط مناسب خودش را با این عمل ثابت كرد. علمای دین و دلسوزان جامعه، پیشوایان آن حركت بودند. یك غفلت از سوی سیاستمداران وابسته به انگلیسِ آن زمان موجب شد كه قدرتهای غربی و خارجی بتوانند از این حركت ملت مسلمان سوءاستفاده كنند؛ عدالتخواهی ملت ایران را در قالب از پیش ساختهای مطابق نظریات خودشان بریزند و حركت ملت ایران را منحرف كنند؛ بعد از چند سال هم سلسله پهلوی را بر سركار آورند.»(14/03/1379)
شعار خط انگلیسیِ مشروطه، توسعه و ترقیخواهی بود: «در قضیه مشروطه، آن خط انگلیسیِ ماجرای مشروطه حرفش ترقیخواهی بود؛ شعارش توسعه و پیشرفت بود. همان كسانی كه رهبران مشروطه را نابود كردند؛ شیخ فضلالله را بهدار كشیدند، مرحوم آیتالله بهبهانی را ترور كردند، ستارخان و باقرخان را غیر مستقیم به قتل رساندند و خلع سلاح كردند، رهبران صادق مشروطه را زیر فشار قرار دادند و یك عده افرادی را كه وابسته به غرب و سیاستهای استعماری بودند، به نام مشروطهخواه بر مردم مسلط كردند، شعار آنها هم همین ترقیخواهی بود! آنها هم میگفتند: پیشرفت، تحول! زیر این نام، آنچنان خیانت بزرگی انجام گرفت.»(25/02/1386)
این در حالی است که «خصوصیت ضد حضور بیگانه در مشروطیت، بسیار مهم است؛ این را نباید فراموش کرد. این همان چیزی بود که اولین ضربه را کسانی به آن زدند که طرف انگلیسیها و سفارت انگلیس رفتند. به این ترتیب، در واقع انگلیسیها با زرنگی و با مهارتِ تمام آمدند و ضدیت مردم با حضور خارجیها را آرام کردند؛ ولی مردم همیشه با حضور خارجیها مخالف بودند. خیلی از روشنفکرهایی که با مشروطیت همکاری میکردند، این بُعد را ندیده میگرفتند. البته بعضی هم ضد بیگانه بودند، اما بعضی هم بودند که این بُعد را ندیده میگرفتند.»(01/05/1383)
۲) جدایی مردم از نهضت
جدایی نهضت از مردم عامل دیگر انحراف و شکستِ نهضت بود: «ما یک تجربه مشروطیت را داریم در دوران نزدیک خودمان، و یک تجربه ملی شدن صنعت نفت را. در این دو، مردم حضور داشتند، شرکت داشتند؛ عامل پیروزی هر دو نهضت مردم بودند؛ ولی از مردم جدا شدند. در نهضت مشروطیت، انگلیسها با مکر و کلک خودشان، با حیله و خدعه خودشان، آمدند بر امواج مشروطیت سوار شدند، مردم و رهبران مردمی را کنار زدند؛ مشروطیت سر از قلدری رضاخان درآورد.»(20/07/1390)
۳) غفلت علمای صدر مشروطه از خط غربگرایی و غربزدگان
غفلت از خط غربگرایی و خطر روشنفکران غربزده دیگر آفت مهم نهضت مشروطیت بود: «در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند که اینها ندیدند توطئهای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحی میکردند؛ توجه نکردند که حرفهایی که اینها دارند در مجلس شورای ملى آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزه با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسی که میدانست و میفهمید مثل مرحوم شیخ فضلاللَّه نوری جلوی چشم آنها بهدار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهایی هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضلالله مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلی آن را خوردند؛ بعضی جانشان را از دست دادند، بعضی آبرویشان را از دست دادند.»(06/13/1388)
۴) اختلافافکنی استعمار بین علما
«چه شد كه غربیها، مشخصاً انگلیسیها، در این مسأله [مشروطه] كامیاب شدند؟ اینها توانستند یك عدهای از اعضای جبهه عدالتخواهی یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگهدارند و اختلاف ایجاد كنند. انسان وقتی به اظهاراتی كه مرحوم آسید عبدالله بهبهانی و مرحوم سید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابله با حرفهای شیخ فضلالله و جناح ایشان داشتهاند، نگاه میكند، این مسأله را درمییابد كه عمده حرفها بههمین است كه اینطور میگفتهاند.»(09/02/1385)
نتیجه اعتماد به مستکبرین، عقبماندگی و شکست است
بنابراین «مشروطه هنگامی که به انگلیسیها اعتماد کرد و راه به سمت سفارت آنها کج شد، نتیجه آن ۷۵ سال عقب ماندن کشور شد.»(28/06/1395) و با نگاه درس و عبرت تاریخی باید دانست که «مسأله حفظ هویّت دینی و ملی و انقلابی یکی دیگر از ارزشهایی است که حتماً بایستی به مردم منتقل شود. افشای تهدیدها یکی از همین پیامهایی است که بایستی حتماً داده شود. تقویت روحیه مسئولیتشناسی در مردم یکی دیگر از ارزشهاست. دشمنستیزی، مشخّص کردن دشمن اصلی و متمرکز شدن روی دشمنان اصلی، از دیگر مسائل مهمّ است.»(15/11/1381) که با رعایت آنها، حوادثی چون شکستِ نهضت مشروطه تکرار نمیشود.