یادداشت؛

آخوند خراسانی؛ استاد فقها

مهمترین فراز زندگی آخوند خراسانی، نقش آفرینی او در کسوت رهبری جنبش مشروطه است. او به‌همراه ملا عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی نامه‌ها و بیانیه‌هایی با امضا مشترک از نجف اشرف صادر کرده و به رهبری جنبش مشروطه می‌پرداختند. حوادث مشروطه از جمله مقاطع مبهم تاریخ ایران است که محققین از زوایای مختلف در آن‌باره اظهار نظر کرده‌اند.

رحا مدیا | جواد کاوندی، پژوهشگر جامعه‌شناسی سیاسی

مرحوم محمدکاظم خراسانی(1218-1290 ه. خ) معروف به آخوند خراسانی یکی از بزرگ‌ترین مراجع دوران معاصر و یکی از بزرگ‌ترین مدرسین ادوار حوزه‌های علمیه تشیع بوده است. کتاب کفایة‌الاصول هنوز هم به‌عنوان مهمترین کتاب درسی در علم اصول فقه به‌شمار می‌رود.

اما مهمترین فراز زندگی آخوند خراسانی، نقش آفرینی او در کسوت رهبری جنبش مشروطه است. او به‌همراه ملا عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی نامه‌ها و بیانیه‌هایی با امضا مشترک از نجف اشرف صادر کرده و به رهبری جنبش مشروطه می‌پرداختند.

حوادث مشروطه از جمله مقاطع مبهم تاریخ ایران است که محققین از زوایای مختلف در آن‌باره اظهار نظر کرده و بعضاً موضع‌گیری‌های کاملاً متضاد با یکدیگر دارند. یکی از موضوع‌های سؤال‌برانگیز مشروطه تبیین دقیق موضع مراجع ثلاث نجف و در رأس آنها آخوند خراسانی است.

جریان روشن‌فکری قرائتی تقریباً سکولار از فلسفه سیاسی آخوند دارند. اینان معتقدند آخوند از آن جهت با مشروطه همراه است که معتقد به حکومت مردم بر مردم است. دیدگاه آخوند تا جایی دستخوش چنین قرائتی است که حتی آن را بدیل نظریه ولایت فقیه نیز معرفی می‌کنند.

حال سؤال این است که به‌راستی دیدگاه آخوند چه بود و مردم در منظومه فکری او چه جایگاهی داشتند؟

برای دریافتن این امر می‌بایست به عین کلمات ایشان مراجعه کرد. مرحوم آخوند، در یکی از پیام‌هایش هدف خود را از تلاش برای استقرار مشروطه چنین بیان می‌کند:

رفاه حال عامه مردم و بر طرف نمودن ستم از آنها و یاری ستمدیدگان و رسیدگی به بیچارگان و اجرا احکام شریعت الهیه و نگهبانی و حراست خطه اسلام از دخالت بیگانگان، همچنین امر به معروف و بازداشتن از زشتی‌ها و منکرات و نظایر آن از مقررات اسلامی که برای همگان مفید خواهد بود.(1)

وی همچنین در بیان ماهیت مشروطه مد نظر خود تصریح می‌کند: مشروطیت هر مملکت، عبارت از محدود و مشروطه بودن ادارات سلطنتی و دوایر دولتی، به عدم تخطی از حدود و قوانین موضوعه و بر طبق مذهب رسمی آن مملکت…(2)

مرحوم میرزای نائینی که یکی از تئوری پردازان اصلی مشروطه به‌حساب می‌آمد و از مشاوران نزدیک آخوند خراسانی بود، در این‌باره می‌گوید:

چه اینکه حق حاکمیت در مذهب شیعی از آن امام معصوم یا نماینده او یا کسی است که مجاز از سوی آنها باشد، ولی چون در زمان غیبت، حکومت امام معصوم و نماینده او امر ممکن به نظر نمی‌رسد، از این مرحله صرف‌نظر می‌شود و حکومت مشروطه به‌صورت نسبی به حکومت اسلامی نزدیک‌تر خواهد بود، هر چند که در رأس حکومت نماینده امام معصوم قرار نداشته‌باشد.(3)

با این وجود آخوند خراسانی معتقد بود تحقق این امر منوط به اراده و خواست مردم است. او مشروطه را از طریق خواست و اراده مردم دنبال می‌کرد و در پاسخ به این سؤال که اگر مردم راهی غیر از آنچه اسلام می‌گوید انتخاب کردند چه موضعی خواه‌ی داشت، می‌گفت؛ مردم مسلمان راهی غیر از آنچه اسلام می‌گوید انتخاب نخواهند کرد!

تفاوت نگاه آخوند و شخصی مانند شیخ فضل‌الله نوری در همین نقطه است که آخوند خراسانی نگاه خوش‌بینانه آی به روند و فرآیند مشروطه داشت و گمان نمی‌کرد مشروطه راهی را طی کند که در نهایت در مقابل احکام اسلام صف آرایی کند. در مقابل اما شیخ فضل‌الله نوری که از نزدیک شاهد اندیشه‌ها و عملکرد مشروطه چیان بود باور داشت، روند رخدادها اتفاقاً به‌سمت و سویی می‌رود که با چارچوب فکری اسلام در تضاد است. شیخ خود به تشریح این امر می‌پردازد:

دیدم دسته‌ای وارد بر کار شدند، کم‌کم کلمات موهمه از ایشان شنیده شد، حمل بر صحت شد… تا آنکه بنای انتخاب وکلا و اعتماد بر اکثریت آرا گذاردند؛ باز هم اغماض شد تا اینکه بنای نظام نامه و قانون نویسی شد…. این چه دستگاه است؟ اگر مطالب امور عرفیه است، این ترتیبات دینیه لازم نیست و اگر مقصد امور شرعیه عامه است، این امر راجع به ولایت است نه وکالت.(4)

باری باید گفت در حقیقت آنچه مرحوم آخوند بدان تأکید داشت تفاوتی با آنچه شیخ فضل‌الله می‌گفت نداشت. لکن در واقعیت اجتماعی و سیاسی آنچه را که شیخ می‌دید، آخوند قادر به مشاهده‌اش نبود. این بود که تا وقتی که شیخ زنده بود، سخنش مسموع آخوند نبود و زمانی که شیخ را به دار کشیدند دیگر سخنی برای شنیده شدن نداشت.

آخوند خراسانی پس از آنکه به واقعیت ماجرا پی برد و دانست که آنچه تحقق پیدا کرده با آنچه او به دنبالش بود دو امر متفاوت است، تصمیم گرفت تا خود به ایران آمده و مانع انحراف شود اما چنین نیز نشد، زیرا این مرجع بزرگ پیش از آغاز سفر به‌طرز مرموزی رحلت کرد و موفق به تحقق آنچه در سر داشت نشد، تا جایی که برخی گفته‌اند دستگاه جاسوسی انگلیس ایشان را به شهادت رسانده‌است.

مشروطه کلاس درس تاریخ است، و این تنها یکی از درس‌های مشروطه است که فقاهت چیزی اخص از امامت است.

منابع حوزه انقلابی

1.احمد کسروی، تاریخ مشروطه، ج 1، ص 382

2.واقعات اتفاقیه، ج 1، ص 251، تاریخ بیداری، ج 1، ص 267

3.میرزای نائینی، تنبیه الامة و تنزِیه‌الملة، ص 41

4.محمد ترکمان، رسائل، اعلامیه‌ها، مکتوبات،… و روزنامه شیخ فضل‌الله نوری (رساله حرمت مشروطه)، جلد اول، ص 103-105

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها