حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسین دعایی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه مشهد، ضمن یادداشتی تحقیقی به مواضع اخیر حجت الاسلام سروش محلاتی که اینجا و اینجا منتشر شده است، واکنش داشته است که از نظر می گذرانیم:
حجه الاسلام سروش محلاتی اخیرا در یادداشتی کوتاه به ذکر مشاهدات خود از «حوزۀ نجف» و بیان شاخصههای آن در مقایسه با «حوزۀ قم» پرداخته است؛ یادداشتی که چون برآمده از یک گرایش مطرح دینی و نمایندۀ یک جریان فعال حوزوی است، ارزش نقد را دارد:
یک. نقد مبنامحور
بخش عمدهای از تفاوتهای «حوزۀ نجف» و «حوزۀ قم»، نتیجۀ قهری اختلاف در مبانی بوده و به همین خاطر، مقایسۀ وضعیت آنها با یکدیگر، بدون لحاظ این اختلاف، چندان موجه نیست. به عبارت دیگر، کاملا طبیعی است که حوزۀ معتقد به «اسلام سیاسی» و «ولایت مطلقه فقیه» که یکی از مهمترین انقلابهای تاریخ بشریت را رقم زده، نظامی اسلامی را بر یک کشور حاکم کرده و بهدنبال ایجاد «تمدن نوین اسلامی» است، عملکردی متفاوت با حوزۀ غیرمعتقد به این انگارهها و متمایل به نوعی از «سکولاریسم مذهبی» داشته باشد.
در ثانی، آنچه جناب سروش محلاتی در وصف «حوزۀ نجف» گفتهاند ـ اگر واقعیت داشته باشد ـ در واقع نه مدح این حوزه عریق و عزیز، بلکه ذم آن است؛ وضعیتی که میتوان از آن با عنوان «آنارشیسم حوزوی» یاد کرد. بهعلاوه آنکه این وضعیت، نه نتیجۀ یک انتخاب، بلکه عمدتا حاصل تحمیل اجتماع و عجز متولیان از ایستادگی در برابر متغیرهای محیطی است.
دو. نقد کارکردمحور
فارغ از تأمل در اینکه وضعیت «حوزۀ نجف» حاصل کدام مبنای مدیریتی است، با نگاهی منصفانه و واقعبینانه به کارنامۀ این حوزۀ مبارک هم میتوان به نقد مدعای جناب سروش محلاتی پرداخت.
بهراستی «حوزۀ نجف» چقدر پیشرفت علمی داشته؟ امروزه کدام نوآوری اصولی، فقهی، تفسیری، کلامی یا فلسفی را میتوان به آن حوزه نسبت داد؟ کدام مسئله از مسائل مطرح در جهان معاصر را میتوان با مراجعه به اندیشمندان نجفی پاسخ گفت؟ در حال حاضر چند پژوهشگاه یا مجله علمی، پژوهشی در آنجا فعال است؟ سالانه چند مقاله در این مجموعه علمی منتشر میشود؟ و اینکه اگر از تقلیل سخیف «زیست فناورانه» به داشتن صفحه در یوتیوب بگذریم، «حوزۀ نجف» با پدیدههایی مثل: تکنولوژیهای نوین، فضای مجازی، هوش مصنوعی، بازیهای رایانهای و برنامکهای موبایلی چه نسبتی دارد؟ اصلا پیام «حوزۀ نجف» برای جهان اسلام چیست که میتواند با عبور از فیلترینگ آن را به گوش علاقمندان برساند؟ فارغ از جایگاه «حوزۀ نجف» در سیاست و اقتصاد عراق، واقعا این حوزۀ تاریخی و سابقهدار، به چه میزان در ارتقاء فرهنگ عمومی یا دینداری مردم مؤثر بوده است؟ «حوزۀ نجف» در جلوگیری از رشد فزایندۀ فرقههای انحرافی در عراق چه عملکردی داشته؟ موضع «حوزۀ نجف» در قبال سلطۀ تحقیرآمیز آمریکا بر عراق چیست؟ و بالاخره آنکه بهطور کلی وزن «حوزۀ نجف» در معادلات ملی، منطقهای و جهانی چقدر است؟
سه. نقد تطبیقمحور
آقای سروش محلاتی، نه تنها نمیتواند از مبنای مدیریتی و کارکرد «حوزۀ نجف» دفاع کند، بلکه در تطبیق مدعای خود بر مصادیق نیز دچار خطاست. زیرا نه «حوزۀ نجف» آنگونهای است که ایشان میگوید و نه «حوزۀ قم».
بهراستی اگر کسی بخواهد در «حوزۀ نجف» راهبردهای مدیریتی متولیان امر را زیر سؤال برده و بر خلاف آنها عمل کند، چنین اجازهای به او داده خواهد شد؟ مگر نه آنکه به گفته شما اگر طلبهای حتی برای اعتاب مقدسه کار علمی کند شهریهاش قطع میشود؟ آیا این آزادی است؟ پس معلوم میشود در «حوزۀ نجف» نیز چارچوبها و خطقرمزهایی وجود دارد، اما بهشکلی دیگر. بهعلاوه آنکه یقینا بعضی از آزادیها، نه از روی اراده و مبتنی بر میل، بلکه ناشی از ناتوانی در نظارت بر همۀ اطراف ماجراست.
همچنین آیا واقعا در «حوزۀ قم» برای گرایشها و سلیقههای مختلف، محدودیت ویژهای وجود دارد؟ امروز کدام نحلۀ فکری است که امکان عرضۀ دیدگاه خود را ندارد؟ مگر نه آنکه مثلا مخالفان فلسفه و عرفان، نه در مشهد، بلکه حتی در قم، مؤسسات و مدارس متعددی داشته و بهشکل رسمی مشغول فعالیت هستند؟ و مگر نه آنکه مخالفان مقولههایی مثل: فقه نظام، علم دینی و علوم انسانی اسلامی، با آزادی کامل به طرح دیدگاههای خود پرداخته و هر از چند گاهی به مخالفت با ایدهها و پروژههای رسمی حاکمیت میپردازند؟
آری؛ با وجود همه اختلافنظرها و اختلافسلیقهها، اصل ضرورت یک سازوکار مشخص برای ورود به وادی مرجعیت را همه قبول دارند. اگر در «حوزۀ نجف» نمیتوان بدون سابقۀ علمی و تقوای لازم، حمایت حوزه را به دست آورد و به مرجعیت رسید، در «حوزۀ قم» نیز دقیقا همینطور است؛ با این تفاوت که تلاش میشود تا برای مفاهیمی مثل «سابقۀ علمی» و «تقوا»، شاخصههای روشنی تعریف شده و روش احراز آنها سامان یابد.
خلاصه آنکه هرکسی بتواند از سازوکار تعیین مرجعیت در «حوزۀ قم» بنالد، افرادیکه بعضا مرجعیت را بازیچۀ اغراض سیاسی خود قرار داده و بدون آنکه دلشان برای دین بسوزد، منافع حزبی خود را دنبال میکنند چنین حقی ندارند؛ همانها که علیرغم برخورداری رهبر معظم انقلاب از همۀ ویژگیهای لازم برای مرجعیت، هنوز که هنوز است تن به آن نمیدهند.
و اما چند نکتۀ پایانی:
۱ـ واضح است که آنچه گفته شد هرگز بهمعنای انکار نقاط قوت و خدمات «حوزۀ نجف» یا نفی نقاط ضعف و ناکارآمدیهای «حوزۀ قم» نیست.
۲ـ برای قضاوت دربارۀ یک نهاد چندبعدی مثل حوزه، باید علاوه بر کارکرد آن نهاد، میزان هجمههایی که علیه آن میشود را نیز در نظر گرفت؛ و کیست که نداند «حوزۀ قم»، همواره بیشتر از «حوزۀ نجف» در معرض هجمۀ دشمنان بوده است.
۳ـ جای هیچ شکی نیست که حضرت آیه الله سیستانی توانستهاند با بصیرتی مثالزدنی، ملت عراق را از خطرات فراوانی در امان داشته و برکات بیشماری را برای جامعۀ خود به ارمغان آورند. همچنانکه حضرت آیه الله خامنهای نیز با رهبری الهی و مدیریت حکیمانۀ خود، ایران عزیز را به منادی تمدن نوین اسلامی تبدیل کرده و تمام زمینههای لازم برای تبدیل این کشور به یک ابرقدرت جهانی را فراهم آوردهاند.
۴ـ تا موقعی که تنگنظری و طعنهزنی جای خیرخواهی و وظیفهمحوری را گرفته باشد، تا وقتی که بهخاطر حبوبغضهای سیاسی و جناحی، مصالح اهم امت اسلام به مسلخ روند و تا زمانی که موقعیت جمهوری اسلامی در دنیای امروز و نقش تاریخی آن در پاسداری از اساس دین فهم نشود، دوگانهسازیهای مخربی از قبیل «قم ـ نجف» نیز ادامه خواهد داشت؛ همان اقدامی که میتوان آن را زمینهساز تحکیم «سکولاریسم حوزوی» و «آنتیتز انقلاب» دانست.
۵ـ در کنار همۀ اشکالات، باید اعتراف کرد که در یادداشت جناب سروش محلاتی، یک سخن حق هم وجود دارد و آن اینکه: تحمل سختیهای مادی برای حفظ هویت و استقلال، ارزشی است که هر ساختار مدیریتی مجاز است امور آحاد متعلق به خود را بر اساس آن تدبیر کند. اما چه کنیم که ایشان و همفکرانشان، دقیقا بهخاطر التزام به همین ارزش، به تقبیح جمهوری اسلامی مشغولند!
سلام علیکم
احسنتم