رحا مدیا | حجت الاسلام علی ملکوتینیا، دکتری دانشگاه قرآن و حدیث قم
مادیگرایی و تُهیکردن جهان از معنویت راستین، در ذات نظامهای سیاسی غربی نهادینه شده و نظام فکری سلطهگران جهانی بر این است که دین و معنویت را بهطور کلی از زندگی اجتماعی و سیاسی مردم حذف کند و جامعه بشری را یک جامعه لاأُبالی، بیدین و بیاعتقاد به ارزشهای الهی تربیت نماید، اما آنچه حضرت امامخمینی(ره) در انقلاب اسلامی به احیای آن پرداخت و امروز نیز با جدیت از سوی رهبر حکیم انقلاب پیگیری میشود، اسلام سیاسی و معنویت انقلابی، و معرفی آن برای جهانیان است که امید میرود چنین معنویتی، اسلام آمریکایی و معنویت تسلیمپذیر در مقابل دشمنان خدا را کنار بزند و پرچم اسلامِ استکبارستیز را بر بام کشورهای دنیا به اهتزاز درآورد.
با این وجود، امروزه مانند گذشته، هرچند گاهی از حلقوم افراد مغرض، چنین زمزمههایی بلند میشود که؛ دین را سیاسی نکنید! ساحت دین و معنویت را به مسائل سیاسی آلوده نکنید! از دین برای سیاست، هزینه نکنید! از دین و معنویت مردم نظیر راهپیمایی اربعین برای سیاست، سوءاستفاده نکنید! و… بهطور قطع، این زمزمهها برخاسته از جهالت و خوی استکباری برخی عالِمنمایان و منفعتطلبان، در راستای خدمت به نظامهای شیطانی است. چه اینکه دیانت و معنویتِ بدون سیاست و عدالت اجتماعی، ناکارآمد، موسمی و از بینرونده است. به گفته رهبر معظم انقلاب؛ «معنویت، بدون گرایش به عدالت، یکبُعدی است. بعضیها اهل معنایند، اما هیچ نگاهی به عدالت ندارند؛ این نمیشود. اسلام، معنویتِ بدون نگاه به مسائل اجتماعی و سرنوشت انسانها ندارد؛ «مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»(1) آدم معنوییی که با ظلم میسازد، با طاغوت میسازد، با نظام ظالمانه و سلطه میسازد، این چطور معنویتی است؟».(2)
بنابراین، آن معنویتی که انسان را از اجتماع دور کند و بهسمت ظلم و بردگیِ هوای نفس، پیروی از استکبار و جلب نظر شیطان بزرگ بکشاند، عینِ کفر و دشمنی با دین و دینداری است. آنان که خواسته یا ناخواسته در هر لباسی بهدنبال معنویت متحجّرانه(توجه به بُعد معنوی دین و بدون دخالت در امور سیاسی) و یا معنویت جعلی(سکولار) در عصر جدید، حرکت میکنند، بهطور قطع، دشمنِ دین و معنویت راستیناند.
نباید معنویت و معارف اسلامی را به مناسک عبادی، محدود ساخته و آن را به گوشه مساجد و حسینیهها، و فقط به برگزاری مراسمات عزاداری یا جشن میلاد محصور نمود، زیرا «معارف اهلبیت علیهمالسلام مخصوص به یک بخشی از مسائل زندگی نیست؛ هر کسی مراجعه کند به کلمات اهلبیت(علیهمالسلام)، این را تصدیق میکند که معارف اهلبیت یک مجموعه عظیمی است از مسائل کلّی، معارف الهی، توحید، عرفان، معنویّت، اخلاق، وظایف شخصی و فردی، وظایف خانوادگی، وظایف اجتماعی تا وظایف اداره کشور و تمدّنسازی؛ یعنی مجموعه معارف اهلبیت شامل همه اینها است.»(3)
کسانی که بر طبل معنویتِ فردی در قبای عافیت، میکوبند و دیگران را از حضور در صحنههای اجتماعی و سیاسی پرهیز میدهند، گویا نمیدانند که به برکت حکومت صالح و بیداری مردم و حضور پُرشور آنها در تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی، فساد از جامعه دور شده و زمینههای رشد معنوی و کمال روحی برای همگان، بیشتر و بهتر از گذشته فراهم خواهد شد. چه اینکه معنویت در عرصههای اجتماعی دارای کارکردهایی اثربخش است و هرگونه اقدام، اصلاح و پیشرفت اجتماعی منوط به رشد معنویت(ایمان و امید به خدا) در دلهاست.
در واقع میتوان گفت: معنویت، موتور محرِّک و پیشران تمام حرکتهای مفید اجتماعی است. چنین حقیقتی در دوران همهگیری کرونا بهخوبی در کشور ایران قابل لمس و مشاهده بود؛ انفاق و ایثار مردم، مراقبت بیمنّت از از بیماران کرونایی، مواسات و همدلی اجتماعی در ایام اربعین حسینی و… همه برآمده از معنویت و ایمان اسلامی بوده و هست. به این جهت، دشمنان بشریت میکوشند به هر طریق ممکن با چنین معنویتی مقابله کنند تا ملتها و جوامع گوناگون تصمیمی برای خدمت به همنوع، اصلاح اجتماعی و مبارزه با ستم و استکبار نداشتهباشند.
اگر در طول تاریخ، صفوفی از مخالفان و دشمنان در مقابل پیامبران الهی قرار گرفتند، تنها بهخاطر آن بود که معنویت و دیانت پیامبران، ظلمستیز و استکبارسوز بود، چنین معنویتی عرصه را بر نمرودیان و فرعونیان تنگ میگردانید؛ سخن مشترک تمام پیامآوران الهی این دو جمله بود؛ «اُعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛(4) خدا را بندگی کنید و از طاغوت، اجتناب کنید!، البته پُرواضح است که اجتناب از طاغوت، امری منفعلانه و خنثی نیست، بلکه اقدامی فعال و پُرهزینه است. در نتیجه هر کسی توان قدمنهادن در این راه پرخطر و تاب استقامت در این مسیر را ندارد، بلکه ایستادن در مقابل طاغوت و شیاطین بزرگ و کوچک، ایمان قوی، شجاعت، زبان سرخ و از خودگذشتگی میطلبد.
افزون بر آن، هیچجایی از تاریخ، گزارش نشده است که پیامبری از پیامبران الهی یا عالِم دینمداری، با گریز از مسئولیتهای اجتماعی، فقط به معنویت شخصی خود پرداخته و یا با دستگاه طاغوت، دمساز و همراه شده باشد و در این مسیر دست از عقاید خود شُسته و چشم بر ستم حاکمان بسته باشد!
نمونه بارز چنین مردان الهی و عالمانِ سیاستمدار، باشهامت و انقلابی، فقیه و مرجع تقلید شیعی، آیت الله سید محمدتقی موسوی خوانساری(ره)(1267 ش – 1331 ش) از نوادگان امام موسی بن جعفر(علیهما السلام) بود. او عالم باتقوا و با معنویتی بود که هنوز بعد از سالیان طولانی، کسی اقامه نماز باران او در سال 1323 شمسی در منطقه خاکفرج قم با حضور 20 هزار نفر که پس از سه روز خواندن نماز، باران زیادی از آسمان بارید را فراموش نکردهاست.(5) این باران چنان گسترده و بیامان بود که تا آن وقت مثل آن را کسی سراغ نداشت. قطرات درشت باران چهار ساعت ادامه پیدا کرد بهطوری که سیلی در بستر رودخانه جاری شد.(6) خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و از طریق رادیوهای خارجی انعکاس جهانی یافت.
مکتب علم، ایمان و شجاعت آیت الله خوانساری(ره)، ثمرات کمنظیری بر جای گذاشت. از شاگردان برجسته آن عالم مجاهد میتوان به امامخمینی(ره)، شهید محراب شیخ عطاءالله اشرفیاصفهانی، شهید محراب شیخ محمد صدوقییزدی و مرحوم آیتالله شیخ محمدعلی عراقی(اراکی) اشاره کرد که به مقام مرجعیت و زعامت حوزه علمیه رسید.
آیت الله سید محمدتقی موسوی خوانساری(ره) از جمله فقهای مجاهدی بود که فقط به درس و بحث، و حفظ منبر و محراب خود نمیاندیشید، بلکه مقابله با عثمانیها، نیروهای انگلیسی و حتی اعلام انزجار و نفرت از اسرائیل غاصب و تبعید به جزیره سنگاپور را در کارنامه خود دارد؛ نوشتهاند: با شروع جنگ جهانی اول، عثمانیها نیز با آلمان متحد بودند، علیه متفقین وارد این جنگ شدند؛ به همین دلیل کشور عثمانی هم مورد هجوم نیروهای انگلیس قرار گرفت و بصره و مناطق اطراف آن به تصرف متفقین درآمد. این شکست باعث شد دولت عثمانی از آلمان درخواست کمک کند. در این هنگام جمع بسیاری از مراجع فتوای جهاد دادند و آیت الله سید محمدتقی خوانساری نیز کرسی درس و تحقیق را رها کرد و راهی جهاد شد و در کنار طلبهها و همدرسان خود از جمله آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی مستقر گشت. با اشغال بغداد که مقارن با پیروزیهای دیگر متفقین بود، پایان جهاد فرا رسید. البته او در جبهه جنگ مجروح شده بود. دستگیریها آغاز شد و سید محمدتقی خوانساری نیز توسط نیروی انگلیس دستگیر شد و بهمدت چهار سال بههمراه چهارصد تن دیگر از همرزمان به جزیره سنگاپور(هند و چین) که بخشی از آن مستعمره انگلیس بود، تبعید شدند.(7)
در هنگام برگزاری انتخابات مجلس هفدهم نیز که پس از پیروزی نهضت ملی انجام گرفت، ایشان بار دیگر به یاری رهبری نهضت آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی شتافت و در فتوایی مهم شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی را ادای وظیفه شرعی دانست و سستی در این راه را عملی مسئولیتآفرین در پیشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار این فتوا، تأثیر به سزایی در انتخابات مزبور گذاشت؛ و در تهران تأثیر آن شگفتآورتر بود.(8)
معروف است که آن عالم انقلابی همگام با حسین قمی، پیشگام مبارزه علیه کشف حجاب و فتوا به ضروریبودن حجاب، در این مبارزه شرکت نمود. و نیز در فتوایی فداکاری و کمک مسلمانان در قضیه اشغال فلسطین و جنگ علیه صهیونیزم را در سال 1326 واجب شمرد.(9)
در مسأله فلسطین، ماجرا از این قرار بود که سیاست انگلیس در نقطه دیگری از جهان باز هم به ضرر مسلمانان رقم خورد و مردم فلسطین مورد تهاجم قرار گرفتند. روند سیاسی منطقه به سود صهیونیسم پیش رفت. ایران جزء اولین کشورهای اسلامی بود که نسبت به سیاست جدید انگلیس، عکسالعمل نشان داد. این واکنش با اعلامیه منتشرشده توسط آیتالله کاشانی، نمود پیدا کرد. آیتالله کاشانی به صدور این اعلامیه اکتفا نکرد و بهرغم وجود محیط خفقان، از مسلمانان برای تظاهرات به نفع ملت فلسطین دعوت به عمل آورد.
حمایت از مردم فلسطین که از سال 1326 آغاز شده بود، در سال 1327 با تشکیل میتینگها و اجتماعات بزرگ تا تبعید آیتالله کاشانی ادامه یافت. آیتالله خوانساری نیز همنوا با این فریاد، بر لزوم فداکاری و کمک در موضوع فلسطین و جنگ با یهود تأکید داشتند. آیتالله بُدَلا درباره نظر و اعتقاد آیتالله خوانساری پیرامون مسأله فلسطین میگوید: «خودم بودم که آمدند به آقای خوانساری اطلاع دادند که فدائیان اسلام در منزل آقا عبدالحسین واحدی هستند. در منزل آقای واحدی، به نام فدائیان اسلام دفتری باز شد در جهت حمایت از فلسطینیان و نامنویسی از کسانی که حاضر هستند برای حمایت از فلسطینیها بروند. من آنجا خدمت آقای خوانساری بودم. آمدند، یک گروه سروصدا راهانداختند، با ایشان که حمایت از فلسطینیها با کدام اسلحه برویم؟ چهجور برویم تا فلسطین؟ چهجور حمایت بکنیم؟ اسلحه ما چیه؟ و خیلی شدید به آقای خوانساری حمله کردند که فدائیان اسلام این دفتر را باز کردند و شماها چرا جلوگیری نمیکنید؟ آیتالله خوانساری در جواب گفتند: مسلمانهای آنجا الان تحت تسلط کفار و اجانب قرار گرفتند، آمدند تصاحب کردند فلسطین را و اینها را آواره کردند. اینجا ما به نام حمایت از آنها دفتری هم باز نکنیم؟ آنها زجر میکشند؛ ما اینجا آخ هم نگوییم؟ آنها ناراحتند؛ ما دعا هم بهشون نکنیم؟»(10)
سرانجام آن عالم مجاهد و پرچمدار معنویت انقلابی پس از سالها مبارزه و ایستادگی در راه اسلام استکبارستیز، در یکی از روزهایی که برای برپایی نماز به مسجد میرفت، در بین راه دچار حمله قلبی شد و نزدیکیهای ظهر روز هفتم شهریور ۱۳۳۱ شمسی چشم از جهان فرو بست. مزار او اینک در مسجد بالاسر حرم فاطمه معصومه(سلاماللهعلیها) در کنار آیت الله شیخ عبدالکریم حائری، میعادگاه مؤمنان انقلابی و دوستداران علم و فقاهت است. روحش شاد و یادش گرامی باد!
مآخذ:
1.الکافی، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، 8 جلد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 163.
2.بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئتدولت؛ 8/6/1384.
3.بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار شرکتکنندگان در هفتمین اجلاس مجمع جهانی اهل بیت علیهمالسلام؛ 12/6/1401
4.نحل/36.
5.بنگرید به: جرعهای از دریا، آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، قم، نشر مؤسسه کتاب شناسی شیعه، ۱۳۸۹ ش، ج ۱، ص ۵۶۷.
6.سید محمدتقی خوانساری بر چشمهساران حضور، حسن ایدرم، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 78.
7.همان، ص 29 – 40.
8.روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، به کوشش گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران در اروپا، قم، نشر دارالفکر، 1358، ص 88 – 90.
9.آثارالحجه، محمد شریف رازی، قم، نشر کتابفروشی برقعی، 1332، ج ۱، ص ۱۵۵.
10.زندگی سیاسی و اجتماعی آیتالله العظمی حاج سید محمدتقی خوانساری، شکرالله اسدی مبرهن، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1391، ص 137-138؛ «آیتالله کاشانی و مسأله فلسطین»، جلال الدین مدنی، در: فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 6 و 7، سال 1371.