به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، مدیر مدرسه علمیه دارالحکمه، در دانشگاه هنر به تبیین و بررسی ابعاد «هنر آزاداندیشی» پرداخته است.
اهم محتوای چهار سخنرانی این تحلیلگر دینی تقدیم نگاه شما فرهیخته گرامی میشود.
دین، مهمترین عامل آزادیبخش
تصور خیلیها از دین این است که انسان در دین و در فضای دینداری به یک موجود مقید تبدیل میشود نه یک موجود آزاد. این تصور بهخاطر آن هجمهای است که سوءاستفادهکنندگان از آزادی علیه مهمترین عامل آزادیبخش یعنی دین، سالهاست که اعمال کردهاند. شعار آزادی و آزاد بودن و مقیدات کم داشتن؛ اصالتاً برای دین است. در فضای جامعه دیندار که یکی از عناصر کلیدیاش ولایت است، اساساً آزادی بیشتر است.
نظم را طبیعت ایجاد میکند، نه قانون
در زمان امامزمان(عج) قوانین کمتری مورد نیاز است. نظم در چنین جامعهای از عواملی فراتر از قانون استفاده میکند. هرچه جامعه بهسوی دین قدم بردارد، جامعه دینی بیشتر بهسمت آزادی قدم بر خواهد داشت. در جامعهای که آزادتر است، پیشنهاد دین است که بگذاریم طبیعت، نظم ایجاد کند نه قانون. مانند یک باغ میوه که طبق طبیعت خودش در زمان خاصی، شکوفه میدهد و نمیتوان به باغ دستور داد که الان شکوفه بده! و فلان وقت میوه بده! این کار طبیعت خودش را دارد و با قانون نمیشود.
اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است
آدم خودش را در خدمت طبیعت قرار میدهد، اگر طبیعت از او خدمتی خواست انجام میدهد. طبیعت خودش قانون دارد، نه قوانینی که ما مینویسم. اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است و اگر قوانین دستساز بشری بخواهند چیزی را حکم کنند، سلب آزادی است.
دین با طبیعت انسان منطبق است
در یک جامعه دینی، در یک محیط دینی و در یک انسان دینی، آزادی بیشتر است؛ چون دین منطبق با طبیعت انسان است. جامعه دینی آزادی بیشتری از جامعه غیر متدین دارد. هیچیک از مقررات دین، خارج از طبیعت انسان نیست. این هماهنگی دین با طبیعت انسان، همان فطرت است. دین راهنمایی برای بازگشت به طبیعت است.
دین، آزادی را توصیه و تضمین کرده و آن را توسعه میدهد
دین تنها عاملی است که نهتنها آزادی بشر را تضمین میکند، بلکه آن را توصیه کرده و بالاتر از آن، آزادی را توسعه میدهد. یک هنرمند بیشتر از همه به این نگاه درست به دین احتیاج دارد. دین با ایجاد قدرت در انسان، امکان استفاده از آزادی را ایجاد کرده و با استفاده از این قدرت، آزادی را توسعه هم میدهد.
امامحسین(ع)، مهمترین عامل برای بازگشت به طبیعت خود
تناسب بحث آزادی با ماه محرم چیست؟ مهمترین عامل در دین برای بازگرداندن انسان به طبیعت خودش، امامحسین(ع) است. حالا چه ساختاری دارد و چرا اینطوری است؟ وقتی تنظیمات تلفن همراه بههم میریزد و خوب کار نمیکند، آن را به تنظیمات کارخانه برمیگردانند تا درست شود. امامحسین(ع) هم ما را در عاشورا و اربعین به تنظیمات اصلی و طبیعی خودمان برمیگرداند.
ارتباط موضوع آزادی و طبیعت با هنرمند چیست؟ ارتباط هنرمند با طبیعت، روشن است. اصلاً طبیعت آزادی کار هنرمند است. هنرمند نباید مقید باشد. خصوصاً در بین همه آزادیها، آزاد اندیشی بسیار مهم است که در این مورد میخواهیم صحبت کنیم.
آزادی، یکی از بهترین کلمات برای معرفی دین
یکی از بهترین کلمات مورد نیاز برای معرفی دین، آزادی است. در جهان هرکسی که شعار آزادی بدهد، به گردِ پای دین هم نمیرسد. آزادی یک موضوع فرعی در دین نیست. خداوند در قرآن فرمود: «اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ(نحل، 36)»؛ خدا را عبادت کن و از طاغوت اجتناب کن. چرا اجتناب از طاغوت، در کنار عبادت خدا ذکر شده؟ طاغوت مانع عبادت خدا و سلبکننده آزادی است. طاغوت شما را رها نمیکند و بر سلب آزادی شما اصرار دارد.
دشمنان آزادی را بشناسیم
ضروری است که در دبیرستان برای جوان جا بیندازند که تو دشمن داری و دشمنت میخواهد تو را به بردگی بکِشد و هر همیشه راههای نوینی برای به بردگی کشیدن تو اتخاذ میکند. وسیلهها و ابزار به بردگی کشیدن مدرن میشود؛ از بردگی در دوران فراعنه در مصر تا الآن. جنایت در حق جامعه است که آن را متوجه آزادی از بردگی دیگران نکنند. متوجه کسانی نکنند که میخواهند جوامع را به بردگی بکشند. صهیونیستها مهمترین دشمن آزادی هستند. دینداری باید منجر به آزادی از دشمنان آزادی شود، منجر به آزادمنشی شود، منجر به آزادیخواهی فرد و آزادی جامعه شود.
نقش هنرمند در موضوع آزادی
ما برای انجام یک کاری دور همدیگر جمع شدهایم. هنرمندها! مدیون خون شهدا هستید اگر پرچم آزادی را بهعنوان یک پرچم دینی برافراشته نکنید. در مورد اینکه مدعیان آزادی در جهان دروغ میگویند هم صحبت کن!. آمریکا دروغ میگوید طرفدار آزادی است. غرب بهدنبال نابود کردن آزادی است. میبینید برای آزاد نشدن یک زندان بزرگ به نام غزه چه کار میکنند؟ دولتهای غربی به آزادی خیلی خیانت کردهاند. در مورد اینها هم صحبت کن!
دین، آزادکننده جوامع از بردگی
دین واقعاً آزادکننده است؛ آزادکننده جامعه از بردگی، آزادکننده فرد از بردگی، آزادکننده قوای انسان، آزادکننده استعدادهای انسان! آزادکننده و شکوفاکننده زندگیجمعی در انسانها که انسانها بتوانند با هم عاشقانه زندگی کنند. مساجد میتوانند محل تمرین آزادی باشند.
ترس، مهمترین عامل بردگی انسان
دین بنا بر آزادی دارد. آزادی از انواع ترسها! مهمترین عامل به بردگی کشاندن انسانها، ترس است و مهمترین کاری که دین با تو میکند، احساس امنیت است. ایمان، امنیت میدهد. دایره بردگی که با ترس شروع میشود، خیلی گستردهاست. اکثر کسانی که امامحسین(ع) را به قتل رساندند، امامحسین(ع) را دوست داشتند و دشمن ایشان نبودند ولی از ترس سربازان شوم یزید دست به این جنایت زدند. این شایعه که یزید با سربازانش در راه کوفه هستند، ترسی را در مردم کوفه ایجاد کرد که دست به قتل امامحسین(ع) زدند. نظام بردگی جدید هم که با ایجاد ترس بهدنبال بردگی سایر جوامع است را باید شناخت.
نجات انسان از بردگی، کار اصلی دین
ممکن است این سؤال مطرح باشد که چرا میگویید اصل کار دین، نجات دادن انسان از بردگی است؟ در حالی که ما میبینیم که کار دین این است که انسانها از بداخلاقی، شهوترانی، جنایت، ظلم و….. آدمها خلاص بشوند. ما نباید اشتباه برداشت کنیم. هرجا به شما میگویند بداخلاقی نکنید، هرزگی نکنید، ظلم نکنید، منظور این است که برده شهوت نباشید، برده هوس خودتان نباشید، برده نفس اماره خودتان نباشید.
آزاداندیشی در گفتمان انقلاب اسلامی
متأسفانه جامعه ما گفتمان انقلاب اسلامی را پرچمدار آزاداندیشی نمیداند و این گفتمان را به تقلید و تحجر متهم میکند. اکثر مردم فکر میکنند انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی، آزاداندیشی را چیز بدی میداند، در حالی که این خواستِ رهبر انقلاب است که کرسیهای آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه برگزار شود ولی متأسفانه این کرسیها رونق چندانی نداشتهاست. فرهنگ جامعه ما فرهنگ آزاداندیشی نیست. علت کمتوجهی به آزاداندیشی در جامعه ما این است که حواس جای دیگری است و صداهای دیگر بلندتر هستند.
ادبیات آزادی؛ ادبیاتی راهبردی
موضوع غزه را در نظر بگیرید. این موضوع مهم است و در جهان مخاطب هم دارد ولی با چه ادبیاتی در رسانه میتوان از مظلومیت مردم غزه سخن گفت تا مؤثر باشد؟ یک پیشنهاد این است که بگوییم «جهان اسلام مورد ستم قرار گرفته است». ولی با این ادبیات، حساب خود را از مسیحیت جهان جدا کردهایم و فرد مسیحی، خودش را مخاطب این حرف نمیبیند. گفتمان دیگر فریاد علیه جرم و جنایت است که آن هم حدی دارد و بیشتر از آن نمیگیرد و مردم حوصله ندارند به نفع مظلومان عالم و علیه ظالمان قیام کنند. پیشنهاد راهبردی این است که با مفهوم آزادی علیه صهیونیستها شروع به کار کنیم. مثلاً از این تعبیر در سطح جهان استفاده کنیم که «مردم غزه را آزاد کنید».
روایاتی در مورد آزادی در دین
آزادی، مفهوم کلیدی دین است. رهایی از «عبد دیگران بودن» و «عبد صفات زشت بودن» مهم است. حضرت علی(ع) میفرماید: «عَبدُ الشَّهوَةِ أسیرٌ لا یَنفَکُّ أسرُهُ»(غررالحکم، حدیث ۶۳۰۰)؛ اسیر شهوت و برده شهوت اسیری است که هیچوقت از اسارت نجات پیدا نمیکند. اگر کسی برده بشود، بهراحتی آزاد نمیشود؛ فقط اربابهایش عوض میشوند. همچنین در روایتی دیگر امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: کَم مِن عَقلٍ أسیرٍ تَحتَ هَوی امیر(میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۰۵)؛ چهبسا عقلی که اسیر هوسی شدهاست.
همچنین ایشان در کلامی دیگر میفرمایند: «غایَةُ الإخْلاصِ الخَلاصُ»(میزان الحکمه، ج ۳، ص ۳۶۸). رهایی در اخلاص است. اخلاص چیست؟ «الإخْلاصُ غایَةُ الدِّینِ»(غررالحکم، ۷۲۷)، اخلاص هدف نهایی دین است. در حدیث قبل، رهایی بهعنوان نتیجه اخلاص ذکر شدهاست. پس آزادی هدف نهایی دین است. نهایت اخلاص، رهایی است و اخلاص هم، غایت دین است.
همچنین حضرت علی(ع) میفرماید: «مَنْ قَامَ بِشَرَائِطِ اَلْعُبُودِیَّةِ أُهِّلَ لِلْعِتْقِ»(غررالحکم، ج ۵، ص ۳۱۴). کسی شرایط بندگی خدا را فراهم کند، او شایسته آزادی است. «مَن قَصّرَ عَن أحْکامِ الحُرِّیّةِ اُعِیدَ إلی الرِّقِّ»(غررالحکم، ج ۴، ص ۳۱۴). کسی که از احکام آزادی کم بگذارد، به بردگی برمیگردد.
تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
یکی از دلایل استغفار که آنقدر ارزش دارد و هر روز باید تکرار شود، چیست؟ کسی که حاضر است بگوید من اشتباه کردم، این آدم آزاداندیش است، قلبش آزاد است. چون مهمترین اسارت، اسارت نفسِ آدمی است. وقتی انسان گناه کرد و توبه نکرد، بعد خودش را توجیه میکند و اسیر عملش میشود. با این اسارت، دیگر آزادیاش از دست رفتهاست. ولی استغفار، آزادی از این اسارت است. انسان باید پیش خدا بگوید که من اشتباه کردم تا آزاد شود.
اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
اصل اول از نظر معنوی، آزادی روحی است. خدا از ما نمیخواهد که به سمتش برویم، خودش ما را میبرد. خدا از ما نمیخواهد عاشقش بشویم، خودش عاشقِ ما هست و عشقش را به ما نشانمیدهد، ما خودبهخود بازتاب و آینه عشقِ او میشویم و پر از نور خواهیم شد و این انعکاس، ما را در این جذبه قرار خواهد داد. خدا یک تکلیف به ما داده است و میگوید تو فقط اسیر نشو، اسیر عمل خودت یا اسیر عمل دیگری نباش! آزاده باش!
ملاقات انسان با خدایی آزاد
ما در نهایت باید خدا را ملاقات کنیم، «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»(بقره، 156)؛ ما بهسمت خدا بر میگردیم. «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»(انشقاق، 6) ای انسان تو در این زندگیات رنج میکشی، چه رنجی؛ بعد به ملاقات خدا میروی. حکم زندگی انسان این است. مهمترین ویژگی که خداوند در قرآن میخواهد ما را متوجه آن بکند این است که ما برای ملاقات با خدا باید سنخیتی با این خدا داشته باشیم و هر چه سنخیت ما با خدا بیشتر باشد، بیشتر به او متصل میشویم. این اتصال یک اتصال حقیقی است. این تقرب یک تقرب حقیقی است. یکی از مهمترین ویژگیهای خدا، آزادیاش است و در قرآن کدام این آزادی خود را به رخ ما میکِشد. پس ما هم برای ملاقات با او باید آزاد باشیم.
اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند؛ «وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»(نور، 46) و هر کسی را که بخواهد گمراه میکند؛ «إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ»(رعد، 27)؛ به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی میدهد؛ «وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ»(نور، 38)، هر کسی را بخواهد میبخشد و هر کسی را که بخواهد عذاب میکند؛ «یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ»(فتح، 14)؛ این نوع آیات نشانمیدهد که خدا آزاد است و آزادی خود را به رخ ما هم میکشد. میگوید ببین من آزاد هستم، من هر کاری دلم بخواهد میکنم، خب تو هم باید آزاد بشوی. انسان برای ملاقات با خدای آزاد، چنین سنخیتی را نیاز دارد و باید آزاد باشد. انسان نورانی، عارف، معنوی، باصفا و مقدس؛ انسان آزاد است که حاضر نیست برده بشود و زمینه بردگی برای دیگران را در خودش از بین بردهاست.
آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
این آزادی طوری است که اگر آدم یک حرف غلطی زد، از اشتباه خود دفاع نکند یا اگر کسی گفت من این حرف شما را قبول ندارم، شما بهجای اینکه آماده دفاع بشوی، بگویی واقعاً؟ چرا؟ الآن صد در صد آماده باش تا نقد حرف خودت را بشنوی. اگر نقد حرف شما غلط بود، نمیپذیری ولی آمادگیاش را داشته باش! آمادگی نقد شنیدن را که داشته باشی، آزاداندیش میشوی.
راز مظلومیت اولیاء خدا
راز مظلومیت اولیاء خدا چیست؟ مگر آدمها مفطور به فطرت الهی نیستند؟ مگر اصلشان پاک نیست؟ پس چرا اکثراً اولیای خدا را غریب میگذارند؟ چرا بسیاری از مردم به اولیای خدا که میرسند، بد میشوند؟ بلکه برده دشمنان میشوند. چون اولیاء خدا نمیخواهند کسی را به بردگی بکشند. همین! داستان این است! شب عاشورا نمونه برجستهای در این موضوع است. شبِ عاشورا، امامحسین(ع) یارانش را به بردگی نکشید. امامحسین(ع) در شب عاشورا به بهترین یارانش در روی زمین فرمود میخواهم با شما واقعیت را بگویم. اصل صحبت امام این بود که فرمود من فردا کشته میشوم، یعنی ماندن شما فایدهای برای من ندارند. بعد هم نتیجهگیری کرد که هر کدام میخواهید، بروید. من هم از شما راضی هستم. این آزاد گذاشتن مردم، راز مظلومیت اولیاء خدا است.
اهمیت آزادی درونی
از نظر معنوی، آزادی امری کلیدی است. این آزادی در روح انسان بسیار مهم است و به آزادی بیرونی هم مرتبط است. کسانی که آزادی درونی را توصیه نمیکنند و فقط آزادی بیرونی و اجتماعی را توصیه میکنند، خائن هستند. این افراد میخواهند کلاه سر دیگران بگذارند. این ابزار به بردگی کشیدن دیگران است. این روش همان کسانی است که پرهای کبوترها را قیچی میکند بعد روی پشتبام ره ایشان میکنند تا بپرند. میگوید بپّر و برو! دیگر آزاد هستی! بعد کبوتر را میاندازد بالا و این کبوتر بدبخت هم یک دور کوتاه میزند و با احتیاط برمیگردد سر جایش و آنقدر همانجا دانه به او میدهند که جَلد آنجا میشود. بعداً دیگر پرهایش را هم نمیکَنند. بعد به مسخره کردن اینها میایستند. تمسخر آزادی روی پشتبام کفتربازها! صهیونیستها هم با انسانها همین کار را میکنند.
انواع آزادی در محوریترین شعار انقلاب
آزادی جایگاه بسیار مهمی در دین دارد. آزادی جامعه هم فوقالعاده مهم است. اگر یک جامعه کلاً اهل آزادی نباشد، خدا غضب میکند. اگر کلیت جامعه یا اکثریت قابل اعتنایی از جامعه دست از آزادی بردارند، خدا دیگر به قیامت حواله نمیدهد، در همین دنیا یک ذلتی به آن جامعه میدهد! آزادی جامعه بسیار مهم است. در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ «استقلال» یعنی آزادی جامعه، «آزادی» هم یعنی آزادی درونی(فردی) و آزادی بیرونی(اجتماعی) انسان. آزادی جامعه و آزادی درونی و اجتماعی، در جمهوری اسلامی مهم است. جمهوری اسلامی مبتنی بر آزادی درونی تک تک افراد است. لذا اگر ایمان آدمها کم بشود جمهوری اسلامی، تضعیف میشود.
انواع آزادی فردی
آزادی فردی انسان به دو قسمت اساسی تقسیم میشود. یک بخش به آزادی رفتار مربوط است. آزادی رفتار فرع دو آزادی مهمّ درونی دیگر است؛ آزادی اندیشه و فکر، و آزادی قلب و گرایش. در آزادی قلب، انسان اسیر هیچ تعلقی نیست. آزادی قلب، یک هدف بسیار مهم است، آزادی قلب، یک اوج است و ارزشمندترین بخش آزادی است.
آزادی قلب مهمتر است یا آزادی اندیشه؟
آزادی قلب را جز با آزادی اندیشه نمیتوان فراهم کرد. آزادی قلب، آزادی دل تو، رهایی دلِ تو از اسارت «اولویت» دارد، ولی آزادی اندیشه، «اَولّیت» دارد. تو تا آزادی اندیشه را تأمین نکنی به آزادی دل نمیرسی. پس آزادی دل عملاً برای ما مهمتر است و نهایتاً در عالم وجود آن آزادی دل است که ارزشمندتر است. «إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(شعراء، 89). آزادی قلب در داشتن قلب سالم از هر نوع اسارتی است. اما آزادی اندیشه، مقدمه آزادی قلب است. ما تا آزاد فکر نکنیم، نمیتوانیم به آزادی قلب برسیم.