رحا مدیا | حسین انجدانی
در تاریخ پر رمزوراز شیعه، گاه حقیقت امامت نه در عرصههای آشکار حضور، بلکه در لایههای پنهانِ حصار و حصر، معنا مییابد؛ جایی که صدای ولیّ خدا، نه با فریاد بلکه با سکوتی عمیق، راه خود را تا جان تاریخ میگشاید. گاه فقیهترین امام، محبوسترین امام است. امام هادی علیهالسلام، امامی در دل پایتخت خلافت عباسی، نه قیام کرد، نه صلح؛ بلکه ساخت. ساختاری پنهان برای زیست تشیع در روزگار اختناق. حضرت نه فقط وارث علم و عصمت، که معمارِ عقلانیت سیاسی شیعه در آستانهی عصر غیبت بود. گفتمان امامت، اگر با امیرمؤمنان علی علیهالسلام آغاز شد، با امام هادی، از شکل رهبری حضوری، به دستگاهی «شبکهای» و نیابتی تغییر یافت؛ و این نقطه عطف، نه در میان امواج قیام، بلکه در تاریکی سامرا، در سکوت حصر، و در شکوه کلام متجلی شد.
برخلاف تصور رایج، امام علیالنقی علیهالسلام صرفاً امامی مظلوم نیست؛ بلکه طراحی استراتژیک در متن بحران است. روزگاری که خلافت عباسی، بیش از آنکه نگران شورش باشد، از «هویت» میترسید. از همین رو، امام را در دورهای به تبعید کشاندند که سامرا، نه فقط پایتخت خلافت عباسی، بلکه پادگان فشردهی مراقبت از امام بود. خلافت، در اوج اضطراب از گسترش نفوذ تشیع، تصمیم گرفت مرکزیت معنوی شیعه را از مدینهی نبوی به قلب پادگان نظامی عباسی منتقل کند؛ تصمیمی که ظاهرش سلطه بود، اما در باطن، گامی در مسیر آشکار شدن حجت الهی از دل زنجیر بود. سامرا، شهر خفقان و جاسوس، میخواست حصاری برای ولایت باشد؛ ولی امام هادی علیهالسلام، آن را به پایگاهی برای صدور مفهومیترین بیانیهی فکری تشیع بدل ساخت. سامرا، زندان عباسیان بود؛ اما بهدست امام، به پایتخت «تثبیت امامت» بدل شد. و نقطه اوج این تثبیت، در صدور متنی است که باید آن را مانیفست نظری امامت شیعی نامید: زیارت جامعه کبیره. این زیارت، صرفاً فهرستی از اوصاف اهلبیت نیست؛ بلکه بیانیهی تئوریک تشیع است؛ متنی که امام، در دل خلافت، بهعنوان تحدی با دستگاه سلطه عرضه کرد؛ بیانیهای که در آن، ولایت اهلبیت نه بهمثابه جایگاه عاطفی، بلکه بهعنوان «ساختار خلافت الهی در زمین» تبیین میشود.
در این متن، امام، دیگر نه فقط پیشوای دینی، که «رکن البلاد»، «ساسة العباد» و «معدن الرحمة» است. یعنی امامت، نه صرفاً مرجع دینی یا پناه عاطفی، بلکه بنیان سیاست، تدبیر و ساختار تمدن است. جامعه کبیره، بازسازی معرفتی مفهوم خلافت از زاویهی الهی آن است؛ آنگونه که ولایت در هستی، عین تدبیر و قوام آن است. این بیانیه، پاسخی است معرفتی به پروژهی خلافت غاصبانهای که امام را محصور کرده بود؛ همان خلافتی که درپی جعل جایگاه امام بود، اما امام، از دل اختناق، «هندسهی وجودی امام» را ترسیم کرد. اگر «نهجالبلاغه» هندسهی ولایت است، «زیارت جامعه» هندسهی خلافت الهی در عصر تقیه است.
اما شاهکار امام، تنها در تولید متن نبود؛ بلکه در ساخت شبکهی وکالت بود؛ همان شبکهای که در آن، نمایندگانی چون عبدالعظیم حسنی، علی بن مهزیار اهوازی، و عثمان بن سعید سلام الله علیهم بهعنوان وکلای رسمی، مأمور حفظ ارتباط میان امت و امام شدند. این شبکه، مدل اولیهی «نظام نیابت» است؛ که بعدها، با عصر غیبت صغری، بهصورت رسمی درآمد. اگر امامت، بدون ارتباط مردمی، به تأثیر نمیرسد؛ امام هادی، این اتصال را در دل اختناق، از طریق فقها و وکلا حفظ کرد.
از اینرو، امام هادی، نه فقط امام شیعیان در قرن سوم هجری، بلکه معمار عصر غیبت کبری است. او نه با شمشیر، که با شبکه، نه با قیام، که با کلام، نه با صلح، که با مهندسی نرم اجتماعی، شیعه را از عصر حضور به عصر نیابت رساند. این همان نقطهای است که باید در اندیشهورزیهای تمدنی مورد تحلیل قرار گیرد: «نقش امام در تدارک غیبت، نه صرفاً در پیشبینی، بلکه در ساختاردهی بود».
در تفسیر تاریخی سیرهی اهلبیت علیهمالسلام، گاه در دام روایتهای مظلومیت میافتیم و از هندسهی نقشآفرینی معصوم غفلت میکنیم. حال آنکه امام هادی، فقیه حکمتِ تقیه و عالم ساخت نظام در دل کنترل دشمن است. اگر امام صادق علیهالسلام، معمار فقه است؛ امام هادی، معمار «فقهالحکومة در شرایط خفقان» است. و اگر تمدن اسلامی، قرار است با منطق نیابت و ولایت فقیه تداوم یابد، یکی از حلقههای کلیدی در این زنجیره، امام دهم است.
اکنون، پس از قرون، هنوز شیعه، بر مدار هندسهای میگردد که امام هادی علیهالسلام در سامرا ترسیم کرد؛ هندسهای که ما را از عصر حضور، به غیبت، و از غیبت، به انتظار رساند.