یادداشت؛

اثر وضعی مخالفت با فلسفه اسلامی

در فضای آموزشی دانشگاهی، فلسفه اسلامی مثل پهلوانی پیر و عبوس و دیرآشنا به نظر می‌رسد در برابر جوانی تنومند و خوش‌مشرب و خوش‌پوش؛ این وضعیت آسیب‌های گوناگونی دارد؛ یکی از آنها آسیب خطر انحراف فکری است؛ زیرا مکاتب فلسفی غربی هر چند نکات احیاناً درست و مفیدی دارند؛ بر اصولی مبتنی یا مروج آموزه‌هایی هستند که با دیدگاه‌های اسلامی تعارض دارند.

رحا مدیا | محمدرضا آتشین صدف، نویسنده حوزوی

می‌دانیم که آنچه در رشته فلسفه در دانشگاه‌های ایران غلبه دارد، فلسفه غرب است؛ البته واحدهایی هم در فلسفه اسلامی می‌گذرانند؛ اما معمولا دانشجویان آن‌قدر که از فلسفه غرب می‌آموزند و آن‌قدر که با آن مأنوس می‌شوند و آن اندازه که بزرگان آن را می‌شناسند؛ از فلسفه اسلامی نمی‌آموزند و با آن مأنوس نمی‌شوند و بزرگان را نمی شناسند؛ چرا؟

علت‌های فراوانی دارد؛ از مشکلات مربوط به استاد و کهنگی شیوه‌های تدریس و ناکافی بودن واحدهای مصوب و دشواری و دیریابی متون آموزشی گرفته تا عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی بیرون از دانشگاه؛ برای نمونه کافی است متون آموزشی فلسفه غرب را با متون آموزشی فلسفه اسلامی مقایسه کنیم؛ برای آموختن فلسفه‌های غربی، هم کتاب‌های فراوان‌تری به زبان فارسی (تألیف و ترجمه) وجود دارد هم سبک و محتوا و لحن این کتاب‌ها متنوع‌تر است؛ در مسیر آموختن فلسفه غرب، شما می‌توانید رمان‌، مجموعه قصه، زندگینامه و حتی طنز پیدا کنید؛ از سوی دیگر کتاب‌های رسمی آموزشی آن هم معمولاً خوش‌خوان خوش‌چاپ‌اند؛ در حالی که این فراوانی و تنوع و زیبایی کمتر در متون آموزشی فلسفه اسلامی دیده‌می‌شود.

حاصل آنکه در فضای آموزشی دانشگاهی، فلسفه اسلامی مثل پهلوانی پیر و عبوس و دیرآشنا به نظر می‌رسد در برابر جوانی تنومند و خوش‌مشرب و خوش‌پوش؛ این وضعیت آسیب‌های گوناگونی دارد؛ یکی از آنها آسیب خطر انحراف فکری است؛ زیرا مکاتب فلسفی غربی هر چند نکات احیاناً درست و مفیدی دارند؛ بر اصولی مبتنی یا مروج آموزه‌هایی هستند که با دیدگاه‌های اسلامی تعارض دارند؛ مثلاً شکاکیت معرفت‌شناختی، نسبیت معرفتی و اخلاقی، انکار ماوراء طبیعت و… حال اگر کسی فلسفه اسلامی خوانده باشد؛ زیر تأثیر این اندیشه‌های نادرست قرار نمی‌گیرد؛ وگرنه آنها را می‌پذیرد یا دست کم از آنها رنگ می‌گیرد؛ شاید همین دغدغه یکی از علت‌هایی باشد که مقام معظم رهبری به دانشجویان رشته فلسفه توصیه کردند که با فلسفه اسلامی هم آشنا شوند.

اکنون در چنین شرایطی که در فضای آموزشی دانشگاهی تقریباً همه‌چیز به نفع فلسفه غرب است و فلسفه اسلامی در حاشیه قرار دارد؛ می‌بینیم در حوزه علمیه گاهی، از ریشه با فلسفه اسلامی مخالفت می‌شود؛ حوزه علمیه‌ای که همواره پرچم‌دار این رشته علمی بوده و فلسفه‌ای که پیوسته با آموزه‌های وحیانی هم‌سو و در خدمت آن بوده و هست. این مخالفت‌ها سبب می‌شود که باز جایگاه فلسفه اسلامی در دانشگاه‌ها کمرنگ‌تر شود؛ وقتی متولی حرمت امامزاده را نگه ندارد از دیگران چه توقعی می‌توان داشت؟

البته نقد فلسفه اسلامی و مخالفت با آن ذاتاً نه اشکالی دارد نه اتفاق تازه‌ای است؛ کسی می‌گوید من به فلان دلایل آن را قبول ندارم؛ مفید نمی‌دانم؛ ناقص می‌دانم و… از قدیم الایام هم چنین نقدهایی بوده؛ اما بد نیست نیم‌نگاهی نیز به اثر وضعی این مخالفت‌ها در این زمانه داشته‌باشیم؛ شاید دست‌کم در شیوه یا شتاب یا شدت نقدمان اثرگذار باشد.

آموختن فلسفه در زمان ما با گذشته فرق مهمی دارد؛ در گذشته افکار فلاسفه غربی؛ این اندازه در دسترس جوانان ما نبود و مرکز آموزشی رسمی‌ای نبود که جوانان ما بروند و چند سال آنجا تحصیل کنند و با این اندیشه‌ها در این سطح و عمق آشنا شوند. بنابراین اثر وضعی و ناگزیر مخالفت آشکار و شدید با فلسفه اسلامی باعث می‌شود که جوانان دانشجوی ما آن اندک انگیزه‌ای هم که احیاناً برای یادگیری فلسفه اسلامی دارند از دست بدهند و فراری شوند.

سخن آخر اینکه مخالفت برخی جریان‌های فکری در حوزه علمیه با فلسفه اسلامی (هر چند با نیت خیر)؛ مانند مرخص کردن محافظ شخصیتی مهم و در معرض ترور است؛ بدون اینکه جایگزینی مقبول و مفید به او معرفی کنند.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها