رحامدیا | ابراهیم شریفی
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۸۲-۱۳۴۰ شمسی) از شخصیتهای شاخص مذهبی و سیاسی ایران در دهههای ۲۰ تا ۴۰ شمسی است که نقش کلیدی در تحولات سیاسی آن دوران داشتند که بارزترین آنها هم نهضت ملیشدن نفت بوده است. شخصیتی عالم و مجتهد، از شاگردان بارز مرحوم آخوند خراسانی که مشاور ایشان در امور مشروطیت نیز بودند و بزرگان حوزه توصیفات و کمالات کمنظیری را به ایشان نسبت دادهاند و از طرفی مجاهدی نستوه که سراسر عمر شریف خود را به مبارزه با استعمار گذرانیده است از حیث اخلاق سیاسی میتواند زندگی ایشان مورد مطالعه و تدقیق قرار گیرد. در سیره و مشی اخلاق سیاسی ایشان که موضوعی بحثبرانگیز است، تحلیلگران دیدگاههای متفاوتی دارند. بررسی اخلاق سیاسی آیتالله کاشانی نیازمند توجه به بافتار تاریخی و پیچیدگیهای ایران در دهههای ۲۰ تا ۴۰ است که در این نوشتار کوتاه فرصتی برای بیان آن بُعد نیست.
بهطورکلی اخلاق سیاسی در اسلام بر پایه اصول و ارزشهای برگرفته از قرآن، سنت پیامبر (ص) و سیره ائمه معصومین (ع) استوار است. این اخلاق، چارچوبی برای رفتار حاکمان، نظام حکومتی و تعاملات سیاسی را تعیین میکند. برخی از مهمترین مؤلفههای اخلاق سیاسی اسلام که در مشی سیاسی آیتالله کاشانی نیز جاری است عبارت است از:
الف) مبارزه با استعمار و استبداد: آیتالله کاشانی بهعنوان یک روحانی مبارز، مخالف سرسخت نفوذ خارجی (بهویژه بریتانیای کبیر) و حکومتهای وابسته بوده است و نشاندهنده تعهد او به استقلال کشورها و مخالفت با سلطه خارجی؛ چه در زمانی که در عراق زندگی میکردند و به مبارزاتی چریکی و مسلحانه با انگلیسیها پرداختند تا به اخراجشان از عراق منجر شد و چه در ایران که بارها مغضوب انگلیسیها قرار گرفته و چندین تبعید داخل و خارج از کشور (لبنان) را در کارنامه سیاسی خود دارند؛ ایشان در ایران بهشدت در برابر سلطنت شاه و استعمار خارجی ایستاد و خواستار استقلال و آزادی مردم ایران بود که این روحیه مبارزاتی خستگیناپذیر برآمده از اخلاق سیاسی ایشان بوده است. از سویی در چارچوب نظریه عدالت جان رالز (که به فیلسوف عدالت شهرت دارد) میتوان گفت که این مسئله همان چیزی است که با عنوان اصل اول رالز (آزادیهای بنیادین) شهرت دارد. آیتالله کاشانی خواهان آزادیهای دینی، سیاسی، و اقتصادی مردم ایران بود. او بر این باور بود که مردم باید در تعیین سرنوشت خود نقش داشته باشند و این آزادی باید در تمامی عرصهها از جمله انتخابات، آزادیهای دینی و اجتماعی و حقوق سیاسی تضمین شود.
از سویی دیگر ایشان اتحاد جهان اسلام را راهکاری اساسی برای مقابله با سلطه استعمارگران غربی، بهویژه بریتانیا میدانست. او معتقد بود کشورهای اسلامی باید با همکاری یکدیگر، از منابع خود محافظت و استقلال سیاسی و اقتصادی خود را تضمین کنند.
ب) تلفیق اخلاق، دین و سیاست: ایشان سیاست را جدا از دین نمیدانست و معتقد بود روحانیون باید در امور سیاسی دخالت کنند تا از منافع اسلام و مردم دفاع نمایند و معتقد بود علما باید رهبری مبارزات ضد استعماری را برعهده بگیرند و بهترین راهبرد این رهبری را به وحدت رساندن مسلمین میدانستند به همین جهت وحدت مسلمانان را نهتنها یک ضرورت دینی، بلکه یک الزام سیاسی میدانست و در جریان ملیشدن نفت از همکاری کشورهای اسلامی مانند مصر و دیگران برای حمایت از ایران در برابر فشارهای بریتانیا استقبال میکرد.
ناگفته از سیره عملیاش پیداست که ایشان به دنبال تلفیقی از دین و سیاست و اخلاق بوده است. همچون شهید مطهری که معتقد بود اسلام دینی جامع است که به سیاست و اخلاق بهصورت توأمان توجه دارد. در کتاب «عدل الهی» میفرمایند: «اسلام نمیپذیرد که سیاست از اخلاق جدا باشد؛ سیاستِ بدون اخلاق، شیطانی است» البته همین نگرش در میان عمده علما و متفکران اسلامی وجود دارد که در نهایت منجر به رخداد انقلاب اسلامی شده است.
ج) عدالت اجتماعی: آیتالله کاشانی به مسائل اجتماعی و فقرا توجه داشت و در سخنرانیهایش بر لزوم مبارزه با فساد اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت، رفع فقر و نابرابریهای اقتصادی تأکید داشت؛ لذا خواستار بهبود وضعیت اقتصادی فقرا و اقشار ضعیف جامعه بود. در مبارزاتش، بهویژه در بحث ملیشدن نفت، تأکید داشت که منابع کشور باید در خدمت مردم و بهویژه طبقات فقیر قرار گیرد. در چارچوب اصل تفاوتها از دیدگاه رالز نیز میتوان گفت که آیتالله کاشانی به دنبال کاهش شکافهای طبقاتی بود و تلاش میکرد تا منابع کشور بهگونهای تقسیم شود که به نفع فقرا و محرومان باشد؛ لذا ایشان خواستار اجرای عدالت اجتماعی بهویژه در زمینه حقوق اقتصادی و اجتماعی بود و یکی از راههای اصلی برقراری عدالت را برپایی حکومت اسلامی میدانست.
بهعبارتدیگر اگرچه آیتالله کاشانی در ابتدا تأکید زیادی بر اصول اسلامی و قوانین فقهی داشت، اما در مبارزات سیاسیاش همواره به دنبال عدالت اجتماعی و اصلاحات اقتصادی بود. میتوان گفت که آیتالله کاشانی بهویژه در تلاش برای ملیشدن نفت، در پی ایجاد یک دستگاه اقتصادی بود که منافع مردم ایران را به نفع اقشار ضعیفتر و تحتفشار جامعه بهویژه در مقابل استعمارگران تأمین کند.
در نهایت میتوان گفت اخلاق سیاسی آیتالله کاشانی متکی بر برقراری عدالت اجتماعی و توسعه آزادیهای فردی انسانی در چارچوب اسلام است و همین دلیل، موجب میشود که ایشان در برابر استبداد داخلی و سلطه خارجی بایستد و خواهان اصلاحات اجتماعی و اقتصادی به نفع عموم مردم، بهویژه اقشار محروم جامعه باشد.