به گزارش رحا مدیا، رضا مصطفوی را میتوان شناسنامه پروژه تلویزیونی موسی کلیمالله دانست. در سال ۱۳۸۸ برای تحقیق و نوشتن فیلمنامه به فرجالله سلحشور پیوست و با فوت مرحوم سلحشور همراه با جمال شورجه کار را پیش برده و با بیماری جمال شورجه، حالا در کنار ابراهیم حاتمیکیا است؛ وی محقق و مشاور پروژه است که در تمام مراحل کار، همراه ابراهیم حاتمیکیا بوده است. درباره قصه و نکات تاریخی این فیلم سینمایی خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با او گفت و گو کردهایم که متن آن در ادامه خواهد آمد:
* آقای مصطفوی، چرا باید اصلاً به قصه موسی سینمایی نگاه کنیم؟
این نخستین پرسشی است که در این سالها همیشه با آن مواجه بودهام. میگویند اصلاً با اینهمه موضوعات جذاب، چرا باید درباره موسی فیلم و سریال بسازیم؟ خب پاسخ من معمولاً این است که همین پرسش را درباره هر موضوع دیگری میشود مطرح کرد. درست هم هست. هر کاری باید توجیه منطقی خودش را داشتهباشد. هر پروژهای باید هدفگذاری دقیق داشتهباشد. درباره سریال حضرت موسی هم همین هدفگذاری بهدقت انجام شدهاست. میدانیم که اشاره به حضرت موسی و نام او در قران پرتکرارترین نام است. ۱۳۶ بار! داستان بنی اسراییل و پیروان موسی با او هم که در جایجای قرآن قرار گرفته است. خود همین نشانمیدهد که دانستن و فهم گفتمان قرآن درباره این شخصیت و پیروانش، برای مسلمانان و یا سایر پیروان ادیان خیلی مهم بوده. آنقدر که حجم زیادی از آیات و روایات در آنباره است. حالا اینکه هر روایت یا هر آیه، چه بار معنایی و تفسیر کاربردی در زندگی و زمانه مسلمانان دارد، خود یک بحث مجزا و مفصلی است که باید سر جای خودش در آنباره مفصل گفتگو کنیم.
فقط همین یک نکته را اشاره میکنم و رد میشویم. در منابع شیعی و سنی روایت شناختهشدهای داریم که از حضرت رسول اکرم (ص) نقل شده که: «آنچه در بنیاسرائیل رخداده، در این امت هم رخ خواهد داد.» تأکید هم شده که «قدم به قدم و نمونه به نمونه.» پس داستان بنیاسرائیل، انگار داستان خود ماست. همه آن فراز و فرودهای این تاریخ پرنشیب، در امت اسلامی هم رخ خواهد داد. حتی در روایتهایی از معصومان علیهمالسلام نیز آمده است که این تکرار، مکرر خواهد بود. نه یکبار، بلکه مکرر در زمانهای مختلف برای امت اسلامی نیز رخ خواهد داد. تکرار وقایع را از نظر علم میگویند «تجربه». قرآن، داستان موسی و بنیاسرائیل را نقل میکند که ما آزموده را دوباره نیازماییم. راه خطا رفته آنان را دوباره به خطا نرویم؛ راه درسترفته آنان را پیدا کنیم و همان راه را برویم.
* در نسخه سینمایی شما فقط به ماجرای پیش از تولد تا تولد موسی پرداختهاید. کجای این قصه شرح حال ماست؟
داستان سینمایی موسی که زیر عنوانش هست «بهوقت طلوع»، فقط به یک بازه یکساله از پیش از تولد تا حدود سهماهگی موسی میپردازد. در این داستان، با فرعونی مواجهیم که انگار خدا میخواهد راه را نشان دهد. خوابی میبیند که میخواهد به او هشدار میدهد که اگر با همین دستفرمان بروی، عاقبت خوبی نخواهد داشت. اما فرعون بهجای اینکه هشدار این خواب را دریافت کند، دقیقاً خلاف آن عمل میکند. همان کاری را میکند که نباید بکند. او بهجای اینکه منش حکومت خود را تغییر دهد، تا قلب بندگان خدا را بهدست بیاورد، شروع میکند به کشتار نوزادان.
از سوی دیگر، بنیاسرائیل هم که تحت ستم وی هستند و به بردگی او افتادهاند، در اوج فشاری که از زمین و زمانه به آنان وارد میآید، بنا به وصیت یوسف (ع) منتظر موعود خدا هستند. این موعود، حلقه اتحاد و اتصال آنان با هم است. بهواسطه این انتظار و امید است. درست است که به آن منجی میگوییم، اما او نقطه کانونی و راز ماندگاری بنیاسرائیل زیر اینهمه فشار است. نکته اصلی فیلم این است که فرعون تمام توان جن و انس را به کار گرفته تا موعود بنیاسرائیل به دنیا نیاید، اما کاری که خدا بخواهد، انجام خواهد شد. ان الله لا یخلف المیعاد. خدا سر وعدهاش هست. وعده خدا انجام شدنی است. ولو اینکه همه دنیا نخواهند که بشود. «اگر تیغ عالم بجنبد ز جای، نبرد رگی گر نخواهد خدای.»
* نقش مادر موسی در این فیلم نسبت به پدر ایشان، خیلی پررنگ نیست؟
بله شما درست میگویید. اصلاً آقای حاتمیکیا این داستان را بسیار مادرانه روایت کرده است. عناصر مادرانگی در فیلم موج میزند؛ از آسیه که حسرت مادر شدن دارد تا قابله که آرزوی مادری دارد تا کبوتران و جوجههایشان، همه اینها نشانههای مادرانگی فیلم است. اما این مادرانگی چیزی نیست که ما ساخته باشیم. شما قرآن را ببینید. اصلاً پدر موسی کجاست؟ چهکاره است؟ اما از آنطرف، مادر موسی است که مخاطب وحی است. «و أوحینا الی امّ موسی». خدا برای انجام برنامهاش همه کارها را بهدوش مادر او انداخته. رسالت عمران در این زمینه خیلی کمرنگ است؛ هرچند شخصیت تأثیرگذار و برجستهای در قوم است، اما در این کار، امور به گردن مادر موسی است. پس روایت سینمایی موسی باید مادرانه میشد.
* شما برای پرداخت قصه از منابع دیگر ادیان هم استفاده کردید؟
من میتوانم ادعا کنم که برای تحقیق و نگارش فیلمنامه، کسی نبوده که حرفی برای گفتن داشتهباشد و ما از ایشان استفاده نکرده باشیم. من خودم محضر بزرگان و علما رسیدهام. ساعتها با علامه جعفر مرتضی در منزلش در لبنان گفتگو کردهام. در قم هم با آیات عظام مشورتهایی داشتهام. در جلسهای در جامعه مدرسین قم حرفهایشان را شنیدهام. از طرف دیگر هم همه منابع شیعی و سنی و یهودی و مسیحی را تا جایی که توانستیم دیدیم. اما این نکته را هم دوست دارم بگویم که ما داریم روایت قرآنی با نگرش شیعی از داستان موسی کلیمالله را میسازیم. میخواهیم نگرش فاخر و برجسته اسلامی را به جهان معرفی کنیم. یوسف ما با یوسف سایر ادیان تفاوت جدی دارد. موسای ما نیز با موسایی که بنیاسرائیل روایت میکند، تفاوتهای جدی دارند. مهمترین تفاوتش این است که موسای کلام شیعی، معصوم و برگزیده خداست. واجبالاطاعه است. از خودش حرف نمیزند. طبق برنامه الهی پیش میرود. تمام حرکات و سکناتش الگوست. این نگرش و ارائه تصویر جهانی آن برای ما خیلی مهم است.
* شما که در کنار فرجالله سلحشور هم بودید، تفاوت کار ایشان با حاتمیکیا را در چه میبینید؟
ببینید داستان موسی که صدر و ذیلش مشخص است. تقریباً همه ما بخش عمدهای از این داستان را میدانیم. منتها نوع قصهگویی هرکسی فرق میکند. فرجالله سلحشور قصهگوی خوبی بود. سالها در کنار ایشان قصههای تبیان را با هم کار کردیم. فیلمنامه آقای حاتمیکیا، در جزئیات هنری با فیلمنامه فرجالله سلحشور تفاوتهایی دارد. طبیعتاً نوع قصهگویی آقای حاتمیکیا فرق دارد؛ پرداخت شخصیتها در نگاه آقای حاتمیکیا فرقهایی دارد. اما داستان همان داستان است. ذائقه سینمایی نسل جدید هم تفاوتهایی با گذشته کرده. فیلمنامه آقای حاتمیکیا از نظر تعلیق و کششهای سینمایی خیلی بهروزتر و جهانیتر است.