یادداشت؛

از اقلیم تهدید تا اقامه‌ی اقتدار

دشمنی صهیونیسم، ریشه در بغض دیرین یهود علیه اسلام دارد. قرآن کریم از این کینه پرده برداشته است. آن‌چه امروز می‌بینیم، امتداد همان تقابل تاریخی حق و باطل است.

رحا مدیا | حسین انجدانی

در هندسه‌ی تهدیدات مستحدثه، لحظاتی پدید می‌آید که در آن، آرایش قدرت از سطح بازدارندگی، به ساحت فعلیت در تقابل، عبور می‌کند. و این، لحظه‌ای است که تمایز میان صبر استراتژیک و انفعال، در منظر جهانیان، به ظهور می‌رسد. و در جغرافیای مفهومی جنگ‌های نوین، آنگاه که توازن قوا در عرصه‌ی سخت به نفع جبهه‌ی مقاومت تغییر می‌یابد، دشمن به فراست درمی‌یابد که دیگر، سلاح‌های آتشینش کفایت تهدید را نمی‌کند؛ بلکه باید ذهن‌ها را بمباران کند. این همان لحظه‌ای است که «جنگ نیابتی»، جای خود را به «تهاجم ترکیبی» می‌دهد و اقلیم تهدید از «مرزها»، به «مرکزهای» هویتی و معرفتی جامعه منتقل می‌شود.

هنگامه‌ای که صهیونیسم جهانی، پس از دهه‌ها ترور، غارت، اشغال و کشتار، بار دیگر پرده‌ از چهره‌ی گرگ‌صفت خود برداشت و با جنونی عبث، به خاک مقدس ایران جسارت ورزید، تحولات اخیر را نمی‌توان صرفاً ذیل تحلیل‌های نظامی و امنیتی صورت‌بندی کرد. این رخداد، صحنه‌ی تلاقی دو اراده‌ی تاریخی است: اراده‌ی مقاومت ایمانی ملت ما در برابر اراده‌ی پلشت سلطه‌گری که از بدو تأسیس جعلی خود، چیزی جز توهین به انسان و تحقیر عدالت نیافریده است.

در چنین شرایطی، مواجهه‌ی جمهوری اسلامی با رژیم جعلی صهیونیستی، صرفاً واکنش به یک کنش خصمانه نیست؛ بلکه تقابل دو نظام وجودی در مدار «بقاء یا فنا» است. رژیمی که از آغاز، با خون و خیانت زاده شده و هفت دهه تمام، ترور، تخریب، و تفرقه را شیوه‌ی بقاء خود کرده است: از ترور شیخ احمد یاسین و عماد مغنیه، تا ترور دانشمندان ایرانی و جنایت‌های زنجیره‌ای در غزه، صهیونیسم نه‌فقط دشمن یک ملت، که خصم تمام امت اسلامی و انسانیت است. صهیونیسم، نه یک دولت، بلکه فرمی از شرّ سازمان‌یافته در لباس نظام است.

در این مقطع تاریخی و تقابل ماهیتی، پس از آن‌که بیش از سی‌هزار انسان مظلوم در غزه، غالباً زن و کودک، در خون خود غلتیدند، این باند تبهکار، در تکمیل جنایات خود، خاک ایران اسلامی را آماج قرار داد. در برابر این تجاوز بی‌سابقه، پاسخ سخت جمهوری اسلامی ایران به سلسله‌جنایات رژیم صهیونیستی، نه صرفاً رویدادی در میدان نظامی، بلکه بازتعریف موقعیت ایران در معادله‌ی نظم منطقه‌ای و جهانی است. این اقدام، استمرار گفتمانی بود که از فردای شهادت حاج قاسم سلیمانی اعلی‌الله مقامه آغاز شد، و اکنون، در قامت عملیات‌های «وعده‌ی صادق» به تجسم درآمده است.

در این مرحله، مواجهه با دشمن، تنها در حوزه‌ی موشک و رادار معنا نمی‌یابد؛ بلکه قلب میدان، درک توازن ادراکی، مدیریت جنگ روانی، و صیانت از انسجام ملی در مقابل ترفندهای عملیات شناختی است. رژیم صهیونیستی در دهه‌های اخیر، با اتکا بر قدرت نرم‌افزاری و بهره‌برداری از غفلت استراتژیک برخی کشورهای عربی، درصدد ایجاد هژمونی جعلی و پیش‌فرض برتری امنیتی در منطقه بود؛ اما ایران، با ایفای نقشی هژمون‌گریز اما تمدن‌ساز، گفتمان مقاومت را به تراز راهبردی ارتقا داد و سرانجام، در شب تحقق «فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا»، این رژیم را به میدان پاسخ کشاند.

در چنین هنگامه‌ای، دوگانه‌ی «صبر یا پاسخ» بی‌معنا می‌شود. آن‌چه رخ داد، تجلی فقه دفاع مشروع، بر مبنای آیه‌ی «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ» بود. و هرگونه تردید یا تضعیف در این منطق، نه نشانه‌ی تعقل، بلکه تعبیر ناآگاهانه‌ای از «سلب اقتدار» است. باید دانست که این پاسخ قاطع، آغاز «فرایند نابودی رژیم صهیونیستی» است؛ همان وعده‌ای که دهه‌ها پیش، امام راحل قدس‌سره در قالب راهبرد «صدور انقلاب» و محو اسرائیل از نقشه‌ی جهان، ترسیم فرمود؛ و خلف صالح ایشان، امام حاضر مدظله‌العالی، بارها تأکید فرمودند که اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.

باید توجه داشت که ایران آغازگر جنگ نبوده است؛ اما به حکم عقل و شرع، نمی‌توان آغازگر انفعال نیز بود. آن‌که در برابر دشمن متعدی سکوت کند، در برابر تاریخ باید پاسخگو باشد. این نبرد، جنگی بر فناء یا بقاء هویت ما می‌باشد. پرونده‌ی خون‌های بر زمین‌ریخته‌شده‌ی زنان و کودکان در غزه، ترور فرماندهان مقاومت، و حملات هدفمند به مراکز دیپلماتیک و هسته‌ای در منطقه، شواهدی غیرقابل انکار از ماهیت تجاوزگر رژیمی است که حتی در گفتار صریح سران خود، اعتراف به جنگ‌افروزی دیده می‌شود. بازنشر این اظهارات در رسانه‌های جهان، نه اقناع مخاطب جهانی، که حجت بر افکار عمومی برای مشروعیت پاسخ ایران است. لذا پاسخ جمهوری اسلامی، نه تقابل کور، بلکه فعل مشروع دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، در چارچوب ماده‌ی پنجاه و یکم منشور ملل متحد محسوب می‌شود.

آنچه اکنون در صحنه‌ی عملیات نظامی رخ می‌دهد، صرفاً یک برخورد متقابل نیست؛ بلکه «نقض انگاره‌ی شکست‌ناپذیری اسرائیل» است. نظامی که سال‌ها بر ستون‌های روانی افسانه‌ی امنیت تکیه داشت، با حقیقت «سستی خانه عنکبوت» مواجه شد. سقوط این انگاره، بستر مهم‌ترین دستاورد روانی جمهوری اسلامی است: شکستن هیمنه‌ی ژئوپلتیکی تل‌آویو. وقتی اسرائیل به صراحت، از جهان غرب و آمریکا تقاضای جلوگیری از پاسخ ایران را می‌کند، معنای واقعی تزلزل، آشکار می‌شود.

با این حال، این نبرد، نیمه‌تمام است. دشمن، اگرچه در میدان سخت دچار اضمحلال شده، اما همچنان در میدان نرم، درصدد وارونه‌نمایی است. از القای گزاره‌ی «خطر گسترش جنگ» تا تقلیل عملیات ایران به امری نمادین، از طرح دوگانه‌ی ارتش و سپاه تا تحریک شکاف‌های اجتماعی، همه و همه اجزای پازل دشمن برای بازسازی اقتدار فروریخته است. در این شرایط، هوش امنیتی مردم، باید با اتکا به اعتماد مطلق به رهبری فرزانه انقلاب و نظام، از هرگونه تردید، ترس یا تحلیل شتاب‌زده پرهیز کند.

ملت شریف ایران باید از افتادن در دام شایعه و تحلیل‌های بدون سند بپرهیزد؛ چراکه دشمن، جبهه‌ی جنگ ادراکی را با تمام قوا گشوده است. دروغ‌های اسرائیل مبنی بر حمله به اهداف بنیادی و زیرساختی و ادعای دروغین حمایت از مردم، با تصاویر تکه‌تکه‌شدن کودکان در غزه تکذیب می‌شود. نباید فضای رسانه‌ای، جولانگاه تحلیل‌های شتاب‌زده یا کوچک‌نمایی عملیات شود؛ بلکه باید به دور از غرور و هیجان، در این مسیرِ دشوار، متحد و هوشیار بمانیم.

وحدت ملی و انسجام داخلی مهم‌ترین سلاح ما دربرابر خصم زبون است. و این انسجام، باید با اعتماد کامل به تدابیر داهیانه‌ی فرمانده عالی جبهه و رهبر حکیم انقلاب، استمرار یابد.

بنابراين، روایت ایران قوي از این واقعه، باید هم‌زمان «مشروعیت حقوقی»، «ضرورت امنیتی» و «افتخار ملی» را توأمان برجسته سازد. در این مسیر، هر صدایی که به تضعیف وحدت، تحریک شکاف یا تقلیل دستاوردها مدد رساند، ناخواسته یا عامدانه، در خدمت دشمن خواهد بود.

ملت ما، در برابر هجوم سخت، در صفوف نیروی مسلح حاضر است؛ و در برابر جنگ روانی، باید در «صفوف هوش ادراکی» مستقر شود. هر پویشی که تردید را از طریق رسانه، شبهه، یا تحلیل، به درون جامعه تزریق کند، ناخواسته در زمین دشمن بازی کرده است. اینجاست که فقه رسانه، در کنار فقه جهاد، باید احیا شود.

فراموش نباید کرد؛ دشمنی صهیونیسم، ریشه در بغض دیرین یهود علیه اسلام دارد. قرآن کریم از این کینه پرده برداشته است. آن‌چه امروز می‌بینیم، امتداد همان تقابل تاریخی حق و باطل است. و پیروزی، همواره از آنِ ملت‌هایی است که در میدان، با ایمان، با صبر، و با اخلاص ایستادگی کنند.

و امروز، زمان آن است که باور کنیم موشک‌های ما، تنها از سوخت شیمیایی نیرو نمی‌گیرند، بلکه از هرم آتش دعای مادران شهدا، از خون امثال شهید طهرانی‌مقدم، سلامی و حاجی‌زاده، و از امید فرزندان حاج قاسم تغذیه می‌شوند.

در پایان باید بگویم: لازم است دولت محترم نیز خود را برای مهار تکانه‌های اقتصادی و جلوگیری از التهاب معیشتی مردم آماده سازد. باید دانست در شرایطی که دشمن، همزمان با جبهه نظامی، در جبهه اقتصادی نیز تحرک دارد، وظیفه دولت، صیانت از آرامش بازار و تقویت روحیه مردم است.

این لحظه، آغاز عصر تازه‌ای است: عصری که در آن، مقاومت، دیگر صرفاً ایده‌ای آرمانی نیست؛ بلکه حقیقتی فعلیت‌یافته است. ایران، نه در مسیر جنگ، بلکه در مدار عزت، قدم گذاشت. و این عزت، همان است که وعده‌ی الهی بر آن صادق آمده است.

اگر امروز آسمان حیفا و تل‌آویو لرزید، به حول و قوه‌ی الاهی، فردا خانه‌ی عنکبوتی اسرائیل فرو خواهد ریخت. این نبرد، نبرد عزم‌ها است؛ و ان‌شاءالله به برکت خون شهیدان و دعای ولیّ عصر عجل‌الله تعالی فرجه، با پیروزی جبهه حق به سرانجام خواهد رسید.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها