به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی؛

قیام امام خمینی؛ بر مدار وحی و عقل

سالگرد امام، نه صرفاً موسم اشک و اندوه، بلکه موعد بیعت مجدد با خط امامت، فقاهت و مقاومت است. اگر امام می‌خواست فقط سلطنت برود، با رأی‌گیری ساده هم ممکن بود؛ اما او انقلاب کرد تا امت را به خود برگرداند، دین را به صحنه بیاورد، و فقیه را بر مدار عقل، در جایگاه ولایت بنشاند.

رحا مدیا | موسی آقایاری

قرن‌هاست که شیعه در غربت سیاسی غیبت می‌سوزد؛ قرن‌هاست که سؤال بنیادین در عصر غیبت چه باید کرد؟ چونان خنجری ذهن مؤمن منتظر را می‌خراشد. قیام امام خمینی (قدّس سرّه) نه صرفاً پاسخی تاریخی به این سؤال، بلکه انفجار نوری بود که از غارهای تردید عبور کرد، بر قلّه‌ی حکمت فقهی ایستاد و نسخه‌ای از حکومت ولایی را از متن فقه، عقلانیت، و تاریخ، به میدان واقعیت آورد.

انقلاب اسلامی، قیام بر مدار عقل و وحی

اگر انقلاب فرانسه، زاده‌ خشم توده‌ها و انفجار بی‌دینی علیه کلیسا بود؛ اگر اکتبر سرخ، ثمره ماتریالیسم دیالکتیکی بود، انقلاب اسلامی برخلاف همه، با سلاح ایمان، عقلانیت و فقه قیام کرد؛ آن‌ هم در عصری که دین را افیون، و فقیه را انزواطلب معرفی می‌کردند.

امام آمد و بر سر میز فقه، نظام ساخت؛ نه حکومتی فردمحور، نه پادشاهی موروثی، بلکه نظامی بر پایه ولایتِ عادل فقیه، برآمده از عقلانیت استنباطی و پشتوانه مردم‌سالار. او فقه را از احکام وضویی و عباداتی به سیاست، قضا، جنگ، اقتصاد، رسانه و روابط بین‌الملل کشاند، و این کار را نه با بدعت، بلکه با بازخوانی روشمند منابع اجتهاد انجام داد. امام، فقیهی نبود که در غیاب معصوم تسلیم قضا و قدر شود؛ او فقیهی بود که با منطق اَلْفَقِیهُ أَمینُ الرُّسُلِ و اَلْفَقِیهُ حُصُونُ الإِسْلامِ به صحنه آمد و بار سنگین تحقق اسلام عملی را بر دوش کشید.

علت محدثه انقلاب؛ بازگشت به اصل امامت

چه چیزی امام را برانگیخت؟ آیا صرفاً ظلم شاه یا فقر مردم؟ نه. آنچه امام را برآشفت، استقرار طاغوت در جایگاه خلافت الهی بود. او فهمیده بود که در عصر غیبت، حذف ولایت به اسم دین، مساوی است با تهی شدن شریعت از عدالت، و فروپاشی هویت امت. پس انقلاب او، انقلاب علیه سلطنت نبود، بلکه انقلاب در فهم شریعت بود؛ انقلابی علیه تحجّر و التقاط.

امام، عاشورای معاصر را درک کرد. دید که حسین زمان بی یاور است و کوفیان زمانه، میان نان و ایمان سرگردان‌اند. او همان کاری را کرد که زینب کبری در خطبه شام کرد: افشای باطل، بازنمایی حق، و رسوا کردن یزیدهای مدرن. در اندیشه امام، ولایت فقیه صرفاً یک ابزار نبود، بلکه حلقه اتصال امت با حجت غایب بود؛ راهی برای بازگشت دین به متن جامعه و تعطیل‌ناشدن شریعت در عصر غیبت.

علت مبقیه انقلاب؛ رهبری فقیه و بصیرت مردم

امروز، ۳۵ سال پس از رحلت امام، اگر این انقلاب همچنان ایستاده، اگر قدرت‌های جهانی با همه تجهیزات رسانه‌ای، نظامی، فرهنگی و اقتصادی از مهارش عاجزند، راز آن در دو عنصر نهفته است:

۱. درایت و حکمت جانشین خلف امام؛ مقام معظم رهبری، آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، که نه تنها تئوری امام را ادامه داد، بلکه آن را بازتولید تمدنی کرد. او با مفاهیمی چون نظریه نظام انقلابی، جهاد تبیین، گفتمان مقاومت، تمدن نوین اسلامی، انقلاب را از شعله‌ای احساسی به مشعلی عقلانی تبدیل کرد.

۲. بصیرت و ایمان مردم؛ مردمی که نه با هیجان زودگذر، بلکه با تحلیل عمیق، در فتنه ۸۸، در فتنه داعش، در فتنه حجاب، و در فتنه دی‌ماه‌ها، دست از ولی برنداشتند. مردمی که امام، آنان را بهتر از مردم صدر اسلام می‌دانست، چون هم قرآن داشتند، هم ماهواره.

این دو عامل، همان علل مبقیه‌ای هستند که امام فرمود: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.

وظیفه اهل علم؛ روشنگری و افشای فتنه

و اما اهل علم؛ آنان که وارثان انبیا هستند و از آنان انتظار است بر منبر علی (ع) باشند، نه بر صندلی مصلحت‌اندیشی. امام فرمود: هر وقت دیدید دشمن از شما تعریف کرد، بدانید راه را اشتباه رفته‌اید. امروز آن عالمی که در مقابل تحریف، فتنه، تجزیه‌طلبی فرهنگی، تطهیر پهلوی، و تبرئه سقیفه، سکوت کند، نه تنها از مردم عقب افتاده، بلکه حتی از تاریخ عقب مانده است.

اگر امام فرمود: ما مأمور به تکلیفیم، نه نتیجه ، امروز وظیفه ما تکلیف به تبیین است، نه حفظ موقعیت اجتماعی یا خوشایند ارباب رسانه. باید دوباره به مردم بگوییم که این نظام، میراث هزار و چهارصد سال خون و معرفت است؛ اگر شکست بخورد، دیگر نه تنها بازگشتی به عصر مشروطه نیست، بلکه بازگشت به جاهلیت مدرن است.

بنابر آنچه گفته آمد به این نتیجه می رسیم که: بیعت مجدد با راه امام، نه یادبود صرف سالگرد امام، نه صرفاً موسم اشک و اندوه، بلکه موعد بیعت مجدد با خط امامت، فقاهت و مقاومت است. اگر امام می‌خواست فقط سلطنت برود، با رأی‌گیری ساده هم ممکن بود؛ اما او انقلاب کرد تا امت را به خود برگرداند، دین را به صحنه بیاورد، و فقیه را بر مدار عقل، در جایگاه ولایت بنشاند.

امروز اگر در این مسیر، اندکی سستی کنیم، آینده نه از آن غرب، بلکه از آنِ نفاق خواهد بود.

پس دوباره عهد می‌بندیم که اسلام را همچنان نه در موزه‌ها، که در میدان‌ها ببینیم و ولایت فقیه را نه فقط در قانون، بلکه در قلب حفظ کنیم، تا انقلاب اسلامی را نه فقط مانده از گذشته، بلکه وعده‌ای برای فردا بدانیم.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها