رحا مدیا | سید مهدی موسوی
یکی از مشترکات و نکات عبرتآمیز در تاریخ صدر اسلام (بهخصوص دوران حکومت امام علی علیهالسلام) و همچنین تجربه تاریخی انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی این است که عموم اضطرار اندیشان و عسرت اندیشان پس از مدتی که با انقلاب اسلامی، شعاری و خیلی جانبدارانه همراهی میکنند و تحقق آرزوهای تقابلی و تضادگرای خود را از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی انتظار دارند، با ناکامی روبهرو میشوند و نهایتاً آرزوهای اتیوپیایی، تقابلی و رادیکالی خود را برباد رفته میبینند و به بنبست فکری، فرهنگی و سیاسی میرسند. بهتدریج با بهانهگیریهای مختلف، از حرکت تکاملی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی فاصله میگیرند و مسیرهای تقابل و تضاد را میپیمایند وبا استفاده از ادبیات صوفیانه و عرفانی و همچنین فلسفههای تاریخ چپگرا به توجیه دگردیسی و گشت فکری و عملی خود میپردازند.
عموم اضطرار اندیشان به بنبست رسیده چند مرحله را طی کردهاند؛
۱.تفسیر تقابلی و تضادگرا از انقلاب اسلامی، امام و رهبری را مصادره میکنند و ستیز با برخی از دولتمردان و کارگزاران نظام و متهم کردن آنها به غیر انقلابی بودن و لیبرال شدن؛
۲.بعد از مدتی، مشکل را در ساختار جمهوری اسلامی میبینند و به تفکیک انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی میپردازند و در بوق و کرنا جار میزنند که جمهوری اسلامی غیر از انقلاب اسلامی است که آرمانهای انقلاب را ذبح کرده است لذا به ستیز با ساختارها و قوانین و نهادهای نظام میپردازند.
۳.بعد از مدتی، رهبری را هم متهم به مصلحت اندیشی و کوتاه آمدن از مواضع اصولی انقلاب میکنند و یا توجهاتی به مخاطب القا میکنند: «چون رهبری تنهاست و کارگزاران و مسئولان همراه نیستند مجبور شده است که کوتاه بیاید و یا سیاستهای لیبرالیستی را ابلاغ کند و…» لذا بر آتش دوگانه رهبری و مسئولان قوا و فرماندهان نظامی میدمند.
۴.بعد از آنکه رهبری، صریحاً مواضع خود را در امور کشور مطرح میکنند و از وحدت ملی، همبستگی عمومی، کنار گذاشتن اختلافات، اهمیت خصوصیسازی و ضرورت کار فرهنگی سخن میگویند و در برابر تخریبهای غیر منصفانه اضطرار اندیشان، با صراحت از سران قوا و عموم دولتمردان و مسئولان اجرایی و نظامی حمایت میکنند، اضطرار اندیشان به اصل نظام حمله میکنند و آن را متهم بهغیر اسلامی بودن میکنند و با استمداد از برخی اظهارات بیاساس برخی باطن گرایان صوفی مسلک و یا نویسندگان چپ اسلامی و اضطرار اندیشان اگزیستانسیال عسرت اندیش، مدعی میشوند که؛ «این نظام حقیقت اسلام نیست و فقط اسمی از اسلام است و موفّق نخواهند شد حقیقت اسلام را عملی نمایند. فقط نمود است، اسم است، تابع است، سایه است.»
اضطرار اندیشان، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را صرفاً دوره گذار، دوره انتقالی، سایه و تابع معرفی میکنند که فقط ظاهری از حقیقت را یدک میکشد و فقط باید منتظر فردایی نشست که پسفردای آن اسلام، عدالت، صلح و… آشکار خواهد شد، بنابراین نباید الان انتظار تحقق احکام و آرمانهای اسلامی را داشت. حتی گفتهاند و خواهند گفت که «اگر کسی معتقد باشد که نظام جمهوری اسلامی، باید عدالت را محقق کند این ظلم به امامزمان است. چون ما نمیدانیم که عدالت چیست.!»
۵.مرحله پنجم، خروج از تفسیر انتقالی، سایهای و تابعی از انقلاب و نظام و رسیدن به مرحلهی حیرت و تحیّر در برابر اسلام و انقلاب و حقیقت است. در این مرحله به جایی میرسند که معتقد میشوند که حتی در انقلاب و نظام، واقعیتی از اسلام، عدالت،… وجود ندارد، اصلاً حقیقتی در کار نیست، صرفاً بازی قدرت نوکیسگان برای جمع ثروت و استثمار مردم است.
در این صورت از عصر حیرت و ضرورت نو رادیکالیسم دم میزنند و نهایتاً با جریان غربزده – که روزگاری دشمنی با آنها چشمشان را کور کرده بود و تفسیر تقابلی واتوپیایی از انقلاب و نظام میدادند – هم افق میشوند از ضرورت توسعهیافتگی غربی و کنار گذاشتن آرمانهای انقلاب اسلامی و ارزشهای دینی سخن خواهند گفت و آن را اختصاصی دوران ظهور و حضور امامزمان (عجلالله) معرفی میکنند و همسو با انجمن حجتیه، نهضت آزادی، سکولاریسم پنهان را به بهانه دفاع از اسلام و دیانت و عدالت و آزادی تجویز میکنند.
۶.اگر نتوانند به مقاصد خود برسند بهتدریج از مرحله تقابل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی عبور میکنند، رویکرد خروج، رادیکال و ستیز به خود میگیرند و عَلَم مبارزه و تضاد را به بهانههای مختلف به ظاهر دینی و اخلاقی بر میدارند و جامعه را به آشوب میکشانند.