به مناسبت شهادت حضرت جواد الائمه (ع)؛

امام جواد(ع) و مهندسی هویت شیعه در عصر تزلزل خلافت

حضرت جواد علیه‌السلام، نخستین امامی است که امامت را در سن کودکی به‌عهده گرفت و همین مسئله، آزمون عقلانی جامعه‌ی شیعی در مرز غیبت بود. ایشان نه‌تنها معجزه‌ی استمرار ولایت پس از شهادت حضرت رضا علیه‌السلام بود، بلکه در میان شعاعی از تردیدها، دوگانه‌های کاذب و فضای تزلزل سیاسی خلافت عباسی، بانی یک پروژه‌ی بی‌صدای هویت‌سازی شد.

رحا مدیا | حسین انجدانی

در تاریخ تشیع، گاه وزنه‌ی حقیقت، در قامتی خلاف انتظار تجلی می‌یابد؛ همان‌گاه که حجت خدا، نه در اوج شکوفایی ظاهری، که در سن کودکی، بر سریر امامت می‌نشیند و تراز ایمان شیعه، نه بر مدار بلوغ عرفی، که در محک «قبول عقلی امامت در صغر سن» سنجیده می‌شود. امام جواد علیه‌السلام، آغازگر مرحله‌ای در تاریخ امامت است که در آن، «امامت مفهومی» بر «امامت شخصی» غلبه می‌یابد؛ و حجیت، از مدار سن و عرف، به مدار عصمت و الهیات منتقل می‌شود.

حضرت جواد علیه‌السلام، نخستین امامی است که امامت را در سن کودکی به‌عهده گرفت و همین مسئله، آزمون عقلانی جامعه‌ی شیعی در مرز غیبت بود. ایشان نه‌تنها معجزه‌ی استمرار ولایت پس از شهادت حضرت رضا علیه‌السلام بود، بلکه در میان شعاعی از تردیدها، دوگانه‌های کاذب و فضای تزلزل سیاسی خلافت عباسی، بانی یک پروژه‌ی بی‌صدای هویت‌سازی شد.

ولادت و امامت آن حضرت، پرسشی بزرگ پیش‌روی عالمان، متکلمان و عموم شیعیان گشود: آیا کودک می‌تواند حجت خدا باشد؟ و پاسخ، نه در یک خطابه یا مناظره، که در سیره‌ی معرفتی امام و قوام‌یافتگی شبکه‌ی امامت، در عمل، ارائه شد. بدین‌ترتیب، امام علیه‌السلام نه فقط نهمین امام؛ بلکه «نخستین آزمون غیبت‌مانند» برای امت است؛ آنجا که مردم باید میان عادت‌های عقل عرفی و حجیت ربانی، یکی را برگزینند.

در قرن سوم هجری، بغداد در التهاب انتقال قدرت، مرکز بازی‌های سیاسی متوکل و مأمون عباسی بود و خلافت، با ابزار سیاست، دین را در انقیاد خویش می‌خواست. دستگاه خلافت، کوشید تا از کودک بودن امام، برای تحقیر امامت استفاده کند؛ اما امام جواد، با تیزبینی الهی، منطق خلافت را در «میدان علم» شکست داد. مناظره‌ی تاریخی حضرت با یحیی بن اکثم، نه فقط گفت‌وگویی علمی، بلکه یک «نقطه‌ی انقلابی» در تاریخ عقلانیت دینی شیعه بود؛ لحظه‌ای که شیعه توانست امامت را نه بر اساس سن و نسب، بلکه بر پایه علم لدنّی، عصمت و حجیت، بازتعریف کند.

در عصر تزلزل فکری و پیچیدگی‌های کلامی، که از یک‌سو متکلمان جریان واقفه و مفوضه، و از سوی دیگر عباسیان با ابزارهای فقه‌نما و مناظرات درباری درصدد تضعیف جایگاه امام بودند، حضرت جوادالائمه علیه‌السلام، تجلی عقلانیت امامیه شد؛ امامی که با کمترین ابزار قدرت، در قلب بغداد متصلب‌ترین مناظرات را با سران اهل رأی و حدیث عبور داد و از درون کاخ مأمون، مرز امامت و سلطنت را به‌وضوح ترسیم کرد.

لذا شهادت امام جواد علیه‌السلام، پایان حیات ظاهری یک امام نیست، بلکه تثبیت «فقه انتقالی امامت» از دوران حضور به دوران نیابت است. حضرت پیش‌درآمد امام هادی و آمادگی‌بخش برای پذیرش امامی در نوجوانی بود؛ و از این منظر، تأسیس‌کننده‌ی «عقلانیت نیابتی» در شیعه محسوب می‌شود.

با تأمل در مکاتبات امام، روشن می‌شود که او تنها فقیهی خردمند نبود، بلکه ناظم یک دستگاه ارتباطی در تراز حجیت بود. شبکه‌ی وکلایی که در دوران کوتاه امامت ایشان انسجام یافت، شالوده‌ی نیابت فقهی‌ای شد که با عصر غیبت، شکوفا شد. در واقع، نقش امام جواد علیه‌السلام در منظومه‌ی امامت، نقش «معمار پل میان حضور و غیبت» است؛ پلی از عقلانیت به حجیت، از شخص به شبکه، و از حضور ظاهری به حجت غیبی.

اگر امام صادق علیه‌السلام فقه را از اقامه‌ی فتوا به مرحله‌ی نظامات رساند، امام جواد، با وجود سن کم، آن فقه را در قامت «اقتدار نرم» به عرصه‌ی خلافت عباسی آورد؛ همان‌جا که مأمون، علی‌رغم آگاهی از مقام علمی امام، کوشید با تحمیل وصلت سیاسی، از نور امامت، سایه‌ای برای تثبیت سلطنت خویش بسازد. اما آن‌چه در عمل رخ داد، «تحدی علنی امامت» با دستگاه خلافت بود.

پاسخ‌های روشنگرانه‌ی امام در جلسات رسمی، حضور معنادار در سازمان وکالت، و آموزش‌دادن مفاهیم بلند توحیدی و ولایی در محدودترین فرصت‌ها، نشان می‌دهد که حضرت، مجرای انتقال گفتمان امامت از مرحله‌ی کلاسیک به مرحله‌ی حکمت نیابتی بود. از این رو، شهادت آن حضرت، که با دسیسه‌ی معتصم و به‌دست همسر تحمیلی‌اش ام‌الفضل، و با سمّ تدریجی صورت گرفت، نه صرفاً یک جنایت درباری، بلکه تلاشی برای انقطاع حجت در آستانه‌ی بلوغ تمدنی شیعه بود. اما سنّت الهی، پیش از خاموش‌شدن آن چراغ، چراغی دیگر افروخت؛ و با تولد امام هادی علیه‌السلام، زنجیره‌ی حجت تا ظهور ادامه یافت.

سیره‌ی حضرت جواد، رساله‌ای نانوشته در «فقه اقلیتِ شیعه در اکثریت ستمگر» است. ایشان ما را آموخت که حتی در دل خلافت، می‌توان خط هدایت را حفظ کرد، به‌شرط آن‌که امامت را نه در شکوه ظاهر، بلکه در هندسه‌ی باطن فهم کرد؛ و این همان درس مهم است؛ که حجت، در قامت دیده نمی‌شود، بلکه در تراز حکمت شناخته می‌شود.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امام جواد (ع) و مهندسی هویت شیعه در عصر تزلزل خلافت

لینک کوتاه: