یادداشت؛

اندیشه سیاسی اسلام در مذاکره

مذاکره با آمریکا، از منظر اندیشه اسلامی، نه‌تنها بی‌ثمر و خطرناک است، بلکه با اصول بنیادین قرآنی، مبانی روایی و قواعد عقل عملی در تضاد است. قاعده نفی سبیل، روایت «الإسلام یعلو»، تحریم رکون به ظالم، و تجربه‌ی پرهزینه گذشته، جملگی مؤید این حقیقت‌اند که تعامل با نظام سلطه، نه‌تنها عزت‌زا نیست، بلکه عزت‌زُداست.

رحا مدیا | داود فریادرس

مسأله مذاکره با آمریکا، سال‌هاست که یکی از مهم‌ترین منازعات در فضای سیاسی-فکری جمهوری اسلامی ایران بوده است. اما آنچه در این منازعه کمتر مورد توجه قرار گرفته، تأمل جدی در مبانی دینی و فقهیِ این موضوع است. مذاکره، در تحلیل اسلامی، صرفاً یک تاکتیک دیپلماتیک نیست، بلکه مفهومی است که می‌تواند حیثیت «سبیل» دشمن بر جبهه ایمان را فراهم آورد؛ امری که در هندسه‌ی فکری قرآن کریم، فقه امامیه، و اندیشه ولایت فقیه مردود است.

۱. قاعده نفی سبیل؛ منع ساختاری از سلطه کفار بر مؤمنین

خدای متعال در سوره نساء، آیه ۱۴۱ می‌فرماید: «وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا»؛ این آیه، از روشن‌ترین ادله بر بطلان هرگونه مقدمه‌ی نفوذ و سلطه کفار بر مسلمین است. «لن» در آیه، افاده نفی تأبید می‌کند و از این رو، در نظام تشریع، هیچ‌گاه مشروعیت‌یافتن تسلط کفار بر مؤمنان پذیرفته نیست. هرگونه تعامل سیاسی‌ای که منتج به سلطه تدریجی یا تأثیرگذاری گفتمانی کفر بر ایمان گردد، مشمول این نفی خواهد بود.

علامه طباطبایی در المیزان تصریح می‌کند که مفاد این آیه، ناظر به آن است که خداوند به‌هیچ‌وجه، راه تسلط کفار بر مسلمین را تجویز نکرده است. بنابراین، حتی اگر مذاکره به قصد کاهش فشار باشد، در صورتی که منتهی به رسمیت‌بخشیدن به موقعیت برتر دشمن گردد، مشروع نیست.

۲. روایت «الإسلامُ یَعلو و لا یُعلى علیه»؛ اصل برتری در نظام اسلامی

پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «الإسلام یعلو و لا یُعلى علیه» (سنن دارقطنی، ج ۳، ص ۲۲۸)؛ این روایت، اصل ناظر بر اقتدار و غلبه گفتمان اسلامی در مناسبات داخلی و خارجی است. هر تعامل و رابطه‌ای که به غلبه نظام فکری و سیاسی غیراسلامی بینجامد، با این اصل در تعارض است.

فقها، در ابواب گوناگون فقه، به‌ویژه در قضا، بیع و ولایت، از این روایت استفاده کرده‌اند تا برتری اسلام را در حکم، مرجعیت و قضاوت تضمین کنند. در نظام سیاسی اسلام نیز، این روایت مؤید این اصل است که دستگاه اسلامی نه‌تنها نباید زیر نفوذ یا اراده کفار قرار گیرد، بلکه همواره باید در جایگاه برترِ تصمیم‌گیری و کنش باشد. ازاین‌رو، مذاکره‌ای که ناظر به اخذ مشروعیت از دشمن باشد یا با امتیازدهی همراه شود، ناقض این اصل بنیادین است.

۳. تحریم گرایش به ظالم؛ مبنای قرآنی نفی تعامل با مستکبرین

در آیه ۱۱۳ سوره هود آمده است: «وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ»؛ رُکون در این آیه به‌معنای گرایش، اعتماد یا حتی آرامش قلبی به سوی ظالمین است. بر این مبنا، تعامل سیاسی با نظامی که مصداق اتمّ ظلم جهانی در عصر حاضر است، مشروعیت ندارد. آمریکا، به‌اعتراف مکرر امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب، مصداق کامل استکبار و طاغوت مدرن است. بنابراین، هرگونه کرنش در برابر این نظام، ولو در قالب گفت‌وگو، اگر به اقتدار ظالم مشروعیت دهد، حرام است.

فقه شیعه، در کنار عقل عملی، بر این اصل استوار است که اعانه به ظالم، بلکه حتی اعتماد به ظالم، محرّم و منافی عدالت توحیدی است.

۴. تجربه تاریخی جمهوری اسلامی؛ تأیید حکمت استنکاف از مذاکره

رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّ ظله‌العالی) بارها به‌صراحت، مذاکره با آمریکا را مردود دانسته و آن را نه‌فقط خلاف تجربه، بلکه خلاف منطق و عقلانیت انقلابی توصیف کرده‌اند: «ما تجربه کردیم مذاکره با آمریکا را. در قضیّه‌ی هسته‌ای، مذاکره کردیم، توافق کردیم، امضاء کردیم، آن‌ها زیرش زدند… چرا باید تجربه شکست‌خورده را تکرار کنیم؟» (بیانات در دیدار مردم قم، ۱۹ دی ۱۳۹۷)

همچنین فرمودند: «ما با آمریکا مذاکره نمی‌کنیم چون ضرر دارد؛ چون سودی ندارد؛ چون پیشرفت کشور را متوقّف می‌کند.» (بیانات در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه، مرداد ۱۳۹۸)

این رویکرد رهبری، مبتنی بر قاعده فقهی نفی ضرر و غرر است. مذاکره با طرفی که بارها نقض عهد کرده، مصداق کامل معامله‌ی غرری است که در فقه امامیه باطل است.

۵. مذاکره با آمریکا؛ تعارض با هویت استقلال‌طلب نظام اسلامی

جمهوری اسلامی ایران، بر پایه اصل استقلال، نفی سلطه و استکبارستیزی تأسیس شده است. هرگونه تنزل در برابر دشمن، به‌ویژه دشمنی که اساس هویتش بر دشمنی با اسلام ناب و حمایت از صهیونیسم و طاغوت جهانی استوار است، با هویت انقلاب اسلامی در تعارض است. تعامل با چنین طرفی، نه‌تنها نتیجه‌ای جز افزایش فشار و تحقیر در پی نخواهد داشت، بلکه موجب اضمحلال درونی در ایمان به راه الهی نیز خواهد شد.

مذاکره با آمریکا، از منظر اندیشه اسلامی، نه‌تنها بی‌ثمر و خطرناک است، بلکه با اصول بنیادین قرآنی، مبانی روایی و قواعد عقل عملی در تضاد است. قاعده نفی سبیل، روایت «الإسلام یعلو»، تحریم رکون به ظالم، و تجربه‌ی پرهزینه گذشته، جملگی مؤید این حقیقت‌اند که تعامل با نظام سلطه، نه‌تنها عزت‌زا نیست، بلکه عزت‌زُداست.

راه پیشرفت ملت مؤمن، از مسیر «ز» و «اقتدار درون‌زا» می‌گذرد، نه از مسیر مذاکره با شیطان.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها