دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کرد؛

انقلاب اسلامی، سدی مستحکم در برابر توطئه تجزیه ایران

دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ناکامی استکبار جهانی در حفظ رژیم پهلوی، طرح‌های تجزیه ایران کلید خورد و امام خمینی (ره) با حمایت قاطعانه مردمی، مانع از فروپاشی سرزمینی ایران شدند.

به گزارش رحا مدیا، حجت الاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگوی ویژه خبری با موضوع منظومه فکری امام‌خمینی(ره) ابعاد شخصیتی، سیاسی و بین المللی بنیانگذار انقلاب اسلامی را بررسی کردند.

متن کامل این گفت‌وگو به شرح زیر است:

مقدمه: در سی و ششمین سالگرد رحلت بزرگمرد تاریخ‌ساز دوران امام روح‌الله ایرانیان با شعار امام، امید و اقتدار با آرمان‌های آن عبد صالح تجدید عهد و با خلف برگزیده ایشان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بیعت مجددی را تازه می‌کنند. به گفته رئیس ستاد بزرگداشت مراسم ارتحال امام و قیام ۱۵ خرداد، مراسم بزرگداشت امام انقلاب در حرم مطهر از ساعت ۷:۳۰ با حضور جمعیت انبوه از تهران و دیگر مناطق کشور و مهمانان خارجی آغاز می‌شود و در این مراسم رهبر معظم انقلاب اسلامی سخنرانی می‌کنند.

سؤال: شما از چه زمانی با امام آشنا شدید و کدام ویژگی شخصیتی امام خیلی در چشم شما برجسته آمد و شما را جذب کرد؟

من قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که شاید اول دبیرستان بودم، دوم راهنمایی بودم که انقلاب شد، اول راهنمایی، چون مرحوم پدر ما که کسب و کارز در دزفول داشتند و از تهران خرید می‌کردند، عکس‌های امام را همراه خود به دزفول می‌آوردند که پخش کنند. از آن زمان دیگر ما با اسم امام آشنا شدیم. البته آن موقع حاج آقا روح‌الله یا خمینی می‌گفتند، امام آن موقع خیلی مرسوم نبود. امام وقتی از پاریس آمدند تهران، بلافاصله به قم مشرف شدند، همان موقع ما با مرحوم پدر آمدیم قم و امام را چند باری از نزدیک زیارت کردیم و دیگر طبیعتاً صحبت‌ها و اندیشه‌های امام و مسیری که آن زمان امام بر نوجوانانی مثل ما می‌گذاشت و طبیعتاً در دوران دفاع مقدس روز به روز ارتباط قلبی چه بنده یا سایر نوجوان‌ها و جوان‌ها و کلاً توده مردم روز به روز به امام روحیه پیوند قلبی بیشتری پیدا می‌شد و این را باید از ابعاد مختلف شخصیت امام دانست.

سؤال: راجع به افکار و اندیشه حضرت امام گاه موضوعاتی مطرح می‌شود که حتی ممکن است بعضاً در تناقض با هم باشند و همه اینها ادعاهای خط امامی دارند. به نظر شما چه شاخص‌هایی وجود دارد که بشود این را تفکیک کرد که واقعاً مطمئن باشیم که خط امام کدام یک درست است و کدام یک واقعاً خط امام نیست؟

این که بعضی‌ها می‌آیند روی مردم‌سالاری امام تأکید می‌کنند، بعضی روی ولایت‌مداری و ولایت فقیه تاکید دارند؛ اینها همه نگاه‌های جزء‌نگرانه است.

باید امام را منظومه‌وار بشنویم و بشناسیم. یعنی امام منظومه فکری داشت، این منظومه فکری اجزاء و عناصری دارد و اسلامی هم که امام معرفی می‌کند، یک اسلام جامع است. این که ما بیاییم بخشی از اندیشه امام را بگوییم؛ آن بخشی که مثلاً شخص بنده بیشتر باور دارم آن را بگیرم و به تعبیری برای این که حرف خود را به کرسی بنشانم، مستند به کلام امام کنم، این مغالطه جزء‌نگرانه‌ای است که نسبت به کلام امام است. منظومه فکری امام را باید مجموعه‌وار ببینیم، همان طور که در کتاب منظومه فکری امام خمینی عرض کردم، آن جا نشان دادیم که امام هم بنیان‌های فکری، مباحث نظری، هم نظامات اجتماعی و هم مباحث اخلاقی، عرفانی و ابعاد مختلف شخصیت امام نشان می‌دهد امام از اسلام جامع‌نگر هم برخوردار است. امام به شدت با این که مثلاً بگوییم امام بعد عرفانی اسلام را توجه داشت، مثلاً بعد اجتماعی را توجه نداشت؛ این کاملاً غلط است. امام هم بعد معنوی، هم بعد اجتماعی اسلام را در هم تنیده می‌دید. این که بعضی‌ها بگویند و بیایند فقط به بعد معنوی امام توجه کنند یا فقط به بعد اجتماعی امام یا به هر دو بعد توجه داشته باشند، اما این دو را در عرض هم ببینند، هر سه غلط است. امام هم بعد معنوی، هم اجتماعی را در هم تنیده می‌دید، یعنی سیاست امام عین معنویت امام بود و معنویت امام عین سیاست امام بود و هر دو مبتنی بر توحید هم بود. امام توحید عرفانی را قبول داشت و این توحید عرفانی امام که کل عالم را مظهر خدا می‌دید. حتی شما شنیده‌اید در فتح خرمشهر که رزمنده‌ها با چه زحمتی توانستند خرمشهر را بگیرند، امام پیروزی فتح خرمشهر را و این عملیات بیت‌المقدس را به رزمنده‌ها نسبت نمی‌دهد و می‌گوید خرمشهر را خدا آزاد کرد یا تمام امور دیگر. چون امام کل عالم را یک رخ ساقی است که در جام افتاد؛ همه عالم را تجلی او می‌دید و خدا را منشأ تمام این مظاهر هستی می‌دید و می‌گفت ما اصلاً کاره‌ای نیستیم، ما هیچ هستیم و واقعاً امام این باور را داشت که کل عالم مظهر اوست و هر چه اتفاق می‌افتد به اذن و اراده اوست. این معنایش جذب هم نیست که ما اختیار و اراده‌ای نداریم، چرا؛ انسان‌ها با اراده کار می‌کنند. برای همین اراده هم اگر اراده الهی نباشد در طول این اراده ما، اتفاقی نمی‌افتد. حضرت امام (ره) اسلام توحیدی عرفانی تجلی‌بخش در عرصه‌های اجتماعی داشت و با این تفکر و اسلام‌شناسی توانست تحول بنیادین به نظرم در کل عالم ایجاد کند. امام را فقط بنیانگذار جمهوری اسلامی هم نباید بدانیم. تأثیرگذاری امام بر کل عالم بود و همه انسان‌ها را متحول کرد، یعنی مثلاً مسیحیت قبل از امام با بعد از امام متفاوت است. حتی معتقدم واتیکان قبل از امام با بعد از امام متفاوت است.

سؤال: این را بر چه مبنایی می‌فرمایید؟

قبل از انقلاب اسلامی طبیعتاً مقدمات آن از سال ۴۱ و ۴۲ که امام قیام را شروع کرد، اصطلاح سکولاریزم و سکولاریزاسیون، امر بدیهی در جامعه‌شناسی بود. یعنی جامعه شناسان دنیا از دورکیم و مارکس گرفته تا حتی معاصری مثل هابرماس، همه بر این باور بودند که جدایی دین از عرصه‌های اجتماعی، امری بدیهی است. یعنی اگر کسی ادعا می‌کرد دین از سیاست جداست، دین از جامعه جداست، دین از هنر جداست، دین از عرصه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی جداست، کسی نمی‌پرسید به چه دلیل؟ اصلاً تصور این که دین بیاید در عرصه‌های مختلف اجتماعی انسان حضور و ظهور پیدا کند، دلیل می‌خواست. امام وقتی انقلاب کرد، این امر بدیهی را در تفکر جامعه‌شناختی به هم زد. طوری به هم زد که اصطلاحاتی مثل هنر دینی، سینمای دینی، موسیقی دینی، سیاست دینی، اصلاً این اصطلاحات مردم سالاری دینی و تمام این اصطلاحات که دین با عرصه‌های مختلف پیوند دارد، بعد از آن است. اصلاً سینمای دینی را بعد از انقلاب می‌بینید که ظهور و بروز کرده است. شما کافی است مثلاً همین اصطلاحات هنر دینی یا مفاهیم دیگری که با دین پیوند دارد در همین گوگل جست‌وجو کنید، می‌بینید عمدتاً این اصطلاحات؛ اصطلاحاتی است که بعد از قیام و انقلاب امام شکل گرفت و کلاً فضای معرفتی جامعه‌شناسی را به هم زد؛ و لذا می‌بینیم آن نقش‌آفرینی که واتیکان و پاپ‌های بعد از انقلاب در عرصه‌های اجتماعی دارند، خیلی بیشتر است تا قبل از انقلاب.

سؤال: و دینی که در اسلام تعریف می‌کنند، دین اسلام ناب محمدی (ص) است که نه فقط نفی سکولاریسم است که با متحجری آن هم ایشان در تقابل است.

این خیلی نکته مهمی است که فرمودید. امام مثل هر عالم دیگری اسلام‌شناسی دارد، اما اسلام‌شناسی امام با چند اسلام‌شناسی دیگر در تعارض است. این که امام تعبیر اسلام آمریکایی را مطرح می‌کند و اسلام ناب محمدی را اصرار دارد که مطرح شود به جای اسلام آمریکایی، به خاطر این است که یک اسلام؛ اسلام التقاطی است، یعنی می‌آمدند یک بخشی از اسلام را با مارکسیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم ادغام می‌کردند به عنوان سوسیالیسم اسلامی. اول انقلاب که آن موقع ما خیلی سن و سالی نداشتیم که این بحث‌ها را عمیق بفهمیم، ولی بعدها من که در این حوزه مطالعاتی و تألیفاتی در این باب داشتم، دیدم بعضی از شخصیت‌های مهمی که مسئولیت هم داشتند در انقلاب اسلامی در کشور، اینها اصطلاح سوسیالیسم اسلامی را مطرح می‌کردند، یعنی سوسیالیسم را از سوسیالیست‌ها می‌گرفتند، اسلام را کنارش می‌گذاشتند؛ سوسیالیسم اسلامی، لیبرالیسم اسلامی، تی اگزیستانسیالیسم اسلامی.

سؤال: هنوز آن‌جا مردم‌سالاری دینی و دموکراسی اسلامی اتفاق نیفتاده؟

نه، امام یک بار به نظرم دموکراسی اسلامی را به کار برد. شاید برای این که با طرف مقابل ادبیات مشترکی درست کند، البته اصطلاح مردم‌سالاری دینی تا آن‌جا که خاطرم هست، اصطلاح مقام معظم رهبری است. امام همیشه پیوند مردم و اسلام را به کار می‌برد و ما کسی را به اندازه امام نداریم که واژه مردم را به کار برده باشد. یعنی اینها جست‌وجو شده و تحقیق تحلیل مضمونی که صحبت‌های امام شده، شواهد آن هست؛ بنابراین امام با اسلام التقاطی مخالف بود، با اسلام تحجر و اسلامی که فقط مسجد و محراب دارد و کاری به عرصه‌ها و آسیب‌های اجتماعی ندارد، با این اسلام هم امام موافق نیست؛ لذا به همین جهت امام منتقد جدی انجمن حجتیه است و حتی روحانیونی که گرایش به انجمن حجتیه دارند و یک اسلام فردی، عبادی، مسجد و محراب فقط که یک روضه‌ای بخوانیم و مثلاً یک اسلام روضه‌خوانی برای ابا عبدالله (ص) که ذکر مصیبت بخوانیم. اما نقش اباعبدالله و حیات اباعبدالله در حیات امروز چه نقشی دارد و چه درس‌آموزی دارد دغدغه این را نداشتند. امام کاملاً با این اسلام مخالف است. این که منحصراً افتخار کنیم ما اسلام روضه‌خوانی را فقط، البته روضه‌خوانی افتخار است؛ کسی که روضه‌خوان امام‌حسین (ع) باشد افتخار کمی نیست، اما امام حسین (ع) در کربلا به شهادت نرسید که ما بنشینیم برای او روضه بخوانیم و برای او اشک بریزیم، گرچه اشک بر اباعبدالله (ع) اجر و ثواب دارد، اما امام حسین (ع) شهید شد تا ما آدم شویم، شهید شد تا قیام و پیوند عقیده و قیام را یاد بگیریم. توجه به اسلام فی امت جدی که حضرت فرمود داشته باشیم؛ لذا امام با اسلام متحجرانه مخالف بود، در آن منشور روحانیت خیلی مفصل این دسته از روحانیون را نقد می‌کند. با روحانیون و روشنفکرانی که اسلام التقاطی داشتند که بخشی از اسلام را بپذیرند که با تفکر خودشان سازگاری دارد. آن بخشی که سازگاری ندارد کنار بگذارند، با این اسلام هم امام کاملاً مخالف بود و لذا فرمود که آمریکایی‌ها مخالف اسلام نیستند، اسلام آمریکایی را می‌خواهند. این اسلامی که اجازه دهد کاملاً استعمارپذیر، استکبارپذیر و هر ظلم و ستمی بر او کنی، حرفی نزند. این اسلام را آمریکایی‌ها می‌خواهند در کشورهای اسلامی باشد که متأسفانه الان در بعضی کشورهای اسلامی هم همین اسلام است؛ لذا اسلام ناب محمدی (ص) که یک اسلام کاملاً هم اعتقادی، هم بینشی، هم کنشی و هم اجتماعی و فردی است، هم به معنویت و هم به عدالت توجه دارد. عدالت و معنویت، سیاست و معنویت را کاملاً به هم پیوند می‌زند. بدون این که ما نیاز داشته باشیم گرفتار التقاط شویم. خیلی جالب است امام با این که یک فقیه، حکیم، فیلسوف و عارف بود و علوم مختلف حوزوی را مسلط بود، ولی با مباحث جدید هم آشنا بود و معلوم بود آثار غربی‌ها را مطالعه می‌کند. بعضی مطالب امام در مباحث ولایت فقیه نشان می‌دهد که لویاتان هابز هم امام خوانده. بعضی از اینها حتی به فارسی ترجمه نشده و به عربی ترجمه شده بودند. امام در نجف بودند، به نظرم می‌رسد امام کاملاً فیلسوفان سیاسی غرب را می‌شناخت، امام مارکسیسم، مارکس و اندیشه‌های مارکس را می‌شناخت. به همین خاطر وقتی اندیشه سیاسی خود را در درس خارج فقه ولایت فقیه که در کتاب البیع. آن موقع در نجف تدریس می‌کردند بیان می‌کند، می‌فرماید ولایت مطلقه، این مطلقه؛ منظور مطلقه‌ای نیست که بعضی از غربی‌ها مطرح می‌کنند، چون اصطلاح مطلقه را هابز هم در کتاب لویاتان خود دارد. امام این آثار را معلوم بود خوانده و آثار بعضی روشنفکران آن زمان را هم مطالعه می‌کرد. حتی بعضی‌ها که انتقادهایی به مرحوم شریعتی داشتند می‌رفتند خدمت امام، امام می‌فرمود ما آثار ایشان را خواندم و امام خیلی شخصیت کاملاً به روزی بود و در داوری نسبت به اندیشه‌ها و اندیشمندان استقلال داشت. مثلاً حتی با این که ارتباط خیلی نزدیکی شهید مطهری با امام داشت و امام با شهید مطهری و شهید مطهری شاگرد حضرت امام بود و ارادت خاصی به امام داشت ولی حتی امام از کسی مثل شهید مطهری تأثیر نمی‌پذیرفت یعنی کاملاً یک شخصیت مستقل و البته اهل مشورت بود، نظرات دیگران را می‌گرفت، ولی خودش با آن نگاه جامعی که نسبت به مسائل داشت، تصمیم می‌گرفت و در بیان تصمیم هم امام محافظه‌کار نبود. یعنی شجاعت در اعلام نظر و این که آن حقیقتی که دریافته، بگوید و با مردم هم صادق بود. در دوران جنگ تا قبل از قطعنامه، امام کامل از ادامه جنگ دفاع می‌کرد و به مردم هم می‌گفت باید جنگ ادامه پیدا کند به دلایل و استدلالی که در جای خود بود، چون واقعاً به صدام اصلاً نمی‌شد اعتماد کنیم. این‌جا به مردم عرض کنم؛ به هر حال حقیر هشت سال جنگ را بودم؛ از بای بسم‌الله تا تای تمت جنگ و در میدان جبهه و جنگ و عملیات‌ها هم بودیم. این که بعضی‌ها می‌گویند چرا بعد از عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر جنگ تمام نشد، چون واقعاً صدام قابل اعتماد نبود، یعنی حتی اگر صدام به کویت حمله نمی‌کرد و آمریکایی‌ها هم به او اعتماد قبلی را حفظ می‌کردند و داشتند. بلافاصله بعد از آن؛ بعد از قطعنامه به ما حمله می‌کرد، لذا امام، چون می‌دانست، می‌فرمود ما باید این شخص را زمین بزنیم که دیگر نتواند بلند شود. به همین خاطر به هم می‌فرمود باید جنگ ادامه پیدا کند. بعد که دیگر به دلایلی که مسئولان سیاسی و نظامی خدمت امام عرض کرده بودند و امام قطعنامه را پذیرفت و به تعبیر خود حضرت امام، جام زهر را نوشید، بعد عده‌ای آمدند رأی امام برگشت، امام فرمود که من با مردم صادق هستم و صادقانه با مردم نظر خود را مطرح کرد؛ بنابراین امام یک فقیه، مجتهد، حکیم و عارف جامع‌نگری بود که خودش به تصمیم می‌رسید، از دیگران متأثر نمی‌شد، کاملاً شخصیت مستقلی بود، هرچند در رأی خود از مشورت صاحبنظران استفاد می‌کرد و شجاع در ارائه بیان.

سؤال: برخی این ادعا را مطرح می‌کنند و می‌گویند تفکر امام آن چه که در سال ۴۲ یا قبل از آن بود، با آن چه که در ۵۷ یا تا پیش از رحلت امام بود، یعنی خمینی نوفلوشاتو را با خمینی جماران، متفاوت می‌دیدند. چقدر این ادعا از نظر شما درست است و اگر نیست، چه مستنداتی می‌تواند ثابت کند که این ادعا مردود است؟

این بحث را در کتاب جامع مدنی و حاکمیت دینی در سال ۷۹ همین مسأله را مفصل توضیح دادم. طبیعتاً امام اصول ثابت و متغیرهایی داشت. اصولاً انسانی که مجتهد است، این گونه است. اصول ثابت تغییرناپذیرند. امام از سال ۴۲ و قبل از ۴۲ که به هر حال آثار امام منتشر می‌شد و به هر حال درس و بحث‌هایی که با فضلای حوزه و طلبه‌ها داشتند. از آن زمان به بعد که در ۴۲ قیام را شروع کرد و تا بعد از پاریس، بعد ایران؛ تا پایان لحظات عمر شریف‌شان، امام همیشه طرفدار اسلام جامع‌نگر و اسلام اجتماعی بود. هیچ گاه امام از این نگاه اسلام جامع‌نگر، عدول نکرده بود و امام از همان ابتدا نظریه ولایت مطلقه فقیه را قبول داشت، این نبود که بگوییم امام مثلاً قبلاً ولایت فقیه را قبول نداشت، بعد قبول کرد. حالا نمی‌خواهم وارد معنای این اصطلاحات شوم، امام همیشه همین نگاه را داشت، یعنی اصول ثابت امام. اما طبیعتاً یک فقیه باید به زمان و مکان توجه داشته باشد. بر اساس همان اسلام جامع‌نگر می‌فرمود جنگ ادامه پیدا کند، با همان اسلام جامع‌نگر فرمود قطنامه را می‌پذیریم. با همان اسلام جامع‌نگر امام نه شرقی و نه غربی را مطرح کرد و تا آخر هم بود. اسلام جامع‌نگر او؛ نه شرقی و نه غربی بود. اما وقتی شوروی فروپاشید، تعامل با روسیه را امام موافق بود، چون دیگر شرق به معنای بلوک شرق از بین رفته بود. یعنی امام با استکبار مخالف بود، استکبارستیز بود. بلوک شرق مثل بلوک غرب؛ استکبارگرا بودند و جوامع را می‌خواستند استعمارزده کنند؛ لذا در جنگ حزب بعث که علیه ایران درست کرد، همین موشک‌ها را شوروی سابق می‌داد و لذا امام دقیقاً مخالف بلوک شرق بود، همچنان که مخالف بلوک غرب هم بود. اما این که کشوری حاضر به تعامل با ایران باشد بدون این که بخواهد از روش تکبر و شیطنت استفاده کند، امام با این ارتباطات کاملاً موافق بود. اما حالا این مصداق در آن بستر استکباری خودش هست یا در بستر تعامل عادلانه و عزت مدارانه است این طبیعتاً مقتضیات زمان است که تغییر می‌کند؛ بنابراین امام بله نظرات متفاوتی و متغیری داشت، اما متغیرات امام مبتنی بر ثابتات امام بود و اصولاً اگر یک عالم، یک فقیه، یک سیاست‌مدار متغیرات نداشته باشد معلوم است سیاست‌مدار نیست. سیاست عمدتاً با متغیرات پیش می‌رود متغیراتی که مبتنی بر اصول ثابت است بعضی از آدم اصول ثابت ندارند یعنی متغیرات شان در اصول و فروع است ولی امام اینطوری نبود امام اصولش ثابت بود متغیرات در فروع بود و متغیرات که مبتنی بر اصول ثابتی که از دقیقاً معنای اجتهاد هم همین است. اجتهاد هم یعنی ربط متغیر به ثابت اگر مثلا امام خمینی درباره شطرنج آن نظر را مطرح می‌کند این معنایش این نیست که معاذالله امام مثلا قمار را قبول کرده یا حلال می‌داند نه امام اصل ثابت را قبول دارد که قمار حرام است، اما شطرنج را می‌فرمایند به عنوان یک ورزش فکری از قمار بودن افتاده و اگر بیفتد طبیعتا از طرف دیگر حرمتش هم منتفی می‌شود و حلیت تبدیل می‌شود این همان ربط متغیر به ثابتی است که امام طبیعتاً در موضوعات مختلف داشت.

سوال: در اصول ثابت امام همان طور که اشاره کردید مردم خیلی پررنگ بودند یعنی اعتقا راحتی با مردم؟

اصلا امام که به نظر بنده اصول ثابت امام خودش یک منظومه است که ریشه آن توحید است و توحید امام هم توحید عرفان اجتماعی است. منظورم از توحید عرفانی یعنی امام غیر از آن حالا آن توحیدی که همه ما بهش اعتقاد داریم که خدا واحد است، احد است و شریکی ندارد. یک ظرافت دیگر در توحید عرفانی امام بود که همه عالم ظهور اوست، همه عالم اسماء و صفات تجلی صفات الهی است و این همان نگاه عرفانی بود که امام داشت این به آن معنا نیست که امام مثلاً مقلد ابن عربی مثلاً یا قونویه و عرفا بودند ایشان نقد دارند به این عرفا امام در عرفان هم استقلال داشت، اما این مطلب را از آموزه‌های دینی فرا گرفته بود که کل عالم ظهور اسماء و صفات الهی است. اصلا اگر ظهور اسماء و صفات الهی نباشد عالم شکل پیدا نمی‌کند لذا عالم ظهور تجلی و تعینات اسما و صفات الهی است این همان توحید عرفانی است که من چند بار این اصطلاح رو به کار بردم، اما توحید عرفانی اجتماعی هم هست یعنی سریان دارد این توحید در سیاست، در اقتصاد، در مدیریت در حتی علم در طبیعت و سیاست و در علوم و اندیشه‌ها هم این توحید عرفانی سریان دارد. این ریشه و رکن آن منظومه اصول ثابت امام است ولی یکی از آن اصول ثابتی که ما باید در منظومه امام ببینیم همین نکته‌ای است که شما اشاره کردید و مردم است امام به مردم باور داشت، اعتقاد داشت حالا جالب است در بین مردم به جوان‌ها اعتماد مضاعفی داشت.

سوال: و شعاری هم نبود؟ انتخابات و رفراندوم دوازدهم فروردین که مردم به جمهوری اسلامی رای دادند امام واقعاً می‌خواست که رای مردم راجع به نظامی که برایش انقلاب کردند شهید دادند کشته دادند امام می‌گویند باز باید بپرسیم که واقعا می‌خواهند یا نه؟

من این را با این ادبیات سعی می‌کنم ساده بیان کنم. امام ولایت فقیه را می‌گفت انتصابی است یعنی همان طور که خدا ولایت را به پدر داد همان‌طور که خداوند ولایت را به پیغمبر داده به ائمه داده به فقیه جامع الشرایط هم ولایت را داده یعنی امام از ابتدایی که بحث ولایت فقیه را داشت تا آخر عمر شریف خودشان قائل به ولایت انتصابی بود ولایت را خدا داده. حالا جمع شوند به امیر المومنین حضرت علی (ع) ولایت دهند اگر خواستند جمع شوند ولایت را از امیرالمومنان (ع) بگیرند این را امام قبول نداشت. امام می‌فرمود ولایت انتصابی است، چون ولایت مال خداست تفویض هم نمی‌کند که از خدا منسلق شود. نه ولایت خدا تجلی می‌کند و پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) به فقیه حتی در مراتب پایین‌تر به پدر نسبت به فرزندانشان، اما به نظر بنده امام مشروعیت حکومت را به مردمی‌دانست. یعنی مشروعیت حکومت الهی مردمی است یعنی به تعبیری حکومت که عبارت است از رکن قانون یعنی هر حکومتی قانونی دارد. سرزمینی دارد، مردمی دارد. اینها ارکان یک حکومت است و طبیعتاً یک حکمرانی که حالا رکن چهارم است. امام معتقد بود همان طوری که قوانین الهی حکومت اسلامی را مشروعیت می‌بخشد مردم و مقبولیت مردمی هم مشروعیت زا است برای حکومت؛ بنابراین اینهایی که می‌گویند گویا امام پارادوکسی داشت از یک طرف می‌گوید مثلاً ولایت انتصابی است از طرفی می‌گوید مردم.

سوال: این دوتا با هم جمع می‌شود؟

جمعش به این است که ولایتی که حاکم دارد باذن‌الله است، اما حکمروانی و حکمرانی که می‌خواهد در جامعه داشته باشد و حکومت را تشکیل دهد یک رکن از مشروعیت حکومت مردم هستند یعنی اگر مردم نباشد حکومت مشروعیتش را از دست میدهد.

سوال: یعنی شما فکر می‌کنید اگر مثلاً دوازدهم فروردین مردم رای به جمهوری اسلامی نمیدادند چه اتفاقی می‌افتاد؟

اگر رای نمی‌دادند امام ولایتش سلب نمی‌شد، اما قطعاً بدانید حکومت مشروعیت خودش را از دست می‌داد و امام دیگر طبیعتاً اصرار نمی‌کرد بر حکومت اسلامی. این معنایش نبود که امام استدلال و کار تبلیغی و ترویجی و فعالیتش را تعطیل کند. نه امام به عنوان یک عالم دین که باید اسلام را تبلیغ کند ترویج کند کارش را انجام می‌داد ولی این نبود که بگوییم حالا اگر مردم هم رای نمیدادند امام می‌گفت نه حالا پس این عده قلیلی که قبول دارند شمشیر به دست بگیرند به زور بیایند مثلاً حکومت اسلامی را تشکیل دهند. حکومت اسلامی ایران نه با زور بود نه با کودتا بود نه با عده قلیلی بود حتی گروه‌های مثلاً توده و … اینها نقش داشتند در فعالیت‌های انقلاب، اما انقلاب را مردم انجام دادند به دست مردم انقلاب به ثمر رسید با اینکه مردم آمدند در صحنه و حضور میلیونی هم داشتند ولی امام فرمود هم نسبت به اصل جمهوری اسلامی آری و نه مردم مشارکت کنند هم برای قانون اساسی. امام فرمود مردم باید مشارکت و حضور داشته باشند و رای دهند یعنی رای مردم به قانون اساسی و رای مردم به جمهوری اسلامی رای سوری نبوده رای در ساحت مقبولیت فقط نبود، بلکه من معتقدم در نگاه امام رای به مشروعیت حکومت بود یعنی یک رکن از ارکان چهارگانه مشروعیت حکومت. رای مردم و نگاه مثبتی بود که مردم به حکومت اسلامی داشتند.

سوال: و در زمان حیات امام اتفاقات عجیب و غریب بسیاری افتاد بحران‌های خیلی بزرگ از جنگ شروع شد، تحریم‌ها غائله‌های مختلفی که شکل گرفت، ترورهای توطئه‌های داخلی و هر کدام از اینها می‌توانست واقعاً انقلابی که تازه پا گرفته را از بین ببرد، اما با درایت و امامت و رهبری حضرت امام عجیب از این مراحل عبور کردیم؟

معتقدم اگر امام دو سال با تاخیر یعنی انقلاب اسلامی با دو سال با تاخیر به پیروزی می‌رسید ایران قطعاً تجزیه می‌شد. ببینید بحرین جز ایران بود در اوایل دهه پنجاه از ایران جدا شد بدون جنگ. یعنی آمدند به رژیم پهلوی انگلیسی‌ها تو بحرین را استقلالش بده و جزایر سه‌گانه مال تو مشکل جزایر سه‌گانه را هم برایش حل نکردند. بحرین را هم از دست دادند. از طرفی قصه خلق عرب که دنبال تجزیه خوزستان بود کی اتفاق افتاد درست است بعد از پیروزی انقلاب ما. اصطلاح خلق عرب را شنیدیم ولی جریان خلق عرب قبل از انقلاب اسلامی شکل گرفت و هدفش تجزیه خوزستان بود. یعنی می‌خواستند خوزستان را کشور مستقلی کنند. دموکرات و کموله دنبال جدایی کردستان بودند. پان‌ترکیسم‌ها دنبال جدایی استان‌های آذری زبان و ترک زبان بودند اینها قبل از انقلاب بود و قطعاً، چون ایران با این گستره جغرافیایی به لحاظ جایگاه استراتژیکی که داشت برای اینکه استکبار بتواند از انرژی منطقه استفاده کند باید ایران را تجزیه می‌کرد و به دست پهلوی این کار را انجام می‌داد، چون کاملاً پهلوی مطیع بود یعنی وقتی می‌خواستند مثلاً حتی این هواپیمای جنگی ما بروند ویتنام کمک کنند به آمریکا مگر از شاه اجازه می‌گرفتند. یک کارمند در سفارت آمریکا به فرمانده نیروی هوایی دستور می‌داد که هواپیما بروند به آمریکایی‌ها کمک کنند این طور بود حتی وقتی در جنگ ظفار که در عمان اتفاق افتاد خوب آن زمان سلطان قابوس از آمریکا و انگلیس خواست کمک کنند با این مسیر طولانی به رژیم پهلوی گفتند بروید و کمک کنید یعنی می‌خواهم بگوییم کاملاً پهلوی عمله آمریکا و غرب بود و قطعاً نگاه آمریکایی‌ها این بود که ایران تجزیه شود که بتواند از انرژی منطقه و خاورمیانه بیشتر استفاده کند و امام با انقلابش جلوی تجزیه ایران را گرفت.

سوال: در حالیکه انقلاب خیلی می‌توانست شرایط تجزیه را بیشتر فراهم کند؟

وقتی انقلاب پیروز شد وقتی استکبار جهانی دید که خوب کاری که می‌خواست به دست پهلوی و محمد رضا شاه پهلوی انجام دهد اتفاق نیفتاد و موفق نشد گفت حالا فرصت خوبی است ایران الان فعلاً نظامی ندارد پس این تجزیه را انجام دهیم لذا قبل از جنگ، تجزیه خوزستان، کردستان و تجزیه بخش‌های دیگر ایران مطرح شد. می‌دانید بخش شمال ایران، بحث تجزیه طلب‌ها آمدند، خلق عرب از جایی دیگر و خوب امام محکم ایستاد. مردم حمایت کردند و نگذاشتند ایران تجزیه شود وقتی از این جهت دیگر ناامید شدند جنگ عراق علیه ایران را درست کردند برای اینکه با کمک جنگ می‌گفتند حداقل حالا هدفشان این بود توی یک هفته انقلاب اسلامی شکست می‌خورد و بیایند تهران. ولی جنگ تحمیلی بلوک شرق و غرب یک جنگ جهانی سومی بود. واقعاً یادم است در این جنگ هشت ساله ما فکر کنم از هفتاد و هشتاد کشور اسیر گرفتیم. یادم است در بعضی عملیات‌ها از بعضی کشورها که نمی‌خواهم نام ببرم اسیر گرفتیم حالا غیر از امکانات نظامی و نمی‌دانم مهمات و اینهایی که در اختیار صدام و حزب بعث قرار می‌دادند و شما نگاه کنید دو کشور شیعه را به جان هم انداختند که همدیگر را به خاک و خون بکشند با اون حرکتی که حزب بعث درست کرد. امام با انقلاب مردمی، یک جلوی تجزیه ایران را گرفت و کار دیگر، رژیم پهلوی شاه، تمام مسئولیت‌های ما را به بهایی‌ها داده بود. من در کتاب جریان‌شناسی ضد فرهنگی مفصل توضیح دادم بسیاری از وزرا بهایی بودند مسئولین اصلی ساواک بهایی بودند. صدا و سیما بهایی بود. یعنی ایران را می‌خواستند ایران کوچکی کنند بعد از تجزیه و مذهب رسمی ایران هم بشود بهائیت. امام رضوان الله تعالی‌علیه با انقلاب مردمی که کرد، هویت ایرانی را حفظ کرد یعنی ایران را از تجزیه نجات داد. دوم هویت اسلامی را هم نجات داد و نگذاشت بهائیت تحت دین جعلی است و هیچ منشا الهی ندارد این مستقر شود و به هویت اسلامی هم امام حمایت جدی کرد. انقلاب اسلامی ایران با رهبری امام به دست مردم به اذن‌الله منشا ثبات هویت ایرانی اسلامی شد.

سوال: شاید خیلی کمتر به آن توجه می‌کردند که امام چه اعتقادی به ایران و بعد اسلام داشتند و بعد در پس انقلاب هویت ایران حفظ شد؟

این تفکر شهید مطهری کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران که خوب بعدها مقام معظم رهبری در سخنرانی هم خیلی خوب تبیین کرده جمع ایران و اسلام این دقیقاً تفکر امام بود. ببینید امام واقعاً معتقد به وحدت شیعه و سنی بود. واقعاً معتقد به وحدت حوزه و دانشگاه بود. واقعاً معتقد به وحدت ایرانیت و اسلامیت بود. یعنی امام بر اساس همان منظومه فکری که داشت معتقد بود ایران و اسلام خدمات متقابل دارند و ما نباید دم از ناسیونالیزم ایران گرایی که به حذف اسلام می‌پردازد یا اسلامی که ایران را کنار می‌زند بپردازیم و لذا امام منتقد کسانی بود که ناسیونالیسم عربی را مطرح می‌کردند. می‌دانید دیگر کل جهان عرب متحد شدند کشور مصر، عراق و سوریه. یک پرچم داشته‌اند با شعار ناسیونالیزم سوسیالیزم عربی اینها قیام کرد علیه رژیم صهیونیستی و شش روز بیشتر دوام نیاوردند. امام، چون معتقد به اسلام ناب محمدی (ص) بود جریان مقاومت را ایجاد کرد جریان مقاومت مولود اسلامی بود که امام معرفی کرد. اول انقلاب یادتان است خوب مثلاً چیزی به نام حزب الله نبود یعنی اگر حزب‌الله لبنان شکل گرفت، اگر انصار الله بعداً در یمن شکل گرفت خودشان مدعی‌اند که در مکتب امام پرورش پیدا کردند امام اسلام نابی را مطرح کرد که ایرانیت، مصریت، عربستانی همه این کشورها در کنار اسلام جمع می‌شوند. درست است ملت‌ها و مرزهای متفاوتیم در واقع به تعبیری دولت‌های متفاوت هستیم، اما امت واحده‌ای باید باشیم. امام با همین اسلام ناب شعار امت واحده را مطرح کرد بنابراین وحدت شیعه و سنی را کاملاً اعتقاد داشت. تفرقه‌های تفرقه‌آمیززانی که می‌خواستند شیعه را از اهل سنت جدا کنند حالا یا با شعار شیعه گرایی، دفاع از امامت و ولایت، ولایت گرایانی که می‌آمدند علیه ارزش‌های اهل سنت حرف می‌زدند و تفرقه ایجاد می‌کردند، اما واقعاً با این تفرقه مخالف بود.

سوال: ما چقدر توانستیم این امام را با این ابعاد شخصیتی با این منظومه فکری امام ناب و اصیل را توی این عالمی که پر از اطلاعات و اخبار و رسانه‌های مختلف به دور از تحریف‌ها معرفی می‌کنیم به جوان امروزی که حضور امام را درک نکرده چیزهایی شنیده ولی چه قدر به نظر شما جوان امروز آن شناخت دقیق را از امام دارد؟

واقعیتش من باید اعتراف کنم خیلی کم کار کردیم. البته امام خیلی بزرگ است. این قدر بزرگ است که ما هر چه کار کنیم باز واقعاً بزرگی امام را نمی‌توانیم نشان دهیم. اما باز کم کار کرده‌ایم. ما واقعاً توی حوزه پویانمایی، رمان، در حوزه‌های مختلف حتی سریال، فیلم و خیلی سوژه‌ها داشتیم که میتوانستیم امام را به نسل‌های نوجوان و جوان بیشتر معرفی کنیم. البته من معتقدم علقه نسل نوجوان و جوان الان ما به امام علقه واقعی و جدی هست و اینکه بعضی‌ها می‌گویند این نسل زد دیگر اعتقادی به امام ندارد ممکن است یک عده‌ای هم همین‌طور باشند که نمی‌خواهیم واقعیت‌ها را انکار کنیم ولی انصافاً همین الان نوجوان‌ها و جوان‌هایی که شما می‌بینید در تجمعات مختلف شرکت می‌کنند. نشان می‌دهد که علقه ویژه‌ای به امام دارند. ولی ما خیلی کم کار کردیم.

حالا به هرحال این احزاب سیاسی و جریان سیاسی در کشور واقعیتی است. یعنی مثلاً جریان اصول‌گرایی وقتی می‌خواهد امام را معرفی کند یک بعد امام را معرفی می‌کند. اصلاح طلبان می‌خواهند امام را معرفی کنند یک بعدی از امام را و هر دو خطا می‌کنند و همین جز نگری به امام توسط اصول‌گرایی و اصلاح طلبی باعث می‌شود قشر عظیمی از نوجوانان و جوان امام را با آن اسلام ناب دقیقا نشناسند. علتش هم این است اینها به هر حال دنبال اهداف خودشان هستند به هرحال برای اینکه به قدرت سیاسی برسند و اینها سعی می‌کنند از بخشی از اندیشه امام استفاده کنند. توصیه می‌کنم اگر واقعاً اصولگراها، اصلاح طلب‌ها واقعاً اعتقاد به امام دارند که ان‌شاءالله دارند امام را با منظومه فکری به مردم معرفی کنند و ابعاد مختلف اندیشه امام را کامل کنند.

امام را برای منافع حزبی و گروهی و جریان‌های سیاسی هزینه نکنند. ساده‌زیستی امام خیلی مهم است. همین الان هم بعضی میهمانان خارجی می‌روند منزل امام را می‌بینند اشکشان جاری می‌شود. من مهمان زیادی داشتم که کاخ مثلاً شاه را دیدند منزل امام را هم دیدند و اشکشان جاری شده و عظمت امام را درک کردند. ما حتماً باید به زبان‌های مختلف اندیشه امام، فکر امام، سیره امام، زهد امام، مردم‌داری امام، رابطه عاطفی امام با همسرش، با فرزندانش این خیلی مهم است این نامه‌های عاشقانه‌ای که امام و همسرش دارد جوانان باید درس بگیرند. واقعاً این نظام خانواده که الان در دنیا دچار بحران شده به نظرم همین فیلم زیست خانواده امام صرف نظر از بحث‌های سیاسی امام خود همین درس است و درس ارزشمندی است که خیلی از نوجوان‌ها و جوان‌ها در زندگی استفاده کنند.

خبرگزاری حوزه

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
انقلاب اسلامی، سدی مستحکم در برابر توطئه تجزیه ایران

لینک کوتاه: