به گزارش رحا مدیا، آیت الله غلامعلی صفایی بوشهری، نماینده ولی فقیه در استان بوشهر در مدرسه علمیه حقانی به تبیین جوهره مسائل اخلاقی و عرفانی پرداخت که اهم بخشهای آن تقدیم مخاطبان رحا مدیا میشود.
خیلیها سؤال میکنند و خیلیها در این اندیشه هستند که در مسائل اخلاقی و عرفانی از کجا شروع کنند، چون حوزه مسائل اخلاقی و عرفانی فوقالعاده پیچیدهاست؛ اگر خدای ناکرده انسان ابتدای نامناسبی داشتهباشد، نه طی طریق میکند و نه جسم و جانی برایش میماند. به همین جهت بسیاری چون نمیدانند چه کار کنند، متوقف میشوند و بسیاری هم چون در طریق اشتباه میکنند، از همان ابتدا گمراه میشوند؛ به همین جهت است که علمای اخلاق و عرفان تأکید فوقالعادهای در معرفت و شناخت طریق الیالله دارند.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام همین نکته را به کمیل تأکید کردند «یا کمیل ما من حرکة الا و انت محتاج الی معرفة» یعنی هر حرکتی که میکنید حتی مادّی تا چه رسد به امور معنوی، شما بخواهید حرکت کنید باید معرفت داشتهباشید.
امور معنوی دارای پیچیدگی فوق علم است. انسان هر روز نیاز به معرفت در فضای آن روز پیرامون همین مسائل اخلاقی دارد و چون با شرایط شخصیتی انسان در ارتباط است، روح انسان، خُلق انسان، راه و رسم انسان، انسان با آن زندگی میکند؛ بلکه زندگی میسازد، خودش را پیدا میکند، خودش را معماری میکند، مثل صرف و نحو نیست که حالا چه بدانم و ندانم مبتدا و خبر چیست، بدانم بهتر است و ندانم هم به شخصیتم، به روحیهام، به ساختار نگاهم، به نوع تعاملاتم، به انس الهی ضربهای وارد نمیکند؛ اما اینجا چرا؛ مسائل اخلاقی و عرفانی فوقالعاده با من، با شخصیتم سر و کار دارد، داشتن امید و رجاء واثق به موفقیت، چقدر در نوع حرکت من، در نشاط من، در نوع نگاهم به مشکلات نقش دارد؟ فوقالعاده است؛ حالا اگر من این را درست نکنم، هزار هزار مدرسه حوزه علمیه را درست کنم، چون ناامیدم همیشه آن دانش را در زمان خود میگذارم، خودم جلو میروم؛ چون امیدی ندارم. لذا انسان ناامید مثل کشتی که در دریا میخواهد غرق بشود و بار میاندازد تا سبک شود، تمام بارهای ارزشی خودش را میریزد که کم وزن شود.
باید دید که عوامل امیدزا و عوامل ناامیدی چیست و چه کار باید کرد؟ چقدر بحث امور عرفانی و اخلاقی مهم است؟ مسائل اخلاقی و عرفانی در درون من شکل میگیرد، برای بیرون نیست که جذبش کنم حالا نکردم هم طوری نیست. نه این در خودم فضایلی ایجاد کنم آباد میشوم، نکنم، سوختم «والذی خبث لا یخرج منه الا نکدا» کسانی که در عرصه معماری شخصیت الهی موفق بودند، کسانی هستند که در موضوع اخلاق و عرفان، اینها دارای سجایا عالیه شدند. مثل یک زمین بیآفت پرمغز شدند که دانههای علم که در اینها کاشته شد، ثمر داد؛ «البلد الطیب یخرج نباته باذن الله اما و الذی خبث لا یخرج الا نکدا» زمینی که مناسب نیست، شخم نخورده هر چی هم بکاری سبز نمیشود، خار و خاشاک از آن بیرون میآید. بههمین خاطر مسائل اخلاقی و عرفانی برای یک شخص طلبه فوقالعاده مهم است و اگر به آن نپردازد هم خودش پردازش پیدا نمیکند، هم دانشی که جذب میکند وارد «الذی خبث» میشود که «لا یخرج منه الا نکدا».
به همین خاطر خیلی مهم است؛ یعنی اهمیت راهبردی دارد؛ یعنی اهمیتی است که به دنیا و آخرت او، علم او، به آینده او، همه امور نقش دارد و متأسفانه در شرایط کنونی مغفول ماندهاست.
اما سؤالی که همیشه در این عرصه مطرح هست، که از کجا آغاز کنیم. این سؤال از بسیاری از بزرگان حوزه، مثل مرحوم آقای بهجت، مرحوم آقای خوشوقت مرحوم آقای بهاء الدینی سؤال میشد.
خداوند میفرماید انسان مثل زمین است. اگر به آن نپردازد بایر است. این قیمتی را که روی آن میگذارند، قیمت زمین است، شورهزار باشد، بد نباشد، در محدوده دین باشد، قیممتش متفاوت است؛ ولی پول زمین است. خداوند میفرماید من میخواهم شما زمین آباد باشید. این اموری که من تحت عنوان شرع برای شما میفرستم، هر عملی که میکنید در این زمین ثمر بدهد، نمازی که میخوانید ثمر بدهد، یک آیه میخوانید ثمر بدهد؛ اینها هر کدام یه کشت است. لذا خداوند متعال میفرماید: «قد اَفلح» یعنی شما فلاح هستید، اما فلاح وجود خودتان هستید؛ با توجه به این نکته یعنی قدم اول، این زمین باید بیآفت باشد. «قد افلح من تزکی»؛ باید بیآفت باشد. این بیآفتی موجب این میشود که این بستر، این زمین آماده بشود و «ذکر اسم ربه» کشت انجام بدهد؛ «فصَلّی».
به همین خاطر خداوند در سوره مبارکه شمس یازده قسم میخورد. به تعبیر بعضی از بزرگان خودش را به آسمان و زمین میزند. تمام قسمهای متضاد را میآورد، وقتی چیزی مهم باشد اول قسم میخورند، مسأله مهمی باشد قسم میخورند و وقتی که اهمیت و تأکید برسانند، بهاندازه ناباوری مخاطب و اهمیت مسأله، قسمهای متعدد میخورند. خداوند میفرماید باور کنید. یازده قسم میخورد؛ شما چرا این همه ناباورید. مسأله هم مهم است. بعد هم قسمهای متضاد «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا… قد افلح من زکّاها» کلمه افلاح کنایه از این است که وجود شما مثل زمین است. زمین آفت نداشتهباشد، آنوقت اعمال نتیجه میدهد. دعا و عبادات مثل همان کشت است «و قد خاب من دسّها» اما شوربخت کسی که برای خودش دسیسهچینی کند، عوض اینکه زمین را بدون آفت کند، دچارآفت کند و بعد کشت هم بکند؛ لذا میفرماید قدم اول این است که انسان خودش را بشناسد و متوجه این نکته باشد که شخصیت او باید دچار آفت نباشد. آفت یعنی رذائل، آفت یعنی گناه، یعنی میل به دنیا؛ و قدم بعد «ذکر اسم ربه» آن کشتهای الهی، آنوقت «فصلًّی» صلّی یعنی معراج مؤمن، «الصلاه معراج المؤمن».
خداوند در سوره مبارکه اعلی میفرماید این فرایندی که من بیان کردم، عرشی و الهی است؛ اما نقیضش این است: «بل تؤثرون الحیاه الدنیا» انسان خدا و آخرت و پردازش شخصیت الهی خودش را رها کند و به دنیا بپردازد.
میدانید این چه تفاوتی دارد؟ در شیوه الهی پردازش شخصیت خود، این استکه ما بدیها را در دنیا میریزیم و از خودمان دور میکنیم، خوبیها را در خودمان قرار میدهیم. «قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی» یعنی به خودمان، خود الهیمان میپردازیم؛ اما «بل توثرون الحیاه الدنیا» یعنی من تمام وجودم را در دنیا میریزم؛ یعنی برای دنیا فعال میشوم، نه برای خودم.
خداوند میفرماید این محاسبه غلط است. عوض اینکه به خودتان بپردازید، «علیکم انفسکم» باشید، به دنیا میپردازید؛ در حالی که دنیا فانی است، «والآخرة خیر و ابقی» آخرت هست که مانا و برای شما بهتر است. بعد میفرماید این چیز جدیدی نیست «ان هذا لفی الصحف الاولی، صحف ابراهیم و موسی» ولی کیست که گوش دهد؟
قدم اول در عرصه اخلاق و عرفان
برای همین است که قدم اول در عرصه اخلاق و عرفان شناخت خود از حیث رذائل و فضائل است، فضائلی داریم تثبیتش کنیم و ارتقا بدهیم و رذایل داریم بشناسیم و حذفش کنیم. لذا در زبان عربی به رستگاری، موفقیت و آیندهداری افلاح میگویند؛ چون مثل کشت موفق است وقتی انسان به این امور میپردازد و در طریق بندگی همینطور ثمره میدهد؛ خلاف آن «لا یخرج منه الا نکدا» هست. این زمین اگر خراب باشد بهجای افلاح، انکاد است. از بین بردن و خار و خاشاک تولید کردن است. بههمین خاطر وقتی از علما سؤال میکردید چه کار کنیم، میگفتند تقوا؛ تقوا یعنی تهذیب، بری شدن از تمامی اموری که رذائل هستند و پرداختن به امور واجب و کسب فضائل منبعث از ایمان به خدا. این قدم اول است.
لذا قدم اول این نیست که ما مشغول ذکر بشویم. قدم اول این است که زمین را آباد کنیم. «قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه» درست بشود. حالا «فصلّی» بعد درست میشود. بعد این فاء که میآید یعنی در اسرع وقت مترتب میشود. وقتی افلاح آمد، با تهذیب معراج مؤمن حاصل میشود. نقیضش هم این است که انسان زمینش را واگذار به دنیا کند. جای هر پلیدی هست، هر ناهنجاری هست. خداوند اینقدر دنیا را پست دانسته و برای انسان پست کرده که میگوید اینجا حتی لایق عذاب هم نیست که ما بدها را عذاب بدهیم، بهاندازه عذاب بدیها هم ارزش ندارد.
قدم اول این است که حواسمان باشد که این زمین باید آباد شود و ما مثل یک کشاورز هستیم. زمین را با تهذیب و اهل بندگی خدا و فسخ پیروی از شیطان آباد کنیم و با تقوا بارور کنیم، کشت خوب داشته باشیم و کسی که اینچنین کرد محبوب خدا میشود.
معیت خداوند
کسی که زمین را پاک کرد و ذکر رب کرد؛ یعنی تهذیب و تقوا منبعث از ایمان به خدا، محبوب خدا میشود. «ان الله یحب المتقین». فراتر از آن «واعلموا أن الله لمع المتقین». خدا با اوست، نه او با خداست! آن قدم اولیهاست که انجام میدهیم. یک وقت ما با خدا میرویم؛ مثل بچه کوچکی که با پدرش راه میرود، یک وقت خدا با ما میشود. همیشه در ظرف مع، آن اولی با مضاف الیه مع معیت میکند. اگر گفتیم زید مع عمرو یعنی زید همراهی میکند. «ان الله یحب المتقین واعلموا ان الله لمع المتقین» خدا اینها را همراهی میکند، حمایت میکند؛ چون اول این با تهذیب و تقوا خدا را همراهی کرده، آنوقت به این مقام میرسد که محبوب خدا میشود و خدا با او معیت میکند.
حالا مقدمهای دارد و این است که انسان بعد از شنیدن این مطالب یک ساعت فکر کند، یکجا خلوت کند بگوید این راه و رسم که خدا گفته به دردم میخورد یا نه، که ایمان بیاورد اگر دید که بله، لذا میگویند «تفکر ساعة افضل من عبادة سبعین سنة» همین است که وقتی انسان تفکر کرد به نتایجی دست پیدا میکند، خیلی کارهایش درست میشود. فکر کند اگر این مطالبی که خداوند بیان کرده، خودش چه برخوردی داشتهباشد، چه ممشایی پیشه کند؛ اگر درست است، بسمالله، شروع کند، کاری هم ندارد خیلی ساده است. انسانی که میخواهد تهذیب کند امروز کار بدی میکند، آرام آرام بیرونش کند؛ کار خوبی هست، آرام آرام انجام بده کارش هم میپردازه، منافاتی هم ندارد؛ بلکه مُعدّ است، چون بلد طیّب میشود.
گزارشگر: بابک شکورزاده