رحا مدیا | جواد کاوندی
اولین دور از مذاکره غیر مستقیم ایران و امریکا به اتمام رسید. مهمترین مسأله من آن است که پایان این روند چه خواهد شد؟ پیش از پرداختن به ابن سؤال باید به چند نکته توجه کرد؛
هدف گَنگِسترها
آمریکا به رهبری ترامپ درصدد است تا جایگاه جهانی خود را که به زعم ایشان آسیب دیده ترمیم کند. ترامپ سعی دارد در زمان اندکی تغییرات محسوسی در روند تحولات جهانی ایجاد کرده و ازین طریق ثابت کند که جهان همچنان تحت اراده امریکا است. یکی از مهمترین پروندههای آمریکا مساله ایران است؛ چراکه ایران هم خودش مهم است و هم از آن جهت که سلسله جنبان مقاومتی است که چشم در چشم اسرائیل مبارزه میکند!
غیبت یاران غار آمریکا
اروپا این بار از مذاکرات حذف شده و مسأله قرار است تنها بین ایران و آمریکا مورد تصمیم قرار بگیرد. این اتفاق ناشی از دو علت است؛ اول آنکه اروپا از همان اول عمدتاً نقش واسطهای داشت و اینک به دلیل ضیق وقت نیاز به بازیگر مازاد نیست. دوم، آنکه رابطه آمریکا و اروپا این روزها مانند سابق نیست. این عوامل میتواند در نقشآفرینی اروپاییها نسبت به ماجرای مکانیزم ماشه تعیین کننده و به نفع ایران باشد.
مردم، ناامید از مذاکره
فاهمه جامعه ایران نسبت به مذاکره _ بر خلاف دوران جناب روحانی_، تلقی چندان مثبتی ندارد. برونداد ذهنیت جامعه ایران این است که امروز در برابر ما ناقض برجام و قاتل شهید سلیمانی ایستاده و نمیتوان به چنین موجودی امیدوار بود. جامعهی ایران تردید جدی دارد. آنها میپرسند: «ترامپی که حتی اروپا را از جنگ تعرفهای بی نصیب نگذاشته است، چگونه دست از تحریمها علیه ایران برمیدارد؟» زین رو شاید چنین گفت که مردم نسبت به مذاکره کرخت هستند.
اتمام حجت رهبر انقلاب
رهبر انقلاب بسیار شفاف و مستدل حجت را بر همه تمام کرده و از آن جهت که طرف مذاکره امریکاست تفاوت چندانی بین مذاکره مستقیم و غیر مستقیم وجود ندارد و مخرج مشترک بین این دو، روش مذاکره آن است که گره تحریمها کورتر خواهد شد. آشکار است که جریان خوش بین به آمریکا اصرار بر مذاکره دارد و دلایل مستدل نیز نمیتواند خلاء روحی و وابستگی قلبی ایشان به مذاکره با آمریکا را جبران کند. به نظر می رسد این اصرار موجب شده است که رهبری بار دیگر این طیف را در فرآیند تجربه آموزی عمیقتری قرار بدهد.
نتایج خوب یا بد مذاکره
مذاکره ایران و آمریکا وارد مرحلهای شده است که میتواند بسیار بد و یا خوب باشد. بسیار بد به آن معناست که گرایش روحی جریان خوش بین به آمریکا بتواند فرآیند مسخ جامعه ایران را به نقطهای برساند تا حاضر شود تن به آنچه آمریکا میگوید بدهد. اگرچه احتمال تحقق این حالت اندک است، اما محتمل بسیار سنگین است. بنابراین، توقف این فرآیندی که تا کنون توانسته است جایی برای اراده خود در ضمن اراده کلان جمهوری اسلامی را باز کند، امری ضروری است.
برای این کار البته «تبیین» تعیین کننده است، اما آنچه ضرورت دارد موعظه اخلاقی است! روح جامعه دچار آسیب شده است نه تنها ذهن او. باز کردن این گره بیش از آنکه نیاز به زبانی گیرا داشته باشد، نیازمند زبانی نرم دارد. آری! مساله امری تربیتی است، نه فکری و الا همه میدانند ترامپ دروغ میگوید.
این مذاکره میتواند نتایج خوبی هم داشته باشد، نه تنها برای ایران بلکه برای کل جهان! گمان میرود تنها ایران بتواند نقطه عطف تغییر نظم جهانی موجود و انعقاد نظم نوین جهانی باشد. بدین صورت، مذاکرهی فعلی را میتوان در این افق نیز ارزیابی کرد، زیرا استعداد این رخداد در ما وجود دارد؛ البته به شرط آنکه نخبگان انقلابی در این مقطع کوتاه کاری کنند که در طول یک دهه اخیر از انجام آن مهم ناتوان بودهاند. این مساله نیاز به توضیح بیشتری دارد که تنها به این جمله اکتفاء میکنم: «ما باید روح آزرده جامعه سیاسی ایران را از تعلق خاطر به آمریکا آزاد کنیم.»
مذاکرهی اخیر، میتواند تعلق خاطر مردم را نسبت به آمریکا قطع کند، چنانچه تجربه برجام در حوزه نظر، ناکارآمدی اندیشه غربگرایی را به اثبات رساند. تأکید میکنم مشکل امروز جامعه بیش از آنکه امری ذهنی باشد و نیازمند تبیین، امری روحی است که راهکاری تربیتی میطلبد.
در پایان باید بگویم این مذاکره در لحظه گرگ و میش تاریخ به هم آمیخته و خورشید بخت مردم ایران بیش از آنکه ممکن است در میز مذاکره غروب کند، میتواند از درون ما طلوع کند.
هر سوی شمع و مشعله، هر سوی بانگ و مشغله
کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان