شهید مدرس، نمونه کامل عالم ربانی بود. زبان ایمان در برابر باطل، که با شهادت خود میان فقاهت و شهادت پیوندی جاوید برقرار ساخت و تا عصر امام خمینی (ره) به صورت نهضتی جهانی تداوم یافت. تاریخِ پس از مدرس تاریخ ایمانِ زنده در سیاست است. درآغاز قرن بیستم در دورهای که تفکیک دین و سیاست خواستهٔ قدرتهای استعماری و روشنفکران وابسته بود، همچنین برخی از علما به دلیل فشارها سیاست را آلوده و دنیاطلبانه میپنداشتند؛ ایشان با عمل خویش ثابت کرد که عالِم دینی اگر در برابر ظلم عقبنشینی کند در حقیقت دین را از میان برده است؛ از اینرو با صراحت میگفت: «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست.»(سخنرانی آیتالله سیدحسن مدرس در صحن مجلس شورای ملی؛ ۲۱ خرداد ۱۳۰۲).
در دنیا سیاست را بازی قدرت معنا کردند؛ اما در نگاه آیتالله مدرس جلوهای از عبودیت الهی و ابزاری برای اقامهٔ حق، حفظ استقلال و جلوگیری از سلطهٔ طاغوت بود؛ در دوران مشروطه و خفقان رضاخانی از دین در قالب نقد قانونی دفاع میکرد. آن زمانی که مجلس به صحنهی معامله و محافظهکاری تبدیل شده بود؛ ایشان عقیده داشت اگر سیاست به روح بندگی پیوند نخورد ظلمآور میشود؛ ازاینرو حکومت دینی هدف نیست بلکه وسیلهی خدمت به خلق است؛ با اینوجود سیاست را از دیانت جدا نمیدانست و هرگونه حاکمیت سیاسی را تنها در چارچوب شریعت تأیید میکرد. در نگاه ایشان حکومت باید در خدمت مردم باشد؛ بدین ترتیب امام خمینی(ره) در برابر رژیم پهلوی همان روش را در سطح فقهی ـ اجتماعی بازسازی نمود، از ابزار قانون برای مقابله با ظلم بهره گرفت و آن را تا مرز تحول ساختاری گسترش داد.
آیتالله مدرس معتقد بود روحانیت باید ناظر بر قدرت باشد، نه در انزوا؛ همانطور که خود از منبر برای مقاومت بهره گرفت و منبرش سنگر مبارزه با استبداد بود، همچنین با زبان دین مردم را علیه رضاخان آگاه کرد. امام(ره) نیز در قالب سخنرانیهای عاشورایی همان سنت را احیا کرد و مسئولیت اجتماعی علما را همسنگ جهاد دانست و نیز سکوت آنان را خیانت به امت اسلام قلمداد کرد؛ این مهم ازجمله نگرشی بود که در تفکر رهبر انقلاب به سطح نظریه ولایت فقیه ارتقاء یافت واندیشهی او دربارهی وظیفهمندی علما در برابر ظلم سیاسی دقیقاً از سنت مدرس و مشروطهگرایی دینی تأثیر پذیرفت، که در مواجهه با رژیم پهلوی فریاد زد،« اسلام منهای روحانیت خیانت به اسلام است.»(صحیفه امام خمینی، جلد 7، صفحه 486).
درجامعه مطلوب شهید مدرس، مردم تودهای منفعل نیستند وهر مؤمن مسئولیت دارد که در برابر ظلم و فساد قیام کند، سکوت در برابر انحراف و نوعی خیانت به دین و ملت است. او معتقد بود که جامعه اسلامی باید از وابستگی سیاسی و اقتصادی به بیگانگان بپرهیزد؛ زیرا استقلال علاوه بر یک تکلیف دینی، شرط تحقق عدالت اجتماعی نیز میباشد؛ از اینرو وابستگی، استقلال و باور دینی را سست میکند. به تعبیر مدرس، استقلال بُعدی عرفانی و عقیدتی دارد؛ استقلال از بیگانه یعنی آزاد شدن از هر نوع سلطه جز ارادهی الهی، این صورتبندی معنوی از استقلال در اندیشهی امام خمینی (ره) ادامه یافت تا جایی که فرمودند «شما بدانید که با اسلام می توانید مستقل باشید و با اسلام میتوانید آزاد باشید.»(صحیفه امام،ج۷،ص۲۴).
بنابراین پیروزی انقلاب اسلامی ایران حاصل تکامل تاریخی یک اندیشهی دینی بود، که در دو قرن اخیر توسط علمای مجاهدی چون شهید مدرس و امام خمینی(ره) تکوین یافت. آنان کوشیدند تا دین را از عرصه شعائر صرف به عرصه سیاست و اجتماع بازگردانند. باوجود اینکه مدرس در آن عصر خفقان نتوانست نظام مطلوبش را برپا کند، اما اندیشهاش در وجود امام (ره) تداوم یافت و در قالب حکومت اسلامی تحقق پیدا کرد؛ از این رو انقلاب اسلامی تجسد آرمان دیرین شهید مدرس است که با پیوند دین وسیاست برمبنای فقه سیاسی، عدالتخواهی اجتماعی، مبارزه با سلطه واستقلال استوار خواهد بود.



