رحا مدیا | محسن سلگی
بخش پایانی پیام رهبر حکیم انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال نو میلادی چنین بود: «اگر حضرت مسیح(ع) امروز در میان ما میبود لحظهیی را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمیداد و گرسنگی و سرگردانی میلیاردها انسانی را که به وسیلهی قدرتهای بزرگ، استثمار و به جنگ و فساد و ستیزهخویی سوق داده میشوند تحمل نمیکرد. اینجانب امیدوارم که با بیداری جوامع بشری و تلاش صادقانهی پرچمداران معرفت دینی و برانگیختهشدن وجدانهای خفته، بشریت؛ قرنِ روی آوردن به معنویت و ارزشهای دینی را در پیش داشتهباشد و جهان، چنان که محو حکومتهای مارکسیستی را به چشم دید فروریختن همهی بنیانهای استکباری و ظالمانه را شاهد باشد.»
در ادامه مبنای این بخش از پیام رهبر انقلاب که نقدی ضمنی بهدور شدن از پیام مسیح(ع) در جهان مسیحیت بود (وجدانهای خفته) را مورد تحلیل قرار داده و سپس خواهیم گفت مضمون پیام مذکور بانی چه جهانی میتواند باشد.
اشارت رهبر انقلاب به اینکه «اگر حضرت مسیح(ع) امروز در میان ما میبود لحظهیی را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمیداد»، یادآوری مبنای و ریشه و خاستگاه اعتقادی مسیحیت در اصل آغازین و مسیحایی آن و نقدی ضمنی بر سکوت برخی جوامع و محافل غربی در برابر سیستم ستم جهانی و سرمایه داری افسارگسیخته بود.
با نگاهی تاریخی در مییابیم که مسیحیت از تسلیم روح به خدا به تسلیم در برابر هرچه هست، تنزل یافته است. خود عیسی روحالله(ع) در برابر ظلم امپراتوری بزرگ ایستاد و رنج را با رضایت و شوق ایمانی ناب خود به جان خرید. پس از غیبت آن حضرت، حواریون او نیز متحمل مرارتهای بسیار شدند. در ادامه، سنت پل یا پولس قدیس که نام خود را به پولس (نامی یونانی بهمعنای کوچکترین) تغییر دادهبود، رنج فراوانی در ترویج مسیحیت دید و در نهایت با دادن سر خود (قطع سر توسط امپراتوری رم) رسالت خود را به اوج شکوه ایمانی رسانید. سنت پل بارها از ضرورت تسلیم ناپذیری در برابر ستم و پذیرش رنج با رضایت و لزوم مداوم بودن مبارزه سخن گفتهبود.با وجود چنین خاستگاهی، کلیسا رفته رفته تسلیم در برابر خدا را به انفعال در برابر ستم و حتی بخشی از سیستم ستم شدن و ظلم به مردم تغییر داد.
ماجرا در همین حد باقی نماند. در قرن شانزدهم میلادی، مارتین لوتر با تأسیس مذهب پروتستان، راه هماهنگی هر چه بیشتر با چپاول و انباشت سرمایه را تسریع کرد و در حکمی شگفت، هر گونه مبارزه با حکومتها را محکوم کرد، چراکه به نظر او تمام دستورات دولتها در واقع دستور خدا است و باید تسلیم آنها بود. به این سان وی تسلیم جسم و روح در برابر خدا را به تسلیم جسم و روح در برابر دولت تنزل و تسری داد. بهبیاندیگر، دولت نزد او خدا شد. او با این اقدام خود و تحریف مسیحیت و سازگار کردن آن با رباخواری برخی یهودیان صاحبنفوذ و درانداختن شکاف و انشعابی بیمانند در جهان مسیحی و کلیسا، تحسین و تقدیر آنها را متوجه خود ساخت (بیجهت نیست که امروز مسیحیان صهیونیست عمدتاً پروتستان مذهب هستند).
قداستزدایی از مسیحیت که در دنیوی و مادی کردن آن توسط لوتر رخ داد، رفته رفته ایمان مسیحی را در جوامع غربی حتی در جوامع کاتولیک تحتتأثیر قرار داد و رو به افول برد. مطابق خطوط فوق، اشارت رهبر حکیم انقلاب به رسالت و ماهیت پیامبر ارجمند مسیحیت و دعوت به بیداری، تقارن تاریخ مسیحیت و اکنون را پیش چشم گذاشت. لزوم هوشیاری پیروان عیسی ناصری(ع) نسبت به الهیات تسلیم که در حقیقت تسلیم الهیات در برابر ناالهیات و غیر خدا بوده، با توجه به تشدید جنایات دولتهای غربی و بعضاً مدعی مسیحیت، بیش از هر زمانی احساس میشود.
بنا به چنین ضرورتی، مضمون پیام رهبر انقلاب و تجدید ادراک از مسیحیت میتواند بانی آیندهای و جهانی متمایز و بازیابی هویت حقیقی مسیحی بودن باشد.
این آینده با عنایت به تولد و رشد آگاهی جهانی نسبت به مظلومیت فلسطین و ستم وحشیانه صهیونیسم بینالملل، مسیحیان پروتستان در لایه مردمی و عام را نیز فراخوان و بشارت میدهد. آنها نیز با اعتراضات خیابانی خود علیه رژیم غاصب قدس، خواسته یا ناخواسته تلاشی برای بازگشت به خاستگاه اصیل مسیحایی خود را نشان دادهاند.
در ادامه با آگاهانهتر شدن و التفاتیتر شدن این تلاشها و انسجام بیشتر، خواهند توانست در «بازگشت رو جلو» و استعلایی مسیحیت، در ساختن آیندهای تازه و با طراوت و بهتر مشارکت متحد و منظم داشته باشند.
ممنونم از احترام تان به مسیحیت اصیل و پولس قدیس. به عنوان یک ارتدوکس کلیسای خلیفه گری ارامنه این متن را ارج می نهم. پروتستان یک انحراف بود نه اصلاخ