رحا مدیا | جمیله وافی
اگر بخواهیم به پیشینهاش نگاه کنیم باید این موارد را بیاوریم: شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق، فعال فرهنگی، سیاسی در عراق، از پایه گذاران مدارس دخترانه الزهراء در بغداد، نجف، کاظمین، بصره، دیوانیه و حلّه، سرپرست مدرسههای الزهراء نجف و کاظمین، نخستین زن شیعهی مسلمانِ فعّال در زمینهی داستان نویسی برای دختران جوان و نوجوان، نویسنده مقالات و کتب متعدد، سرپرست کاروان حج بانوان عراقی و مجاهد عرصهی تبلیغ، تدریس و تبیین.
بانوی فرهیخته، آمنه بنتالهدی) صدر در یازده سالگی بههمراه دو برادر خود، سید اسماعیل و سید محمدباقر صدر جهت کسب علم از کاظمین به نجف هجرت کرد و تحصیلات خود را در زمینهی فقه، علم حدیث، اخلاق، تفسیر و سیره نزد برادرش محمدباقر دنبال کرد و با راهنمایی دو برادر بزرگوارش؛ بانویی ادیب، دانشمند، روشنبین و آگاه به مسائل سیاسی، مبارزاتی و انقلابی شد.
با ورود به عرصهی مبارزات فکری و فرهنگی، مقالاتی با نام مستعار «بنتالهدی» و «امالولا» در روزنامهها و نشریات به چاپ رساند.
نوشتن، وسیله و ابزار بنتالهدی بود برای آگاهی زنان مسلمان. میتوانست از این طریق دایره مخاطبانش را افزایش دهد و زنان مسلمان همهی کشورها را به اندیشیدن وادار کند.
وی شیوه جدید و نویی را در داستاننویسی و داستانپردازی انتخاب کرد زیرا بهترین راهکار برای آشنا کردن زنان با مسئولیتهای خویش را در این شیوه یافتهبود. نخستین زن شیعهی مسلمان بود که وارد فضای داستان نویسی برای دختران جوان و نوجوان شد. داستانهای وی ریشه در واقعیتهای جامعه داشت و از قرآن و سنت به شیوهای روان و شیوا یاری میگرفت تا شمار بسیاری بتوانند از آنها استفادهکنند.
کتابهایش در دوران حکومت بعثیها و صدام حسین، حاکم خونریز عراق، در شمار کتابهای ممنوعه بودند، اما مردم با شیفتگی آنها را میخواندند و هنگامی که نیروهای امنیتی صدام به خانهها یورش میبردند، آنها را در باغچه، زیر خاک یا جای دیگر پنهان میکردند.
بنتالهدی بهکمک ابزارهای ادبی همچون شعر و داستان تلاش میکرد تا زنان را به هویت و جایگاه دینی خود واقف کند و از نهاد «خانواده» بهعنوان یک «مطلوب دینی» دفاع نماید.
مقالههای او در نشریه الاضواء که گروهی از علمای نجف آن را منتشر میکردند، چاپ میشد.
در روزهای حج بهعنوان سرپرست کاروان از بغداد یا کاظمین نزدیک به ۲۰۰ بانوی عراقی را برای این سفر روحانی همراهی میکرد تا فرهنگ بیداری اسلامی را در میان زنان بگستراند و چون آشنایی خوبی با فتوای مراجع دینی داشت، نیاز فقهی هرکس را براساس مرجع خویش پاسخ میگفت.
وی از پایه گذاران مدارس دخترانه الزهرا در عراق بود. هدف او از پی ریزی این مدرسهها، تربیت دختران مسلمان در دو مرحله دبستان و بالاتر به شیوه اسلامی بود که در مدرسههای دولتی عراق چنین چیزی دیده نمیشد. در این مدرسهها افزون بر درسهای رسمی، دروس اعتقادی هم تدریس میشد تا دختران را با تربیت اسلامی آشنا سازند.
بهدنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امامخمینی(ره) فرصتی برای سید باقر صدر و خواهرش بنتالهدی پیش آمد تا موجهای انقلاب اسلامی را در عراق نیز گسترش دهند. در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمدباقر صدر به فرمان صدام حسین، حاکم دست نشانده و طاغوتی عراق، دستگیر شد. بنتالهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانه شان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفت انگیزی ایراد کرد. سپس، رو به برادر کرد و گفت: «من بر نمیگردم و میخواهم مانند حضرت زینب(س) که برادرش حسین(ع) را همراهی کرد، همراه تو باشم.»
پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد میزد: «شما از چه میترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان میترسید، ولی بدانید مردم بیدار شدهاند.»
بهدنبال آن، به حرم علیّ بن ابی طالب علیه السلام رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا میرفت و سخنرانی میداشت. سرانجام، حرکتهای روشنگرانه بنتالهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنتالهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیت الله صدر، دستگیر نمود و آنان را بهسختی شکنجه داد و عاقبت آنها را در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ (۲۲ جمادی الاول ۱۴۰۰)، سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونهی دردناکی به شهادت رساند.
این حجم از علم و معرفت، حضور، فعّالیّت، شهامت و عاقبت شهادت؛ برای یک زن، عجیب است امّا حقیقت دارد.
بسیار عالی بود