استاد حوزه و دانشگاه:

با فهم دقیق از انقلاب اسلامی می‌توان جلوی انحراف و التقاط ایستاد

حجت الاسلام موسوی در گفت‌وگوی اختصاصی با رحا مدیا و در تبیین گفتمان اصیل انقلاب اسلامی گفت: هر کجا آن فکر توحیدی، مترقی و متعالی توحیدی و اندیشه‌های ناب عرفانی، حکمی و فلسفی بر جامعه حاکم شد، جامعه پیشرفت کرد و هرجا این فکر تضعیف شد، ما عقب ماندیم.

اشاره: «در مجموعه انقلاب، از اوّلِ انقلاب یک تفکّر غلطی وجود داشت و آن این بود که انقلاب، تا وقتِ تشکیل نظام است؛ وقتی‌که نظام تشکیل شد و نهادها و مقرّرات و دیوان‌سالاری و مانند اینها مستقر شد، دیگر انقلاب برود دنبال کارش؛ دیگر کاری با انقلاب نداریم؛ انقلاب را هم‌معنا می‌کنند به تنش و دعوا و سروصدا و کارهای غیر قانونی و از این حرف‌ها. یک چنین تفکّری مال امروز نیست و از روز اوّل پیروزی انقلاب یک چنین تفکّری وجود داشت؛ این تفکّر، غلط است.» سخنی از رهبر انقلاب که اشاره به اهمیت و لزوم شناخت انقلاب دارد. اکنون در دورانی از انقلاب اسلامی زیست می‌کنیم که بیش از گذشته باید به ابعاد پنهان و پیدای این تحول تاریخی را بررسید و برای رسیدن به موفقیت‌های بالاتر و طلایی‌تر، لاجرم باید انقلاب اسلامی و مبانی و هویت آن را عمیق‌تر شناخت.

آنچه در پی می‌آید مشروح سخنان حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدمهدی موسوی، استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر انقلاب اسلامی است که در گفت‌وگو با رسانه‌ی رحا مدیا تهیه شده است.

* سؤال اصلی ما این است که یک انقلاب چگونه شکل می‌گیرد و آیا انقلاب سال ۵۷ هم همانند انقلاب‌های دیگر پدید آمد؟

ما برای فهم انقلاب و تحولاتش سه گام بزرگ را برداشته‌ایم. گام انقلاب، نظام‌سازی و دولت‌سازی و دو گام دیگر را باید بر اساس همین گام سوم جلو برویم که همان جامعه‌سازی و تمدن‌سازی است.

ما باید فهم دقیقی از انقلاب اسلامی داشته باشیم تا به‌صورت دقیق، مسائل بعد از انقلاب را بفهمیم؛ بنابراین، مطالعه انقلاب اسلامی جزء ضروریات است. اگر ما در حوزه‌های مختلفی دچار عقبگرد شده‌ایم، به‌خاطر فهم غلط از این حوزه‌هاست که ما را از فهم دقیق انقلابی باز می‌دارد.

برای جلوگیری از این انحرافات و التقاط‌ها به اسم فلسفه نو یا فقه نو، باید به مبانی اصیل اسلامی و فقاهت بازگردیم. بازخوانی دقیق اندیشه‌های بزرگان انقلاب، تغییراتی انقلابی را پدید می‌آورد که با اراده و عزم قوی، توان تغییر ساختارها را دارد.

اساس ساختارها، نیازها، مطلوب‌ها و آرمان‌هایی است که انسان دارد و چون میل فطری به کمال دارد، سعی می‌کند ساختاری آرمانی ارائه دهد و هرگاه سخن از برنامه‌ای آرمانی شود و جا بیفتد، مردم دنبال آن راه می‌افتند. وقتی مستقر شد و به فرهنگ تبدیل شد، تغییر صورت‌می‌گیرد. در نتیجه این فعل و انفعال، به‌لحاظ حقیقی و وجودی، اعتقادات در ساختارهای اجتماعی تأثیر می‌گذارد و این رابطه به عکس هم هست؛ یعنی اعتبارات روی اعتقادات تأثیر می‌گذارد و این یک رابطه دو طرفه است.

نظام معرفتی و الهیات اشخاص، بنیاد آرمان‌ها و روابط انسانی را می‌گذارد. نظام دانایی و شبکه معرفی حاکم بر جامعه که در واقع نشان دهنده حقیقت و ظاهر کننده واقعیت است، نوعی از آرمان را به وجود می‌آورد.

آن شبکه مفهومی که افقی را برای جامعه گشوده و جامعه معنایی را برایشان درست کرده است، آرمان‌هایشان را پدید می‌آورد و در ادامه این آرمان‌ها، اعتبارات را درست می‌کنند و اعتبارات، جامعه را می‌سازد.

* پس در واقع انقلاب از عقاید مردم سر منشأ می‌گیرد؟

بله! بر اساس این نکته، ریشه و بنیاد انقلاب‌ها را در نظام عقیدتی و جهان معنایی حاکم بر جامعه باید جستجو کرد. انقلاب، محصول تغییر باطنی و نوع نگرش مردم است. انقلاب، محصول دگرگونی در شاکله ذهنی مردم است که وابسته به آرمان‌ها و ارزش‌ها هستند و این‌ها خود برگرفته از نوع شناخت نهادینه شده در فرهنگ افراد است.

ما دو دسته اطلاعات داریم؛ یکی اطلاعات حصولی در حد اطلاعات عمومی، دانشی و فرهنگی که در مکتوبات ما حضور دارد و دیگری، آن علمی است که ریشه در جان آدمی دارد و بنیادهای نظری فرهنگ را می‌سازد. ما با این دومی سر و کار داریم که تبدیل به علم حضوری شده، عینی شده و شاکله وجودی افراد را می‌سازد.

به تعبیر امام راحل، لحظه انقلاب و لحظه قیام زمانی اتفاق می‌افتد که انقلاب درونی و معرفی از درون جامعه رخ داده باشد. این براساس همین نظریه فطرت است که یعنی انقلاب زمانی رخ می‌دهد که عقاید حکومت سابق، تمام شده باشد و اندیشه پشتیبانش دیگر کارایی نداشته و نمی‌تواند مشکلات را برطرف کند.

اینجا زمینه برای شکل‌گیری انقلاب پیدا می‌شود و نظام‌های اعتقادی و معنایی جدیدی را نیز به وجود می‌آورد. در اینجا هر نظامی که یک وضع آرمانی و نامتناهی را ارائه دهد، می‌تواند مردم را با خود همراه کند.

* چگونه این مطلب را اثبات می‌کنید؟ آیا از بزرگان کسی اینگونه انقلاب را تحلیل کرده است؟

امام خمینی به‌عنوان پدید آورنده انقلاب و شهید مطهری به‌عنوان ایدئولوگ و رهبری به‌عنوان راهبر این جریان، این امر را اثبات کرده‌اند.

مرحوم امام در جلد ۱۹ صحیفه، صفحه ۴۷۸ در جمع مسئولان نظام و سفرای کشورهای مختلف در صبح ۲۲ بهمن سال ۶۴، روز گرامی‌داشت انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «تبریک برای اینکه این انقلاب، انقلاب ایران نیست. این انقلاب با انقلاب‌های سایر کشورها و انقلاب‌هایی که در دنیا اتفاق افتاده‌است، فرق دارد. انقلاب‌هایی که در دنیا تاکنون اتفاق افتاده‌است، قدرت را از دست یک قدرتمند، یک جابر، به‌دست یک جابر دیگری که یا مثل این یا بالاتر از این است منتقل می‌کردند. شما مطالعه کنید در حال انقلاب‌هایی که در دنیا پیدا شده‌است یا کودتاهای‌ی که هر روز واقع می‌شود و شده‌است، ببینید که آیا وضع آنجا چطور است؟ جز این است که با اغفال مردم یک انقلاب پیدا شده‌است و یک قدرتی را کنار گذاشته‌اند، یک قدرت مشابه او یا بدتر از او را سر کار آورده‌اند؟ هیچ در حال ملت‌ها فرق حاصل نشده است یا حال ملت‌ها بدتر شده‌است. این انقلاب فرانسه، آن انقلاب شوروی، مطالعه کنند اشخاص، ببینند که آیا قبل از این انقلاب‌ها چه بوده است و حالا چی هست و آیا به حال ملت‌ها یک اثری حاصل شده‌است؟ انقلابی که در ایران واقع شد، قبل از انقلاب مهم که کوبنده بود، یک انقلابی در باطن مردم حاصل شد. آن انقلاب گرایش اقشار ملت به اسلامی که تا این عصر خصوصاً، در این سده‌های آخر به طاق نسیان سپرده شده بود و از اسلام جز یک آداب خشک که هیچ به حال دیگران ضرری نداشت و هیچ در فکر ملت‌ها نبودند، همین باقی مانده‌بود. این ملت به خواست خدای تبارک و تعالی و با عنایات خاصه او، اول منقلب شد در معنویات. جوان‌ها از آن حال سابق برگشتند به یک حال اسلامی و فهمیدند که اسلام چه باید باشد و چه باید بکند، دنبال او آن انقلاب حاصل شد. اگر آن مسأله حاصل نشده بود، انقلاب اینجا هم مثل یکی از انقلاب‌های دیگری بود که حالشان را می‌بینید و دیدید. آن چیزی که در اینجا حاصل شد و باید او را جزء معجزات، ما حساب بکنیم، همان انقلاب درونی این ملت بود. انقلاب درونی این ملت موجب شد که این انقلاب پیدا شد و همان انقلاب درونی آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی موجب شد که در تمام این دوره‌ای که ما در آن هستیم، از اوّلی که قیام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و بعد پیروز شد و تا الآن، روز به‌روز می‌بینید که حضور ملت و تعهد ملت رو به افزایش است. این نه برای انقلاب است، برای انقلاب درونی است. انقلاب همه‌جا بوده است، بسیاری از جاها بوده است، این انقلاب درونی است که پیدا شد در این کشور و در این مملکت و نیست الاّ به عنایات خدای تبارک و تعالی.»

امام در اینجا سه نکته می‌فرمایند. انقلاب ذیل مکتبِ هدایت شکل گرفت و اساس این انقلاب، تحول باطنی است و این تحول ابتدا در شناخت مردم از اسلام تأثیر گذاشت. مردم فهمیدند اسلام این چیزی نیست که تاکنون به آنها گفته‌اند که به درد حل مسائل اجتماعی نمی‌خورد. ابعاد مختلف شرعی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی مردم را امثال شهید مطهری‌ها به مردم شناسانده‌بودند و این تظاهرات به‌معنای ظهور است؛ ظهور آن تحول باطنی مردم بود که رخ داد. شعارهای مردم که نفی وضع موجود و خواست وضع جدید بود، حاصل تحول درونی بود که اساسش در توحید و فهم توحیدی مردم است که امام به این اشاره فرمودند.

* فرمودید شهید مطهری هم نکتهای در این زمینه دارند

شهید مطهری هم در کتاب انقلاب اسلامی از دیدگاه فلسفه تاریخ نشان دادند که این انقلاب، انقلاب ایدئولوژیک بود. همچنین در کتاب آینده انقلاب اسلامی و نهضت‌های صدساله اخیر به این موضوع پرداخته‌اند. در کتاب خدا در زندگی انسان که مجموعه سخنرانی‌های شهید مطهری در مساجد تهران در سال ۵۴ است، بحث خدا در زندگی انسان را به‌گونه‌ای مطرح می‌کند که به تحلیل انقلاب فکری هم می‌رسند.

او می‌فرماید: «این انقلاب ریشه سایر انقلاب‌هاست»؛ ایشان می‌فرمایند: «انقلاب آن تغییر و تحول بنیادین در ساختارهای اجتماعی است؛ انقلاب یک عمل آگاهانه، شورش و عصیان است که در بشر علیه وضع موجود پدید می‌آید» و در ادامه، انواع انقلاب‌ها از جمله انقلاب وجدانی، انقلاب صنعتی، انقلاب ادبی، انقلاب هنری، انقلاب اقتصادی و در نهایت انقلاب سیاسی را توضیح می‌دهند و معتقدند که انقلاب فکری و فرهنگی، مقدمه همه این انقلاب‌ها است.

در صفحه ۵۴ این کتاب به‌بعد می‌فرماید: «این مسأله مطرح است که در میان این انقلاب‌ها، اصالت از آن کدام یک از آنهاست؛ تردیدی نیست که انقلاب از فکر شروع می‌شود اول جامعه انقلاب فکری پیدا می‌کند و بعد از آنکه فکر کهنه، مندرس و غلط را دور ریخت، تفکر جدید می‌آید و انقلاب صورت‌می‌گیرد.»

هر کجا آن فکر توحیدی، مترقی و متعالی توحیدی و اندیشه‌های ناب عرفانی، حکمی و فلسفی بر جامعه حاکم شد، جامعه پیشرفت کرد و هرجا این فکر تضعیف شد، ما عقب ماندیم.

همچنین مقام معظم رهبری در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن مفصل درباره ماهیت انقلاب بحث کرده‌اند و نشان داده‌اند که حقیقت انقلاب را ما باید در دگرگونی اساسی جامعه بدانیم و انبیا برای یک رستاخیز جهانی و انقلاب کامل آمده‌اند. در جلسه شانزدهم، فصل رستاخیز اجتماعی نبوت، ایشان می‌فرمایند «انقلاب یعنی تحول و دگرگونی عمیق بنیادی از ریشه در یک اجتماع؛ در کلمه انقلاب به‌طور حتم زد و خورد نیست خونریزی و کشتار و دعوا و درگیری نیست. پیگیری شالوده و دیوار ریزی و پایه‌گذاری نو برای یک جامعه معنای انقلاب است. در صفحه ۲۸۰ می‌فرمایند: یعنی پایه‌ها ریشه‌ها و شالوده‌ها پایه‌های اساسی این عمارت را به بنیان‌ها و دیوارها و بدنه‌های دیگر تبدیل کند این اسمش انقلاب است.»

انبیای الهی برای ایجاد این انقلاب اولین کاری که انجام می‌دهند، فکر مردم را نجات می‌دهند، بنیادهای فکری و فلسفی و اندیشه مردم را تغییر می‌دهند. اگر توحید و معرفت خدا را بر جامعه حاکم کردند، به‌تبع آن اتفاقات مهمی رقم خواهد خورد.

خود ایشان در جلسه دوازدهم می‌فرمایند «همواره مصلحین اجتماعی می‌آیند و جامعه را تغییر می‌دهند اما مصلحین اجتماعی کارشان غییر در فلسفه حاکم بر جامعه است و فلسفه نو و اندیشه جدیدی را بر جامعه حاکم می‌کنند و به‌واسطه آن ساختارها، سازمان‌ها، آرمان‌ها و ارزش‌های اجتماعی را تغییر می‌دهند.»

* بنابراین چارچوب، بنیاد انقلاب‌ها را در تغییرات فلسفی، الهیات و فکری یک جامعه باید جستجو کرد. با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها