به گزارش رحا مدیا، حجتالاسلام حسین مهدیزاده، در مصاحبهای به تبیین انسان هیأتی و این که «جامعه هیأت چگونه میتواند تمایزش را خودآگاه کند؟» پرداخت.
بخشهای مهم این مصاحبه در ذیل میآید:
فرهنگ و اخلاق زندگی ذیل ایده ولایت و دستگیری و محبت و امامت، متفاوت است با اخلاق استیلاء و زور و چپاول پادشاهی و اخلاق رقابت در جامعه مدرن لیبرال و بازار شدهی امروز. روایتکردن اخلاق و افعال سیدالشهدا(ع) نشان دادن این نوع رابطهی اجتماعی از جنس امامت در میدان جنگ با فرهنگ استیلاء شاهانهای است که بنیامیه جعل کرده بود. نهاد هیئت نهاد تذکر و یادآوری لحظه عاشوراست و اگر خود را متکفل روایت عاشورا از این زاویه بداند، میتواند مطالبه تبدیل جامعهی زور و سوداگری را به جامعهی ولاء و محبت و دستگیری رهبری کند.
هیئت هم راوی یک لحظهی الهامبخش از رابطهی اجتماعی مبتنی بر ولایت است و هم مشارکت درون هیات از جنس رابطهایست که شما را از سبک زندگی متعارف جامعه فاصله میدهد. بنابراین باید هیئت تصمیم بگیرد این تمایز خود را خودآگاه کند و بگوید: «من استیلاء نیستم، من جامعه بازار انسانهای سوداگر نیستم بلکه از جنس جامعه ولاء و محبت هستم؛ اما فانتزی هم نیستم چرا که توانستهام بیش از هزار سال دوام بیاورم. من واقعیام!»
مرحله اول خودآگاهی این است که فهمیده شود در جامعه نهادینه شده موجود، زندگی اجتماعی با پول یا با زور یا ابزارهای روانیِ ناخودآگاه اداره میشود. اما هیئت اولا باید بفهمد که یک جامعه متمایز است! بفهمد که ما جامعهای هستیم که حول امام و بر اساس محبت کار میکنیم. حتی اگر این جامعه هنوز نتوانسته است کل یک چرخه اجتماعی را معنا کند و در نهاد اوقات فراغت برقرار است، اما زنده است و قابل حذف نیست. انسانِ هیئت باید بفهمد که اگر توانست ده روز محرم متمایز زندگی کند، پس در باقی سال نیز تدریجاً میتواند اینگونه باشد.
این تمایز باید تا حدی خود آگاه بشود که هیئت بفهمد نظریه اجتماعی انسان هئیتی با نظریه اجتماعی انسان مدرن و حتی سنتی فرق دارد و درک کند که جمهوری اسلامی جامعهای است که قرار بود این نظریه اجتماعی را محقق کند، نه جامعه مدرن و سنتی را! در قانون اساسی ما، سلول جامعه خانواده است که ضروریترین و تاریخیترین و ماندگارترین نهاد تاریخ اجتماعی بشر است و البته مبتنی بر محبت و ولاء است نه استیلاء یا سوداگری.
جامعه ما نهاد هیات را میخواهد. یعنی جامعه ما پول خرج میکند، وقت میگذارد و میجنگند، تا هیئت را خلق کند. انسان هیئتی هم، «انسان مسجد» و «انسان مجاهد» را خلق میکند اما نمیتواند آن را در زندگی روزمره جای دهد. هیئت وارد اوقات فراغت شده و مجاهدت فقط برای زمانیست که جاندادن لازم باشد. این یعنی ما هم تمایزمان را میفهمیم و هم در عینحال نمیفهمیم!
جامعه دو مدل عقل دارد. «عقل خلاق» که سعی میکند ناآفریدهها را جبران کند و دیگری «عقل جمعبندی» که تکرار تجربههای گذشته را مدیریت میکند. حالا فعال شدن اندیشهی مقایسه بین انسان هیئت با انسان مدرن و لیبرال و انسان سنتی و استیلاگر، عقل خلاق جامعه را فعال میکند. پس جامعه اگر توان مقایسه ندارد، عقل خلاق آن فعال نمیشود.
جامعه هیئت جامعهای بزرگ است، پس اگر این خودآگاهی شکل بگیرد، با موج بزرگی از تولید اجتماعی مواجه میشویم و یک «زیستبوم نوآوری» شکل میگیرد و نیروی انسانی هیئت ارتقا پیدا میکند و تنها به تذکر به لحظه عاشورای 61 اکتفا نمی کند، بلکه عاشورا را به کل تاریخ و امروز و آینده هم سرایت میدهد. همانطور که جنگ تحمیلی 8 ساله همین کار را با «انسان مجاهد» دهه 60 کرد. همه نوآوریهای امروز برای همان تمایزی است که انسان هیئت احساس میکند. مدام هم به دیگران میگوید که من متمایزم!
پس اگر زیستبوم هیئت احساس تمایزش را به «عقلانیت مقایسه» تبدیل کند، با یک موج نوآوری برای خلق ساختارها و فناوریهای اجتماعی و حتی فناوریهای سخت مواجه خواهیم شد که به بقیه نهادهای جامعه نیز خود را سرایت میدهد. همانطور که در جنگ به تولید ابزارهای نظامی به فناوریهای متمایز رسیدیم و بعد جنگ کسانی که از جنگ بازگشته بودند، خود را در بقیه نهادهای جامعه بازتولید کردند.
اگر این آغاز شکل بگیرد، جامعه خودش شروع میکند به تولید اجزا و جزئیات. این تولید کمکم از حالت پرسش و خرده ایدههای الهامبخش به مرحلهای میرسد که فناوری های مادر و کلانساختار خلق میکند. با ایجاد این دست فناوری و ساختارها، تمایز بین «جامعهی ولاء» و «جامعهی استیلاء» و «جامعهی بازار» روی زمین ملموس میشود و به تصویر تبدیل میشود و اینتصویر، میتواند رؤیاهای آینده را بسازد.