جستار؛

به عمل کار برآید نه به حرف

بیایید کمی به زندگی خودمان بنگریم. در طول یک‌هفته چقدر فعالیت میدانی برای انقلاب انجام می‌دهیم؟ چند کلمه سخن می‌گوییم؟ چند خط برای تبیین ناگفته‌ها می‌نویسیم؟ با چند نوجوان و جوان هم‌کلام می‌شویم؟ مبانی امامین انقلاب را به چند نفر انتقال می‌دهیم؟

رحا مدیا | علی سلیمانی امیری

وقتی دوران مقدمات و سطحِ یک را می‌گذراندم، نمی‌فهمیدم چه اهمیتی دارد که برخی از اشخاص اینقدر می‌گویند: «نباید روحیه انقلابی‌گری در حوزه از بین برود». همه جا برایم گلستان بود. شرکت در تجمع‌های مدرسه مبارکه فیضیّه، احساس اقتدار خاصی برایم به ارمغان می‌آورد. گمان می‌کردم که این همه طلبه انقلابی در قلب حوزه وجود دارد که هر وقت مقام معظم رهبری حفظه اللّٰه دستور دهند، جان خود را در دست گرفته، فدا می‌کنند.

کمی بزرگ‌تر که شدم، با ورود به مقطع سطوح عالی، فهمیدم که انقلابی بودن، فقط در کارهایی مانند شرکت در تجمّعات و راهپیمایی‌ها یا چفیه انداختن خلاصه نمی‌شود؛ البته حضور حداکثری در میدان از لوازم انقلابی‌گری است اما کافی نیست.

طلبه برای حمایت از تفکر انقلاب اسلامی، باید در هر مقطع از تحصیلات حوزوی خود با موانع و دشمنان نظام اسلامی درگیری مستقیم داشته باشد و از مبانی انقلاب محافظت کرده، آنها را برای توده‌های جامعه تبیین کند. انقلابی بودن یعنی در زندگیِ خود، برای انجام آن دسته از دستورات ولیّ فقیه که متوجّه ماست برنامه جدی داشته باشیم.

اینکه فقط عکس امام خمینی یا آقای خامنه‌ای را روی دیوار خانه یا محل کارمان نصب کنیم و تمامی سخنان ایشان را حفظ باشیم، نشان‌دهنده انقلابی بودن نیست. حزب اللّٰهی بودن یعنی اطاعت از اوامر ولی فقیه.

همیشه یکی از بارِزترین فعالیت‌های روحانیت در طول تاریخ این بود که به درستی نقشه‌های دشمنان برای نفوذ را تشخیص داده، با تدبیر و درایت بالا به مبارزه با آنان می‌پرداختند. از نمونه‌های بارز این روحیه مبارزاتی می‌توان به میرزای شیرازی در جریان تنباکو و شیخ فضل اللّٰه نوری در جریان مشروطه اشاره کرد. همچنین روحانیون و طلابِ مبارز دهه چهل و پنجاه شمسی نیز تحت فرماندهی حضرت امام(ره) تمامی کلمات ایشان را به توده‌های خواص و عوام جامعه منتقل کرده، اوضاع و مسائل مختلف را برای آنها تبیین می‌نمودند. به همین خاطر توانستند جریانی عمیق و جوشنده در کشور ایجاد کنند و انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانند.

اکنون وضعیت کدام یک از طلبه‌های ما اینگونه است؟ خیلی‌ها که مشغول درس‌خواندن هستند و وقتی از آنها می‌پرسیم که تا چه زمانی می‌خواهی بیشترِ وقت خود را در طول روز به فقه و اصول و فلسفه و … اختصاص دهی، می‌گویند: «تا زمانی که بتوانم آیات و روایات را به خوبی درک کنم و حقائق هستی را بیابم». قبول! فرمایش شما متین است اما بعدش می‌خواهی چکار کنی؟ گوش طلبه‌های مبتدی را پر کرده‌اند از این حرف‌هایی که درست است ولی کافی نیست. این حرف‌ها رفیق نیمه‌راهی هستند که طلبه‌ها را در میان مسیر، تنها می‌گذارند و آنها را به مقاصد و اهداف والای خود نمی‌رسانند.

چه بسیار انقلابی‌نماهایی که دم از امام و رهبری و شهدا می‌زنند اما به مرحله عمل که می‌رسند، خودشان را محبوس در کلاس درس کرده، رسائل و مکاسب و کفایه و اشارات و أسفار پیشه می‌کنند. فرمان جهاد تبیین را که به‌عنوان یک واجب عینی فوری از طرف پرچم‌دار انقلاب صادر شده، می‌شنوند؛ ولی در زندگی روزانه بسیاری از آنها هیچ رنگ و بویی از عمل به این دستور مشاهده نمی‌شود.

جالب اینجاست که مقام معظم رهبری را نائب الامام می‌دانند و با این حال در فرمانبرداری از ایشان دچار سستی و مشکل هستند. نه تنها به لوازم انقلابی‌گری پایبند نیستند، بلکه سنت دیرینه علماء بزرگ را کنار گذاشته، عین خیالشان هم نیست.

بیایید کمی به زندگی خودمان بنگریم. در طول یک‌هفته چقدر فعالیت میدانی برای انقلاب انجام می‌دهیم؟ چند کلمه سخن می‌گوییم؟ چند خط برای تبیین ناگفته‌ها می‌نویسیم؟ با چند نوجوان و جوان هم‌کلام می‌شویم؟ مبانی امامین انقلاب را به چند نفر انتقال می‌دهیم؟ گویا این فعالیت‌ها را کسر شأن می‌دانیم. شاید هم می‌گوییم این کارها برای کسانی است که در درس خواندن تنبلی می‌کنند!

اگر اینگونه هستیم بدانیم که چیزی نیستیم جز باری سنگین بر دوش انقلاب و اسلام چراکه «به عمل کار برآید نه به حرف».

guest
0 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها