رحا مدیا | زینب تختی
برای بیان تأثیر زن فلسطینی بر زن غربی ابتدا نیاز بهبیان مقدماتی است؛ در بی معنایی دنیای مادی، غزه دریچهای از مفاهیم نو و امکانهای بدیع را بهسوی بشریت باز نمود. تلنگری با بهای جان و بهرنگ خون. اعطای حیات به قلبهای خشکیده دنیا. تصرف در قلوب در قامت پیغمبری. همه اینها در عین رهایی از حداقلیهای دنیای مادی. چرخش نگاهها به دنیایی موازی با دنیای ماده. دنیایی که مختصات و ویژگیهای منحصر به فردی دارد که پیش از این دیده نشده است. رستاخیز قلوب با لسانی بلیغ که تنها از مقام رضایت و صبر بلند میشود. دل اگر تسلیم شود میتواند به آتش بکشد. تو گویی این ققنوس است که از پس خرابهها و خاکسترها سر بر آورده.
زن ملازم حیات و حیات ملازم حرکت و مقاومت یعنی حرکت
عنصر مقاومت تنها در استعاره حرکت فهم میشود و حرکت ملازم دائمی حیات است و زن با حیات عجین…
زن عینیت یافته و تجسم حیات است. اگر استقامت در مسیر حق باشد، حیات زایش دارد و سنگینی حق عامل اثرگذاری آن است. برخلاف باطل که همچون کف بر روی آب سبک است و زایل…
زن فلسطینی عنصر اصلی بازتولید حرکت جبهه مقاومت است. زنی که صبر عفیفانه در خون او جریان دارد زنی که اثر میآفریند برای حرکت؛ او لباس مقاومت میسازد، غذای مقاومت میپزد و انسان مقاوم تربیت میکند. وجه ممیزه زن فلسطینی و نقطه عزیمت او عجین شدن وی با حیات است. زن فلسطینی عین حیات است و مقاومت ملازم دائمی حرکت و حیات. زنان عنصر اصلی تشجیع کردن امت برای حرکت در مسیر حق هستند. مقاومت اگر از زن تهی شود، از معنا تهی شدهاست.
مقاومت مستورانه
زن فلسطینی از دیرباز تصویری محو و مبهم اما با صلابت در اذهان مسلمین جهان از خود بهجای گذاردهبود، اما به برکت رسانههای جمعی این تصویر مبهم، شفاف و با جزئیات در پیش همگان قرار گرفت.
مستوری جزو لاینفک سکنات و کنش زنان عفیف مسلمان است. و این مستوری خود خواسته همراه با مستوریهای اجباری، باعث شده تا برای فهم اثر زن مسلمان مجبور به کنکاش او شویم. زن مقاوم فلسطینی، بهعلت شرایط خاص مبارزه در این سرزمین، مستوری را دوچندان داراست. زنی همچون همسر شهید محمد ضیف که حاضر است حتی از نام خود و فرزندانش که ابتداییترین تعلق هر شخص است، بگذرد تا هویت مبارزترین انسانها را مستور نگاه دارد. زن فلسطینی جز وطن دلباخته تعلق دیگری نیست. رهایی از تعلقات از لوازم مستوری است. او «عطوف» و «حنون» است. برای پارههای جگر خود جان میدهد. اما بهراحتی همه دارایی خود را فدای آرمان عظیمش یعنی وطن و مسجدالاقصی میکند. او فرزند میآورد برای فدا شدن. فرزند میآورد برای آرمان. میزاید برای رهایی. او عمیقاً فهم کرده که باید علمدار حفظ مناسبات قدرت باشد. و وزنه انسان مؤمن در زمین با هیچ رقیبی قابل برابری نیست. بعد از فدا شدن پارههای جگر تازه زبان او گشوده میشود و میگوید: «اللهم خذ من دمائنا حتی ترضی». این جلوههای رهایی از تعلق با مستوری او عجین است.
تسخیر قلوب در مقابل تسخیر زمین
در فهم سیاسی رایج، تسخیر زمین از مولفههای مهم قدرت بهشمار میرود. نظام سرمایه داری سعی در تسخیر انسان داشت اما اثر لاینفک عمل مؤمنان تسخیر قلوب است. مردم دنیا از دریچهی صبر با زن فلسطینی مواجه شدهاند. صبری که آتش دل او را کلمه کرده و با رجزهای کوتاه تسخیر قلوب را فرماندهی میکند. زن مقاومت، پدیدهای بدیع است. زن فلسطینی «إثاره» میکند دفینههای عقول بشریت مدرن را. دفینههایی که در پس پرده فردگرایی و خودپرستی زن غربی انباشت شدهاست. برای هرکسی که از دریچه مدرنتیه به دنیا مینگرد، زن فلسطینی ناشناختهاست. زن غربی هویت جمعی ندارد اما زن فلسطینی هویتی وحدت گونه و ریشهدار دارد. زن فلسطینی میراثدار حقیقی ولایت اجتماعی انسانیت است. بیش از اینکه متغیرهای تأثیر وابسته به زن غربی باشد، وابسته به زن فلسطینی است.
اما میتوان معنا و اصالت هویت را در ساحت و قامت زن فلسطینی جستجو کرد. هرچه زن مقاومت در تنگنا واقع شود بیشتر امید بر او غلبه میکند. زن فلسطینی بهدنبال یافتن رگههای حیات از دل خاک و خاکستر است. او از علوفه دام هم حتی میتواند حماسه بیافریند. زن فلسطینی ذاتاً مبارز و مقاوم زاده شدهاست. او مقاومت را صرفاً نیاموخته بلکه در خون او جریان دارد. او مقاومت را با شیر به نسلهای پیش رو نوشانیده است. زن فلسطینی از مرگ نمیهراسد بلکه مرگ را به بازیچه میگیرد. از نظر من باشکوهترین سکانس یک سال و نیم اخیر غزه مادری است که بر فراز خرابههای بیمارستان شفا ایستاده، بیمارستانی که دو هفته در محاصره بوده و جز خاکستر و دود تقریباً چیزی از آن باقی نمانده. مادری که بر فراز این خرابهها خطاب به جوانان فریاد میزند: نیتهایتان را تجدید کنید ایمانتان را تجدید کنید تقوایتان را از نو بسازید. غیر از خدا یاری گری وجود ندارد….
فهم زن فلسطینی از پس کنار زدن زن غربی
با عنایت به مقدمات پیشین میتوان دریافت، زنی که تا محاق تمدن لیبرال را تجربه کرده و گرد جهان چرخیدهاست، در مواجهه با شکوه زن مسلمان فلسطینی به شگفتی آمده و مملو از سؤالات متعدد میشود. استعمار فرهنگی رهاورد نظام سلطه، چتر خود را در تمامی جوامع گستردهاست. زنان عالم خصوصاً زنان غربی در این میان بازتولید کنندگان بی فرهنگی نظام مدرن بودهاند. زن غربی سالهاست به قبله آمال زنان عالم بودن مینازیدهاست. در این میان طوفانی که نسیمهای آن از ساحات مسجدالاقصی و اخلاص مرابطات آن آغاز گشتهبود، باعث شوکه شدن همه عالم بهخصوص زنان غربی شد. زن فلسطینی سالهاست که بوده و هست و خواهد بود اما غبار نظام سرمایه داری اجازه دیده شدن به او نمیداد و امروزه به برکت خونهای ریخته شده بر پای درختان زیتون چشمان عالم به دریچهای جدید گشوده شدهاست. هویت زن فلسطینی امروز عجین شده با تمامی قرآن و اصالت اسلام. بهگونهای که در یک سال و نیم اخیر گرایش به مطالعه قرآن و فهم اسلام حقیقی از دریچه نگریستن به حیات صبورانه زن مسلمان غزه و فلسطین بهصورت چشم گیری مخصوصاً در میان زنان غربی، افزایش پیدا کرده است. فارغ از زنانی که از پس نگاه به زن غزه به اسلام گرویدند، در غرب و خصوصاً در فعالین شبکههای اجتماعی، موجی از گرایش به پوششهای عفیفانه رواج پیدا کرده است. اما مهمترین تأثیرگذاری زن فلسطینی نسبت به زن غربی، بیرون آمدن از حصار فردیت و پیوستن به موج حق خواهان دنیاست. این اثر را میتوان در جریان حیات بخشی زن فلسطینی به زنان عالم فهم و جستجو کرد. زن فلسطینی منفعل نبودن در عین مستوری را به زن غربی میآموزد و این موج عظیم حضور زنان در خیابانها و دانشگاههای اروپا و آمریکا تازه مقدمهای است بر شناخت زن پیچیده و مؤثر مقاوم فلسطینی.