رحا مدیا | علیرضا مکتبدار
عید قربان، باشکوهترین جلوه ایمان و ایثار در تاریخ ادیان الهی است. عیدی که یادآور بلندترین قلههای عبودیت انسان است؛ جایی که ابراهیم خلیلالله، برای اثبات بندگی، آماده شد عزیزترین داراییاش را در پیشگاه پروردگار قربانی کند. این واقعه نه تنها روایتی از فداکاری پدرانه بود، بلکه الگویی برای همه انسانها در گذر از خودخواهی، دلبستگیهای دنیایی و رسیدن به خلوص در مسیر حق به شمار میرود.
فلسفه عید قربان، تنها در ذبح یک حیوان خلاصه نمیشود. این روز، نماد تسلیم مطلق در برابر امر الهی و آمادگی برای گذشت از هر آنچه دوستداشتنی و عزیز است، در راه حقیقت است. آنگونه که ابراهیم از اسماعیل گذشت، هر انسان موحد نیز باید آماده باشد از تمنیات نفسانی، تعصبات قومی، ثروت، قدرت و حتی امنیت شخصی خود بگذرد تا به رضای الهی نزدیک شود.
اما در کنار شکوه این عید، جهان امروز شاهد تراژدیای است که قلب هر انسان آزادهای را میفشارد؛ تراژدی بیپایان غزه. جایی که کودکان معصوم، بیآنکه گناهی مرتکب شده باشند، قربانی ظلم، اشغال و سکوت جهانیان میشوند. آنها نه در میدان ایمان، بلکه در آتش نفرت، سیاست و بیعدالتی به خاک و خون کشیده میشوند.
غزه این روزها، بهجای اینکه آینهای از معنای عید قربان باشد، به قربانگاهی از درد و فاجعه تبدیل شده است. در حالیکه مسلمانان جهان مشغول برگزاری آیینهای این عید بزرگ هستند، صدای انفجار، شیون مادران داغدیده و اجساد بیجان کودکان در ویرانهها، معنای عید را برای مردم فلسطین به امری غمانگیز بدل کرده است.
عید قربانی که باید تجلی بخشش، صلح، مهربانی و عدالت باشد، امروز با واقعیت بیرحمانهای روبهروست که قلب دینداران را جریحهدار میکند. این وضعیت، ما را به این پرسش اساسی میرساند: آیا میتوان در کنار خواندن دعای قربانی و اجرای مناسک دینی، چشم بر ظلمی بست که درست در همان روزها، بر بندگان خدا در فلسطین میرود؟
اگر فلسفه عید قربان را تنها در بعد مناسکی و ظاهری آن خلاصه کنیم، بیتردید از پیام اصلی آن دور افتادهایم. قربانی واقعی آن است که انسان، به وقت امتحان، از دلبستگیهای دنیایی خود بگذرد؛ و چه دلبستگیای محکمتر از آسایش و بیتفاوتی در برابر درد دیگران؟ اگر قرار است از اسماعیل دل بکنیم، باید از بیتفاوتی نسبت به فاجعههایی چون غزه نیز دل بکنیم.
در دنیای امروز، دشمنان حقیقت با وارونهنمایی مفاهیم، تلاش میکنند تا روح اجتماعی و سیاسی اسلام را از آن جدا کنند. اما نمیتوان پیام قربان را از تاریخ و واقعیت جدا کرد. نمیتوان به نام دین، به رنج بیپایان انسانها بیتفاوت بود. حقیقت قربانی، در همراهی با مظلوم، در مخالفت با ستم و در افشای چهره پنهان قدرتهایی است که با دروغ، جنگ را توجیه میکنند.
امروز کودک فلسطینی، نهتنها قربانی گلوله و موشک، که قربانی غفلت ماست. او نهفقط از حق زندگی، که از حق شنیدهشدن، دفاعشدن و حتی عزاداری در امنیت محروم است. وقتی عید ما با گریه او همزمان میشود، زمان آن است که آیینها را نهفقط بهعنوان یادبود، بلکه بهعنوان راهبرد زیست دینی دوباره معنا کنیم.
از نگاه توحیدی، همه زمین مسجد است و هر انسان مظلومی که بر خاک میافتد، بخشی از مسئولیت ما را فریاد میزند. آنگاه که ابراهیم (ع) در پاسخ به ندای الهی، آماده قربانی فرزندش شد، تنها یک پدر در حال آزمون نبود؛ بلکه بشریت در حال تجربه درسی بود که قرنها بعد باید از آن در بزنگاههای تاریخی بهره بگیرد.
ما امروز در چنین بزنگاهی ایستادهایم؛ در مقابل عید، در برابر غزه. آیا آمادگی داریم بخشی از راحتی خود را قربانی کنیم تا فریاد مظلومان شنیده شود؟ آیا جرأت آن را داریم که در رسانهها، در مساجد، در مجامع عمومی از حقیقت دفاع کنیم، حتی اگر هزینهبر باشد؟ یا تنها به تکرار آیینها بسنده میکنیم و درد دیگران را با بیتفاوتی نظارهگر میمانیم؟
عید قربان، بهانهای است تا بار دیگر با خود و خدای خود خلوت کنیم و بپرسیم: ما در این زمانه، اسماعیلمان چیست؟ از چه باید بگذریم تا بندگان خدا در امان بمانند؟ غزه آینهای شده است برای سنجش عیار دینداری ما. اگر قرار است به سبک ابراهیم و اسماعیل، در مسیر حقیقت بایستیم، امروز میدان عمل روشن است: فریاد زدن در برابر ظلم، حمایت از مظلوم، و کنار زدن نقاب از چهره دشمنانی که با زبان صلح، جنگ میسازند.
ما نمیتوانیم به عید بیندیشیم و از غزه غافل بمانیم. این دو اکنون درهمتنیدهاند: یکی پیامآور ایثار، دیگری تصویرگر مظلومیت. یکی یادآور تسلیم، دیگری آزمون تعهد؛ باشد که این عید، ما را بیدار کند؛ نه فقط برای ذبح حیوان، بلکه برای ذبح بیتفاوتی، ترس، مصلحتاندیشی و رفاهطلبیای که ما را از فریضه بزرگ «نصرت مظلوم» دور ساخته است.
اینگونه است که عید قربان، بار دیگر معنا مییابد؛ در دل رنج، در کنار کودکان زخمی، و در پیروی از ابراهیمی که درس بندگی را با عمل نوشت، نه با کلمات!