رحا مدیا | سلمان رئوفی، پژوهشگر و استاد حوزه
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره احتمال مذاکره با دشمن، از جنبههای مختلف سیاسی و اجتماعی قابل تأمل است. این سخنان که همواره به عنوان نقشهی راهِ سیاستگذاری کلان نظام تلقی میشود، چند محور مهم را آشکار میسازد که درک درست آنها میتواند، تحلیلی دقیقتر از آینده روابط ایران با غرب و آمریکا ارائه دهد.
مذاکره؛ احتمال معقول یا گزینه محتمل؟
از بیانات رهبری به وضوح برداشت میشود که مذاکره بههیچوجه امر غیرقابل تصوری نیست. گرچه ایشان بارها از آسیبهای اعتماد به دشمن سخن گفتهاند، اما در این سخنان نوعی انعطافپذیری مشروط مشاهده میشود. این انعطاف نه از سر رضایت قلبی یا باور به حسن نیت طرف مقابل، بلکه به دلیل پذیرش نقش مردم و احترام به آرای آنان است.
در انتخابات گذشته، شعار مذاکره یکی از محوریترین موضوعات در کارزارهای انتخاباتی بود؛ چهرههایی همچون دکتر پزشکیان با تأکید بر این موضوع توانستند بخشی از افکار عمومی را به سوی خود جلب کنند. چنین روندی، به خوبی نشان میدهد که افکار عمومی هنوز مذاکره را به عنوان یک ابزار سیاسی مؤثر و ممکن میپذیرد. از آنجا که رهبر انقلاب همواره در چارچوب سیاستگذاری کلان، رأی و نظر ملت را محترم میشمارند، اتخاذ موضعی بازتر نسبت به مذاکره نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
تغییر شرایط یا تداوم استراتژی؟
نکتهای که در این میان نباید مغفول بماند، تغییر شرایط در عرصه بینالمللی است. پس از ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد قاسم سلیمانی توسط دولت وقت آمریکا، نوعی اجماع ملی علیه هرگونه ارتباط با آمریکا شکل گرفت. این فضا، بهطور طبیعی مذاکره را به یک گزینه ناممکن بدل کرده بود. اما امروز، با سخنان رهبری مشخص شد که تغییراتی در معادلات کلان ایجاد شده است. ایشان با هوشمندی، این تغییرات را به گونهای مطرح کردند که از یک سو درها برای تصمیمگیریهای آینده باز بماند و از سوی دیگر، هیچ گونه عجله یا پذیرش تحمیلی به نظر نیاید.
با این حال، رهبر معظم انقلاب همچنان دست به یک سیاستگذاری ظریف زدند؛ یعنی اجازه علنی برای مذاکره ندادند، بلکه تصمیم نهایی را به آینده و کنش یا واکنش طرف مقابل موکول کردند. این موضعگیری حاکی از درک عمیق نسبت به رفتار ترامپ و بازی پیچیدهای است که ممکن است با طرح شروط غیرمنصفانه یا تغییر مواضع، روند مذاکره را به چالش بکشد.
جواز مذاکره یا تبیین خط مشی؟
سکوت معنادار رهبری درباره صدور مجوز قطعی برای مذاکره، پیام آشکاری در خود دارد. این سکوت نشاندهنده آن است که رهبر انقلاب همچنان با دیده تردید به رفتار طرف مقابل نگاه میکنند و منتظر واکنشهای بعدی هستند. بسیار محتمل است که اگر ترامپ رفتار غیرمنصفانهای از خود نشان دهد یا شروط غیرقابلقبولی مطرح کند، موضعگیری علنی رهبری بهطور کامل علیه مذاکره خواهد بود. این تاکتیک، نه تنها نوعی انعطافپذیری تاکتیکی را به نمایش میگذارد، بلکه ظرفیت نظام برای تعامل هوشمندانه و مبتنی بر شرایط را تقویت میکند.
همافزایی میان دولت و رهبری
یکی دیگر از نکات مهم در این شرایط، تعامل مثبت میان دولت و رهبری است. در این دوره، به وضوح میتوان مشاهده کرد که دولت و نظام رهبری در هماهنگی کامل به سر میبرند. این تعامل، نه تنها موجب ثبات بیشتر در سیاستگذاریها میشود، بلکه نشاندهنده آن است که هر دو نهاد به دنبال اتخاذ تصمیماتی هستند که هم مصالح ملی را حفظ کند و هم شرایط بینالمللی را بهدرستی مدیریت کند.
اتخاذ این استراتژی، یک پیام مهم برای دشمنان نظام نیز به همراه دارد: جمهوری اسلامی ایران در تصمیمگیریهای خود مستقل است، اما هرگز از منافع مردم و حاکمیت خود کوتاه نخواهد آمد.
سخنان رهبر انقلاب را میتوان به عنوان یک راهبرد منعطف، هوشمندانه و مبتنی بر واقعیتهای داخلی و خارجی تحلیل کرد. ایشان با احترام به رأی مردم، فضای مذاکره را نه رد کردند و نه تأیید؛ بلکه آن را به تحولات آینده گره زدند. این رویکرد نشان میدهد که سیاستگذاری کلان نظام همچنان بر مبنای هوشمندی، حفظ استقلال و تأمین منافع ملی استوار است و از سه اصل حکمت، عزت و مصلحت پیروی میکند.
در نهایت، باید اشاره داشت که این سخنان یک پیام روشن برای همگان دارد؛ ایران اهل منطق و مذاکره است، اما هرگز حاضر نیست عزت، استقلال و منافع خود را قربانی فریبکاریهای سیاسی دشمنان کند!