به گزارش رحا مدیا، انجمن علمی فرهنگ و ارتباطات با همکاری ادارات فرهنگی و پژوهش دانشگاه باقرالعلوم(ع) سلسله نشستی با عنوان «دانشگاه در میدان مقاومت» برگزار کرد و در این نشست حجتالاسلام دکتر علیاصغر اسلامیتنها، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام و دکتر سیدمحمدعلی غمامی، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام به ایراد نظرات خود در این زمینه پرداختند.
آنچه پیش روی شماست صحبت آقای دکتر اسلامیتنها در این زمینه است.
اهمیت اسرائیل فرهنگی در مواجهه تمدنی
من بحثم را با عنوانی که دوستان بهعنوان «مقاومت در میدان دانشگاه» انتخاب کردهاند شروع میکنم. این عنوان دلالتهای مفهومی دارد. دانشگاه محیطی است که باید در آن مقاومت رخ بدهند. الان و در فضای امروز وقتی واژه مقاومت را میشنویم، ذهن به مصداق خارجی کنونی آن میرود. یعنی آنچه که در رخدادهای امروز اسرائیل، لبنان و فلسطین رخ میدهد. مقاومت را بیشتر در قالب مقاومت نظامی میفهمیم. مقاومت نظامی و کمکی که میتوان به بخش نظامی مقاومت کرد. فاز دوم آنکه کمی با آن درگیر هستیم، مقاومت ساحت اقتصادی است. همدلی، کمک و بحثهایی که امروز مطرح است. میشود از ساحت دیگری هم صحبت کرد در کنار مواجهه با اسرائیل نظامی که دارد هم از سلاح نظامی و هم از سلاح اقتصادی و گرسنگی و آوارگی برای کشتار استفاده میکند. میتوانیم از اسرائیل دیگری هم صحبت کنیم که معمولاً مورد غفلت است. آن اسرائیل، اسرائیل فرهنگی است. ما میتوانیم مقاومت در مواجهه با اسرائیل فرهنگی هم داشتهباشیم.
منظور از اسرائیل فرهنگی یعنی چه؟ میدانیم که اسرائیل پایگاه نظامی و لبه برخورد نظامی تمدن غرب با ما است. لذا قضیه اسرائیل و فلسطین، فقط قضیه مواجههی اسرائیل با اعراب نیست. بلکه یک مواجهه تمدنی است. وقتی اینطور به ماجرای مقاومت نگاه کنیم، آنوقت ساحتهای دیگری از مقاومت آشکار میشود که جلوه عمیقتر و وسیعتری دارد.
دانشگاه نهاد حقیقتجو است
درباره دانشگاه و چیستی دانشگاه، ایدههای متعددی وجود دارد. اگر ایدههای دانشگاه را در دو یا سه دهه اخیر درنظر بگیریم، میبینیم که سه یا چهار ایده اصلی برای دانشگاه طرحشده. دانشگاه برای الهیات، دانشگاه برای دولت-ملت، دانشگاه برای حقیقت، دانشگاه برای صنعت و تجارت، دانشگاه کارآفرین و …. اینها ایدههایی است که در سطح فلسفی و جامعهشناختی برای چیستی دانشگاه طرح شدهاست. اگر از بین این ایدهها تأکید کنیم که نهاد دانشگاه اساساً برای حقیقت طرحشده، دانشگاه نهاد حقیقتجو است و نهادی است که دغدغه حقیقت را دارد؛ مسأله مقاومت در دانشگاه را ذیل این میتوانیم بفهمیم.
حقیقتی تلخ از اشغالشدگی دانشگاههای علوم انسانی
اگر میگوییم که نیاز است مسأله مقاومت در دانشگاه جدی گرفته شود، اول باید بپرسیم که آیا دانشگاه ما هم اشغال شده و به تعبیر دکتر استعمار شده؟ پاسخ روشن است. بله شدهاست. یعنی همه دانشگاههای دنیا اشغال شدهاند. به نظر من عنوان این نشست میتواند این باشد که دانشگاه خودش یک فلسطین اشغال شدهاست. نکته مهمتر و تأسف انگیزتر این است که احساس اشغالشدگی وجود ندارد. کسی دارد کشته و زخمی میشود، فرزند و همسرش کشته میشود، پنجاههزار نفر کشته میشوند و این صحنه یک صحنه علمی نیست. اشغالگری و اشغالشدگی را با پوست و گوشت خود لمس میکنیم که دارد این اتفاق میافتد و این کشتار رخ میدهد و این رنج کاملاً احساس میشود. ما این اشغالشدگی را در دانشگاه درک نمیکنیم. دانشگاه اصلاً اشغال نشده و آن را انکار هم میکنیم.
شواهد متعددی وجود دارد که بتوانیم این را نشان دهیم که ما دچار این اشغالشدگی هستیم. یکی از مهمترین شواهد آن این است که ما بهشکل خاصتر؛ میخواهم در حوزه کاری خودم یعنی علوماجتماعی، فرهنگی و ارتباطی عرض کنم. ما قدرت و جسارت ابداع مفاهیم را نداریم. وقتی داریم صحبت از اشغال فرهنگی و معرفتی دانشگاه میکنیم منظورمان چیست؟ منظورمان این است که ما ساحت معرفت و ابزارهای مفهومی که ما با آن ابزارها میخواهیم جهان اجتماعی و جهان طبیعی را درک میکنیم، این ابزاهای مفهومی، ابزارهای مفهومی ما نیست. تا زمانی هم که از این ابزارهای مفهومی استفاده نکنیم، گویی اصلاً به رسمیت شناخته نمیشویم. ما کدامیک از ابزارهای مفهومی را ما نه فقط برای توضیح دادن و پاسخگویی به پرسش «فلسطین چیست؟» ابداع کردیم؟ ما در باقی حوزهها چکار کردیم؟ اصلاً بیرون از مسأله فلسطین. برای شناخت خودمان هم از ابزارهای مفهومی خودساختمان استفاده نمیکنیم. گویا قدرت ابداع، قدرت ساخت مفهوم، قدرت ساخت کلمه و قدرت ساخت اصطلاح از ما گرفته شدهاست.
دانشگاهیان و ترس از نوآوری و ابداع در اصطلاحسازی
ما از ابداع و نوآوری میترسیم. بهدست آوردن یکچیز از دو طریق امکانپذیر است. یکی بهدست آوردن با دست، یعنی از طریق قدرت یدی و یکی بهدست آوردن از طریق قدرت کلمه و مفهوم. قدرت بهدست آوری یکچیز از طریق کلمه و مفهوم، گاهی قویتر از بهدست آوری قدرت یدی است. حتی ممکن است که ما در دارا بودن یکچیز قدرت یدی را نداشته باشیم ولی همچنان توان، امتلاک و تحت تصرف بودن مفهومی را داشته باشیم. نگاه کنید که آقا بهنام گذاری منطقه بهنام خاورمیانه حساسیت نشان میدهد. میگوید که این واژه را بهکار نگیرید. این یک مثال برای نامگذاری یک منطقه جغرافیایی است.
حساس بودن به اصطلاحاتی که ناظر به ساحت روحی، فرهنگی و مباحث مربوط به علوم انسانی است که دیگر شدیدتر است. یک امر جغرافیایی است که به این منطقه، منطقه خاورمیانه نگوییم. چون این تعبیر اساساً استعماری است و دلالتهای مفهومی و مضمونی دارد. لذا نکتهای که من میخواهم روی آن تأکید کنم این است که ما به مقاومت در دانشگاه نیاز داریم. مهمترین کاری که باید در حوزه مقاومت در دانشگاه انجام دهیم این است که وظیفه دانشگاه صورتبندی نظری و تئوریک آن چیزی است که در فضای پیرامون رخ میدهد است؛ چه مربوط به حوزه جهان طبیعی و چه مربوط به حوزه جهان انسانی و جهان اجتماعی. وقتی دارد صورتبندی مفهومی میکند، دارد جهان را در قالب کلمات میریزد. مهمترین مقاومتی که ضرورت دارد دانشگاه انجام دهد این است که در صورتبندی مفهومی خود قدرت نوآوری داشتهباشد.
به 40 و 50 سال اخیر نگاه کنید. در 100 سالی که مواجهههای علوم انسانی-اسلامی داشتیم. مواجهههایی که در مقابل علوم تمدنی غرب داشتیم. کدام اصطلاح را تولید کردیم و کدام مفهوم را توانستیم بسازیم؟ چرا از ابداع مفهوم میترسیم؟ پاسخ این است که دچار شکست درونی هستیم. دچار استعمار درونی هستیم. برای دانشگاه چنین شأنی را قائل نیستیم.
ضرورت اعتماد به تراث مفهومی بزرگان خودمان
نکته دیگری که میتوانم بگویم این است که حتی نسبت به مفاهیم و مضامین خودمان هم اعتماد و اطمینان داریم. بههرحال تراث مفهومی ما پر از ابداعات مفهومی است که بزرگان ما در گذشته انجام دادهاند. آیا این نظام مفهومی، نظام اصطاحی و کلمات تمدنی ما قابلیت این را ندارند که پاسخگوی نیازهای ما باشند؟ ما نسبت به کلمات خودمان هم بیاعتماد شدهایم. کاری که ما باید انجام بدهیم این است که کلمات تمدنی خودمان را هنگام صورتبندی مفهومی فضای پیرامونی خودمان فراخوان کنیم و متناسب با نیازهای کنونی بازاندیشی بکنیم و حتی در نسبتسنجی با مفاهیم و نیازهای معاصر؛ ازدواج مفهومی رخ بدهد؛ تا از این طریق کلمات و واژههای مفهومی برای پاسخگویی به نیازهای کنونی ما ساخته شود. همین کلمه مقاومتی که ما داریم استفاده میکنیم. کلمه مقاومت دقیقاً معادل Resistance نیست تا بگوییم که کلمه مقاومت را بیرمنگامیها گفتهاند. آنها در مورد مقاومت حرف نزدهاند، آنها در مورد Resistance حرف زدهاند. وقتی شما یک ترجمه انجام میدهید یعنی همه نظام معنایی که در درون واژه مقاومت است را توخالی میکنید. این واژه را آنها ندارند. گویا این واژه را بر میدارید و تکان میدهید. تمام معانی آن میریزد و فقط لفظی از آن میماند. فقط صوت و نوشتار مقاومت میماند. بعد این مقاومت را معادل برای Resistance که بیرمنگامیها گفتهاند میگذارید و همان را استفاده میکنید.
واژه مقاومت در نظام مفهومی ما و بهلحاظ کاربرد شناختی روزمره واژه مقاومت در فضای تمدنی ما، واژه مقاومت با قوم، با قِیَم، با قومَ پیوند مفهومی دارد. کجا در کلمه Resistance چنین اتصالات مفهومی است؟ حتی وقتی ما داریم خود واژه مقاومت را بهعنوان یک کلمه کلیدی و بهعنوان یک واژه کلیدی میفهمیم، با ذیل تراث خودمان آن را معنادار نمیکنیم. بلکه میرویم و میگوییم که واژه مقاومت را چه کسی گفته؟ میگوییم که مثلا ادوارد سعید در مورد آن چه گفتهاست؟ آنها در نظام مفهومی خودشان مقاومت را معنادار کردهاند.
البته من نمیگویم که ما باید واژه مقاومت را فقط با تراث خودمان معنادار کنیم. نه، میگویم که ما این اطمینان را داشتهباشیم که میتوانیم از نظام مفهومی خودمان استفاده کنیم. بعد حتی در گفتوگو و حتی بالاتر از گفتوگو ، من صحبت از تهاور هم نمیکنم. میگویم حتی امکان تنافع تمدنی هم وجود دارد که شما نظام تمدنی خود را در ازدواج با نظام مفهومی غربیها قرار بدهید و ایده جدید را بیافرینید.
ما در یک جنگ مفهومی هستیم
ما درک نمیکنیم که در یک جنگ مفهومی هم هستیم. در یک جنگ نظری و تئوریک هم هستیم. این جنگ نظری و مفهومی که به نظر من با یک اشغالگری تمامعیار هم در آن روبهرو هستیم، مورد غفلت جدی است. کار دانشگاه در گام اول، نجات دادن و خودباوری در درون دانشگاه است. خودباوری نسبت به ابداع و نسبت به نوآوری، بهویژه نوآوری در حوزه علوم انسانی.
ما الان خیلی خوشحال هستیم و راههای مختلف این امر را هم آشکارا بیان میکنیم. میگوییم که الان سرعت تولید علم ما زیاد است. این در علوم پزشکی و فنی است. در حوزه علوم انسانی اصلاً چنین وضعیتی را نداریم. لذا کمتر توانستیم بحث اشغال و احتلال دانشگاه را در حوزه نظری درک کنیم. دانشگاه اصلاً برای این تأسیس شدهاست. آقای «ژیل دلوز» و رفیق او آقای «گاتاری» کتابی با عنوان «فلسفه چیست؟» دارند. میگویند فلسفه یعنی ابداع مفاهیم. شما وقتی یک فیلسوف هستید که مفهوم خودتان را ابداع کنید. ما حتی مفاهیمی که خودمان ابداع کردهایم، مثل مفهوم مقاومت را، داریم برای معنیداری از نظام معنایی خودمان استفاده نمیکنیم. چون خودباوری لازم را نداریم. چون اشغالشدگی خودمان را درک نمیکنیم.
وظیفه دانشگاه فعال بودن برای صورتبندی مفهومی و ابداع مفاهیم جبهه مقاومت است
به نظر من مقاومتی که دانشگاه باید انجام دهد؛ غیر از کمکها به حوزه مقاومت سیاسی، مقاومت نظامی و مقاومت اقتصادی که از زاویه انسانی، زاویه شرعی و وجوه دینی که باید انجام بدهیم، از زاویه دانشگاه مهمترین نقشی که دانشگاه میتواند در حوزه مقاومت ایفا کند، فعال بودن برای صورتبندی مفهومی و ابداع مفاهیم خودمان است.
«ادوارد سعید» یکی از شخصیتهای مهمی است که بهخاطر فلسطینی بودن و بهخاطر دغدغههای روشنفکریاش، اصطلاح و پرسش فلسطین هم در کتابها و در مقاله هایشان تکرار میشود. ایشان در یکی از مقدمههایی که به مجموعهی مقالات منتشر شده در حوزه پرسش فلسطین بهعنوان «نکوهش قربانیان» دارد که کتاب به فارسی هم ترجمه نشده؛ در مقدمه میگوید: «در سال 1937 که مسأله فلسطین شروع شد، تا 1947 که سازمان ملل بهتعبیری دست در جیب فلسطینیان کرد و 55 درصد از خاک فلسطین را به یهودیان بخشید، وقتی منازعهی فلسطین شروع شد، علت پیروزی اسرائیل دو چیز بود. یکی قوت نظامی او و عامل دوم این بود که اسرائیل مسأله و منازعه را به سطح بین الملل آورد. فضایی بود که پر بود از تحقیقات دانشگاهی جعلی درباره فلسطین، تصاویر و… رسانهای درباره مسأله فلسطین. بهگونهای که در این تحقیقات نهتنها قربانیان (فلسطینیها)، نهتنها مورد نکوهش واقع میشدند، بلکه وجودشان انکار میشد.» در کتابهای «ایلان پاپه» که دیگر اینها فراوان است. وجود مردمی بهنام فلسطینی را نمیپذیرند.
با تمام احترامی که به دوستان دارم معتقدم اینکه بیاییم و در دانشگاه بازارچه بزنیم اصلاً در شأن دانشگاه نیست. من این را بگویم که خانمهای غیردانشگاهی و عموم زنجان و استان زنجان، 1 کیلو و خردهای طلا به فلسطین دارند. خبر هم پخش شد. عموم مردم که میتوانند این کارها را انجام بدهند. آن کاری که ما باید انجام بدهیم و انجام نمیدهیم این است که ما وظیفه خودمان را انجام نمیدهیم.
تولید معرفت مقاومت وظیفه حقیقی دانشگاه
ما شأنهای گوناگونی داریم. من اینجا یک دانشگاهی هستم، ولی وقتی بیرون میروم یک شهروند هستم، پدر و…. هستم. آن کارها را در آن شأن و در مسجد هم میتوانم انجام بدهم. بازارچه بزنم، کمک مالی کنم. پرسش در اینجا این است که من بهعنوان یک انسان دانشگاهی، یعنی دانشجو و دانشور چه وظیفهای دارم؟ وظیفهی اختصاصی دانشجو و دانشور در میدان دانشگاه چیست؟ فقط یک وظیفه دارد و آن تولید معرفت مقاومت است. بقیه کارها مربوط به بیرون دانشگاهها است.
«ادوارد سعید» میگوید که فرآیند دوم از درون دانشگاه ایجاد شده بود. شما وضعیت تمدنی جهان اسلام را در نظر بگیرید. در این 70 سال که مسأله فلسطین است، چند تا فیلسوف مقاومت داریم؟ چند تا کار سنگین فلسفی برای توزیع و تبیین مقاومت تولید شده؟ چند کار ارزشمند داریم که توانسته باشیم این مسأله را بیان کنیم. کتاب اندیشمند و متفکر مراکشی، آقای «ادریس جوانی» را با عنوان «روح المقاومة و فلسفة الزمان بین مقام المعرفة و مقام العرفان» ببینید. کتاب آقای «عبدالرحمن» را با عنوان «الحداث والمقاومة» را ببینید. غیر از این دو کتاب، آیا یک کتاب فلسفی که مبتنی بر دستگاه فکری جهان اسلام، مبتنی بر تراث ما توانسته این کار را بکند؟
وظیفه ما این است که نظام مفهومی و نظام معنایی مقاومت را تولید کنیم؛ تا بتوانیم دوباره این تمدن را سرپا کنیم. تئوری مقاومت، تئوری ساخت دوباره و احیای تمدن نوین اسلام است. باید اینگونه مقاومت را بفهمیم. اگر امروز 50 هزار نفر در فلسطین شهید شدهاند، 100 هزار نفر هم متولد شدهاند که اینها نسل بعدی هستند. وقتی سنوار متولد شد، شهید عزالدین قسام شهید شده بود. در آن زمان بنیانگذار اسرائیل، بن گوریون، گفتهبود: «نسلی که با آنها جنگیدیم اینها هستند که بخشی از آنها کشته میشوند. نسل بعدی یعنی نوههایشان دیگر فراموش میکنند.» وقتی سنوار نشان داد که فراموش نشده. سنوار شهید شده و سنوارها هستند و خواهند آمد.
تولید کلمه کار سنگینی است
عرض بنده این است که محیط دانشگاه باید در سطح خودش فعالیت کند. تولید کلمه کار سنگینی است. ما نباید درباره نسل آلفا پژوهش کنیم. ما باید درباره نسل مقاومت پژوهش کنیم. نسل آلفا یعنی چه؟ ما نه نسل آلفا داریم، نه نسل زد داریم، نه هیچ نسل دیگر. البته به شرطی که در ابتدا خودمان این نظام محتوم را بپذیریم. وقتی داریم میگوییم که اینها نسل زد هستند، یعنی لیبل مفهومی و کلمه را زدهایم و تا آخر آن هم خواهیم رفت. چون خودباوری این را نداریم که بگوییم اینها نسل زد نیستند و نسل مقاومت هستند. مگر همین شهید حججی در اوج دوران تهاجم فرهنگی ایران متولد نشده و بزرگ نشده بود؟ ایشان چجور آدمی بود که از نحوه حضور این آدم در لحظه مرگ مبهوت شدیم. اصلاً نمیتوان این را توصیف کرد. او در چه محیطی و چگونه تربیتشده؟ وقتی آنکاری که باید انجام بدهیم را انجام نمیدهیم یعنی این. یعنی با نظام مفهومی خودمان این کار را رها نکنیم.
انتخاب مخاطب جوامع دانشگاهی
نکته بعدی اینکه اولویت جهان اسلام است. در گفتوگوها اولویت جهان اسلام است. در ابتدا باید به فکر احیای امت خودمان باشیم. اینکه با انسان مصری، پاکستانی، عراقی و اردنی گفتوگو کنیم؛ ضرورت بسیار بیشتری دارد تا با یک انسان ایتالیایی، آمریکایی یا آلمانی صحبت کنیم. نمیگویم بد است و چنین نگاهی ندارم؛ میگویم مشکل اصلی ما این است که در درون جهان اسلام هم با هم گفتوگو نداریم. با انسان مسلمانی که نظام عقیدتی مشترک فراوانی داریم هیچ گفتوگویی نداریم. ابتدا با اینها صحبت کنیم. نهتنها در لایه امت اسلامی، در داخل خودمان هم. ما آنقدر مخاطب و طرف گفتوگو داریم که با قدرت نظری خودمان و به تعبیر حضرت آقا، جهاد تبیین.
رابطه جهاد تبیین و جهاد تحلیل
جهاد تبیین مبتنی بر جهاد تحلیل است. قصهی تهاجم مفهومی به شکلهای گوناگون رخ میدهد. یکی از شکلهای تهاجم مفهومی این است که حتی غربیها در حوزه مفاهیم ما، با تغییر مفاهیم ما؛ یعنی یک مفهومی مضیق است و او را موسع میکند و برعکس. آن مفهوم را از حوزه خودش خارج میکنند. یکی از مفاهیمی که در حوزه جامعهشناس اسلام فوقالعاده مفهوم پرتکراری است و در ادبیات جامعهشناسی غربی، مفهوم جهاد است. غربیها جهاد را با توسعه مفهومی به معنایی درآوردند که اصلاً مد نظر جهان اسلام نیست. جهاد در تمدن اسلامی بهمعنای برداشتن موانعی است که دارد با وضعیت تمدنی محاربه میکند است. اینها میگویند جهاد برای این است که شما تمام مخالفین خود را بکشید. ما چنین درکی از جهاد نداریم. نه در گفتمان فقهی، نه در گفتمان کلامی و نه در گفتمان کلامی. یعنی مفهوم مضیق را موسع میکنیم و مفهوم موسع را مضیق میکنیم. با شکلهای گونان، نظام مفهومی آن را از ما میگیرد.
وظیفه اصلی دانشگاه دانشورزی و تولید دانش
درک بنده این است که وظیفه اصلی دانشگاه دانشورزی و تولید دانش است. چه بهشکل روشنفکرانه و چه بهشکل روشنگرانه. یعنی هم از زاویه روشنفکری که دارد فرآیند تأمل را انجام میدهد که مربوط به فرهنگ تحقیق است. روشنگری ناظر به مقام تبیین است. کنشگری است. بیان است و اظهار در فضای بیرونی است. در هر دو بخش، گام مهم و وظیفه اساسی یک وظیفه معنوی است. بعد وظیفه سیاسی است. شما نباید مقایسه کنید و بگویید که دانشجویان دانشگاه هاروارد دارند تظاهرات میکنند، پس دانشجویان دانشگاه تهران هم باید تظاهرات کنند. دانشگاه باقرالعلوم هم باید تظاهرات کنند. خوب است و من مخالفتی با این ندارم. در آنجا فضا بهشکل متفاوتی از فضای جهان اسلام است. کدامیک از دانشگاههای جهان اسلام مثل دانشگاههای آمریکا تظاهرات کرده؟ این خوب است یا بد؟ از این موضوع نگران باشیم یا نباشیم؟ به نظر من اصلاً مسأله این نیست. تظاهرات ما، تظاهرات داخل دانشگاه نیست، بلکه تظاهرات عمومی است. کل مردم به خیابان میریزند. مگر در اردن تظاهرات نیست. آیا باید توقع داشتهباشیم که دانشگاه هم این کار را بکند؟ توقع خوبی است ولی کافی نیست.
دانشگاه و تولید نظریههای مقاومت در ساحتهای گونان
این نکتهای که من روی آن تأکید میکنم این است که در ابتدا باید دغدغه ما در ساحت دانشگاه ناظر به مقاومت، تولید نظریههای مقاومت در ساحتهای گونان است. یعنی اگر دغدغه این را داریم که احیای تمدنی کنیم، باید نظریههای مقاومت را تولید کنیم. دوم بیان آن است. یعنی گفتوگوی با دیگران، بهویژه داخل جهان اسلام و گفتوگویی مستمر را دانشجویان جهان اسلام است. باید از فرصتهای گوناگون هم استفادهکنید. فرصت اربعین و حج خوب است که از آنها استفادهکنید. ولی خود فرصت دانشگاه مهمتر است. دکتر غمامی کتابی با عنوان «هنر تز نویسی در دانشگاه» به من دادند. از فرانسه به فارسی ترجمه شده بود. مطلبی داخل آن بود که برای من جذاب بود. این بود که در اروپا، هر دانشجویی که میخواهد برای پایاننامه موضوع بگیرد، پایاننامه اروپایی میگیرد نه پایاننامه ملی. یعنی موضوع پایاننامه را کلیت اروپا در نظر میگیرند تا سطح مسألهمندی او ارتقا داشتهباشد. ما پایاننامه خود را ناظر به جهان اسلام نمیگیریم، ناظر به مسائل امت اسلامی نمیگیریم. اگر خیلی کار کنیم در حد یک شهر و شهرک کوچک است. دغدغهها کوچک است. نمیگویم بد است، میخواهم تفاوت نگاه را نشان بدهم. اینکه میتوانیم در آن سطح گفتوگو کنیم. این نظر بنده است که شما ممکن است با این نظر خیلی همنوایی و همدلی قلبی نداشتهباشید.
من یک مثالی عرض کنم. پژوهشکده مطالعات درون خانواده حوزه علمیه قم با کمک خیلی از دانشگاهها و پژوهشگاهها، همایش خانواده مقاوم را اجرا کرد. وقتی من کلیت این همایش خانواده مقاوم را در نظر میگیرم، حقاً و انصافاً یک لول سطح برگزاری همایش دانشگاهی ایران را بالا برد. واقعاً برد بالا. شما فقط بخش بینالملل این همایش را رصد کنید. اینها با زحمت فراوان از متفکرین الجزایری، تونسی، مراکشی، بخشی از اعراب در اروپا و آمریکا تا برسد به شرق آسیا غیر از اینکه در ایران برگزار شد، در لبنان هم جلسه حضوری برگزار شد. پس میشود. یکی از لبههای مهم مقاومت یا خروجی مقاومت در این است که تمدن غرب دارد خانوادهزدایی میکند. شما وقتی دارید درباره خانواده مقاوم همایش برگزار میکنید، درون مسأله مقاومتی و درون پروژه مقاومتی است. ظاهر آن مقاومت در صحنه نظامی و سیاسی نیست و حوزه فرهنگی است. اینکه خیلی مهمتر است. اینجا اتفاقاً قوت ما است. این را به دنیا بیان کنیم و در ساحت بین الملل ببریم. در همایش خانواده مقاوم این امکان فراهم شد که بخش عظیمی از دانشگاههای جهان اسلام مشارکت کنند و واقعاً هم مشارکت کردند. شما فقط نشستها را پیگیری کنید. فقط بخش مهمان خارجی را. بخشی آنلاین بود و بخشی حضوری آمدند. پس امکان این کار است. دانشگاه باید چنین همایشهایی را برگزار کند که همه ذیل تئوری و پروژه مقاومت باشند.