رحا مدیا | سجاد انجمشعاع
حملات درندهخویانه رژیم صهیونیستی به لبنان، نه تنها تداوم تجاوزهای تاریخی این رژیم در چارچوب ژئوپلیتیک منطقهای را نمایان میکند، بلکه آن را در چارچوب منازعه تاریخی و ایدئولوژیک میان دو منظومه فکری اسلام و «یهود تحریفشده» نیز تحلیل میکند. در این راستا، انگیزههای این جنایات را باید در ترکیبی پیچیده از اهداف ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک جستوجو کرد.
امروز، نشانی آشکار از تداوم سیاستهای استعماری و ضدبشری میبینیم که از آغاز تأسیس این دولت نامشروع دنبال شده است و «از سیاست به جنایت» دگرگون شده است. این رژیم که با پشتیبانی آشکار قدرتهای غربی، بهویژه آمریکا، به یک «دستگاه درندگی» تبدیل شده، همواره به دنبال سرکوب ملتهای آزاده و بهویژه ملتهای مسلمان منطقه بوده است. حمله به لبنان، تنها پردهای از این نمایش خونبار است که یکی از اهداف آن تسخیر اراضی و تحمیل اراده سیاسی اسرائیل بر منطقه و بهخصوص بر جوامع اسلامی است.
میتوان حمله کنونی اسرائیل غاصب به لبنان را در چارچوب سیاستهای ژئواستراتژیک این رژیم و در بستر تحولات کلان منطقهای و بینالمللی تفسیر کرد. این تجاوزها نه تنها نقض آشکار حقوق بینالملل و اصول دیپلماتیک اساسی مانند تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی است، بلکه در تقابل با مفاهیم بنیادین حقوق بشری قرار دارد. با نگاهی به قطعنامههای متعدد شورای امنیت و سازمان ملل، بهخوبی میتوان مشاهده کرد که رژیم صهیونیستی بهطور مداوم قوانین و مقررات بینالمللی را زیر پا لگدمال میکند و با استفاده از قدرت نظامی و نفوذ دیپلماتیک، از پاسخگویی به جنایات خود مصون میماند.
این جنایت گرگخویانه را نمیتوان تنها در بستر اختلافات مرزی یا مسائل ژئوپلیتیک تحلیل کرد؛ بلکه این حملات بخشی از یک پروژه کلان برای تضعیف جوامع اسلامی و مسلمانان منطقه است. رژیم صهیونیستی، بهعنوان یک پدیده شوم سیاسی و غیردینی که در ابتدای قرن بیستم توسط قدرتهای چپاولگر تأسیس شد و بهعنوان یک دولت مبتنی بر ایدئولوژی صهیونیستی، همواره در تلاش بوده تا با بهرهگیری از نظریات افراطی و رادیکال یهودی، به مشروعیتبخشی به تجاوزات خود بپردازد. این ایدئولوژی صهیونیستی در تضاد مستقیم با آموزههای اسلامی و انسانی قرار دارد که بر اصل عدالت، حقوق بشر و حفظ جان انسان تأکید میکند.
در واقع، در پس پرده این جنایتها نوعی «نبرد هویتی و معنوی» میان اصول اسلامی حاکم بر مقاومت و «نگرشهای نژادپرستانه و توسعهطلبانه صهیونیستی» نهفته است.
اینجا است که تفاوت بنیادین میان اسلام و «یهود انحرافی» آشکار میشود: اسلام، دینی است که همواره در کنار مظلومان ایستاده و بر حق دفاع مشروع در برابر تجاوز تأکید دارد، در حالیکه یهودیت صهیونیستی از ابتدا بهدنبال مشروعیتبخشی به اشغالگری و خشونت بوده است.
از منظر دینی، تولی و تبری که از فروع بنیادین عقاید اسلامی محسوب میشوند، به روشنی موضع مسلمانان را در قبال این حملات مشخص میکند. تولی، به معنای حمایت از مظلومان، و تبری، به معنای بیزاری از ظالمان و تجاوزگران است. بر همین اساس، مسلمانان وظیفه دارند که در برابر ظلم رژیم صهیونیستی ایستادگی کنند و به حمایت از ملت مظلوم لبنان که بارها قربانی جنایتهای این رژیم شدهاند، برخیزند. این حمایت نه تنها یک وظیفه شرعی، بلکه یک مسئولیت انسانی نیز هست چراکه تولی بر محبت اهل ایمان و تبری از دشمنان اسلام، در بطن تعالیم اسلامی جای دارد. آموزههای اسلامی به روشنی بیانگر آن است که هر نوع تجاوز و ظلمی که علیه مسلمانان و مظلومان صورت گیرد، نه تنها قابل قبول نیست؛ بلکه مسلمانان باید بهصورت جمعی در برابر آن واکنش نشان دهند.
همانطور که امام خمینی(ره) فرمود: «اگر هر مسلمانی یک سطل آب بریزد، اسرائیل را سیل میبرد.» این کلام حکیمانه بیانگر اهمیت وحدت امت اسلامی در برابر دشمنی است که همواره بهدنبال نابودی اسلام بوده است.
و اینک «حزبالله» لبنان بهعنوان نماد اصلی مقاومت در برابر صهیونیسم در جهان اسلام شناخته میشود و نمونه بارز این نوع از مقاومت اسلامی است .
در این میان، قدرتهای غربی، بهویژه آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی، با حمایتهای بیچونوچرا از اسرائیل، عملاً در جنایات این رژیم شریک هستند. دیپلماسی جهانی که باید بر اساس اصول عدالت و حقوق بشر بنا شود، در این زمینه به یک «بازیقدرت» تبدیل شده که منافع استعماری و سلطهجویانه غربیها را در اولویت قرار داده است. آمریکا با ارائه حمایتهای نظامی و دیپلماتیک به اسرائیل، در واقع نه تنها حامی این جنایات است، بلکه به واسطه سکوت و نادیده گرفتن قوانین بینالمللی، زمینهساز تداوم خشونتها و تجاوزات اسرائیل شده است.