رحا مدیا | یوسف پورجم
چه میشود اگر نهادی با قدمت هشت قرن، ناگهان خود را در برابر دوراهی «بقا یا زوال» بیابد؟ حوزههای علمیه، به عنوان قلب تپنده آموزش دینی در جهان اسلام، امروز با پرسشی بنیادین مواجهند: آیا باید در نقش سنتی خود به عنوان مراکز آموزش فقه و معارف دینی باقی بمانند یا با گسترش دامنه فعالیت به حوزههایی مانند سیاست، فناوری، و علوم انسانی، به بازیگری فعال در جهان چندبعدی امروز تبدیل شوند؟ این انتخاب نه تنها سرنوشت این نهادها، بلکه آینده تعامل دین با مدرنیته را رقم خواهد زد.
لایههای یک چالش تاریخی
حوزههای علمیه در قرنهای گذشته، تنها مراکز تولید دانش در جهان اسلام بودند. دانشگاه الازهر مصر (تأسیس ۹۷۰ میلادی) و حوزه نجف (قرن ۱۱ میلادی) علاوه بر آموزش فقه، در ریاضیات، نجوم، و پزشکی پیشتاز بودند. اما از قرن ۱۸ به بعد، با ظهور دانشگاههای مدرن، این نهادها به تدریج به حاشیه رانده شدند. آمارها نشان میدهد در سال ۱۹۰۰ میلادی، ۸۰ درصد از مدارس عالی در خاورمیانه دینی بودند، اما امروز این رقم به کمتر از ۱۵ درصد کاهش یافته است.
جالب است بدانید نخستین کتابخانه جهان با بیش از ۴۰۰ هزار جلد کتاب در قرن ۹ میلادی، متعلق به حوزه علمی «بیت الحکمه» بغداد بود؛ نهادی که دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان را گرد هم میآورد تا درباره فلسفه یونان تا پزشکی تحقیق کنند!
امروزه، برخی حوزهها با نوآوریهای شگفتانگیز در حال بازتعریف خود هستند. از حوزه علمیه قم با پروژه تدوین احکام فضا و هوش مصنوعی توسط مجتهدین گرفته تا دانشگاه اسلامی اندونزی (UIN) و تلفیق دروس دینی با برنامهنویسی کامپیوتر و روانشناسی مدرن و یا حوزههای لبنان با ایجاد واحدهای درسی درباره مدیریت بحرانهای زیستمحیطی بر اساس متون دینی.
اما این تحولات با مقاومت سنتیگرایان روبروست. در سال ۲۰۲۲، ۴۷ درصد از طلاب حوزه قم در نظرسنجی داخلی اعلام کردند که «ورود به مسائل اجتماعی باعث انحراف از مأموریت اصلی حوزه میشود».
دادههای پارادوکسیکال؛ تضاد بین نیاز و واقعیت
از یک سو، ما شاهد نیاز جامعه به حضور روحانیون در متن آن هستیم. بر اساس گزارش یونسکو (۲۰۲۳)، ۶۸ درصد از جوانان مسلمان خاورمیانه خواستار حضور علما در حل مسائلی مانند فقر، تغییرات اقلیمی، و اخلاق دیجیتال هستند. از سوی دیگر، ضعفهای ساختاری در حوزههای علمیه مانع حضور پررنگ آنها در جامعه شدهاند. تنها ۱۲ درصد از حوزههای علمیه جهان، دورههای تخصصی در حوزۀ علوم اجتماعی ارائه میدهند.
این مسئله و دیگر مسائل از این دست باعث شده تا آیندهای نامعلوم در برابر حوزهها قرار بگیرد. چنان که پژوهش دانشگاه هاروارد (۲۰۲۱) پیشبینی میکند اگر مراکز علوم دینی نتوانند به نیازهای نسل جدید پاسخ دهند، تا سال ۲۰۴۰، ۶۰ درصد از ظرفیت آموزشی خود را از دست خواهند داد.
شایان ذکر است که در قرن بیستم، کلیسای کاتولیک با تأسیس دانشگاههایی مانند «گرگوریان رم»، الهیات را با علوم روز تلفیق کرد. امروز، این دانشگاه در رشتههایی مانند فیزیک کوانتوم و بیوتکنولوژی تحقیق میکند.
راه سوم؛ عبور از دوگانههای ساختگی
پاسخ به پرسش «محدود یا مبسوطالید» در گرو خلق «هویت سومی» است که دو شرط را باهم محقق کند. اول حفظ اصالت و تبدیل شدن به مرجع بیبدیل معارف دینی با بهرهگیری از روشهای نوین آموزش.
دوم گسترش مسئولیتپذیری و تربیت طلابی که هم مُلّای مسجد باشند، هم مشاور سیاستگذاران، و هم پاسخگوی پرسشهای اخلاقی در عصر هوش مصنوعی.
شاید دیگر بتوان گفت که زمان آن رسیده که حوزههای علمیه، الگویی از «دانشگاههای چندوجهی» را دنبال کنند؛ جایی که یک کلاس درس فقه، همزمان میزبان یک فیزیکدان برای بحث درباره «ذرات بنیادی از منظر فلسفه اسلامی» و یک کارآفرین برای طراحی مدلهای اقتصادی بر اساس وقف باشد.
به عنوان جمعبندی، در نهایت احترام به بزرگانی که با حفظ سنتها میراث گرانبهای علمی و دینی را تا رساندن به این نسل حفظ کرده اند باید متذکر شد که حوزههای علمیه نه باید در برج عاج سنت محبوس بمانند و نه با تقلید کورکورانه از مدرنیته، هویت خود را تباه سازند. آینده متعلق به نهادهایی است که جسارت دارند در عین حفظ ریشهها، شاخههای خود را به سوی افقهای ناشناخته دراز کنند. آیا حوزههای امروز، ظرفیت این دگردیسی را دارند؟ پاسخ این پرسش را تاریخ خواهد نوشت، اما تنها با اقدام امروز میتوان قلم تاریخ را به دست گرفت.